یکی از سکانس های دیشب پایتخت ۴ از شبکه تماشا ✨😎

یکی از دوستان در لینک ناشناس درخواست کرده بودن 👆

دعوای نقی و ارسطو برای کت 😂😂 #ادمین_ریحانه #پایتخت۴ #سکانس [ @paitakht5 ]

یکی از سکانس های دیشب پایتخت ۴ از شبکه تماشا ✨😎

رحمت خروس باز 😅😅 #ادمین_ریحانه #پایتخت۲ #سکانس [ @paitakht5 ]

نماز خوندن نقی یادتونه 😜😁 #ادمین_ریحانه #پایتخت۶ #سکانس [ @paitakht5 ]

ارسطو باید پا پیش بزاره برای خواستگاری سارا و نیکا 😅😅 #ادمین_ریحانه #پایتخت۵ #سکانس [ @paitakht5 ]

رضا عطاران، مهدی هاشمی و احمد مهرانفر در لباس زندانی 🔸فیلم سینمایی «انفرادی» به کارگردانی سید مسعود اطیابی، تهیه کنندگی سید ابراهیم عامریان و نویسندگی حمزه صالحی برای اکران در نوروز ۱۴۰۱ آماده می‌شود. 🔸مهدی هاشمی، رضا عطاران، احمد مهرانفر، برزو ارجمند، شقایق دهقان، سیروس همتی، شکیب شجره، امید روحانی، مهسا طهماسبی و مهدی فقیه بازیگران این فیلم سینمایی هستند. #ادمین_ریحانه #پایتخت #بازیگران #احمد_مهرانفر [ @paitakht5 ]

دورهمی هنرمندان با حضور محسن تنابنده #ادمین_ریحانه #پایتخت #بازیگران #محسن_تنابنده [ @paitakht5 ]

#ادمین_ریحانه لینک نظرات ، پیشنهادات و انتقادات شما 👇 🔴"سوالات شخصی" و "پیام های بی مربوط" پاسخ داده نمی شود❌ https://harfeto.timefriend.net/16427665818748

پارتی از آینده داشتیم توی خیابان راه میرفتم و فکر میکردم چطوری از دل مهتاب در بیارم توی این چند ماه بدجور زجرش داده بودم اما مهتاب بیگناه بود داشتم همینجور راه میرفتم خیابان خالی بود و این عجیب بود کسی نبود به سمت راست نگاه کردم مهد کودک ( نابینایان) امید همینجایی بود که بعضی وقت ها مهتاب به بچه هاشون سر میزد و من چرا این همه خوبی رو ندیده بود به راهم ادامه دادم که صدایی بلندی آمد مهتاب بود مهتاب : مواظب باشششششش تا برگشت دیدم سیاوش با یک تفنگ وسوار بر موتور داره رد میشه مهتاب خودش رو انداخت روم و صدای شلیک های پشت سرهم تمام گوشم رو پر کرده بود به من تیری نخورده بود چون مهتاب خودش رو توی بغلم انداخته بود توی شک بود و به مهتاب نگاه کردم تمام تنش خونی بود فریادی زدم ماهان : نهههههه ماهان : چرا ،، و اشک هام تمام صورتم رو پر کرده بودنند زنگ زدم به آمبولانس که مهتاب با صدای خش دار از درد گفت مهتاب : دیدی گفت،،،،،،م به،تو،،،،، خیانت،،،،،نمیکنم من،،،،تورو ،،،،،،دوست داشتم ،،،،، و هنوز هم دارم ماهان : صحبت نکن مهتاب داره ازت خون میره مهتاب که حالا سرش رو پاهام بود کلمه ای گفت و چشمهاش رو بست مهتاب : خداحافظ عشقم ماهان : نه مهتاب توروخدا نرو مهتاب چشمهات رو باز کنننننننن مهتاب نههههههههههههههههههههه میخوای ادامه این رمان رو بخونی؟ 😉 پس بکوب روی لینک زیر👇 @girlaashegh