#غزل_روز
رودم؛ ولی روانی دریا نمیشوم
از من گذشته! راهی فردا نمیشوم
من آن درخت سوختهام، کنج باغها
با کوشش بهار شکوفا نمیشوم
گاه اژدها و گاه عصا میشوم ولی
در شهر کورهام! تماشا نمیشوم
داد از سکون نداشتنم، باد بودنم!
درد مداومم که مداوا نمیشوم
سرسخت دست میکشم از پر کشیدنم
سنگم که پیش پای کسی پا نمیشوم
در هر زمینه سایهای از آتشم! گمم!
چون روز روشن است که پیدا نمیشوم
■
از من نرنج! از من بیرون از اعتدال
چندین زنم! درون خودم جا نمیشوم
#سحر_هادیان
دی ماه ۱۴۰۲
@hadian_sahar