- گاهی هم یه بغضِ الکی گلوتو میگیره و میخواد خَفَت کنه ! جوری که انگار حس میکنی تمام غم هایی که قبلا داشتی و بی توجه بودی بهشون ، یه دفعه میان و باهم متحد میشن ، چشمات اونقدر پر از اشک میشه که انگار تمام ۷ لیتر بدنتو میخوای از چشمات بدی بیرون و تمام سلول هات و از بی آبی بُکشی !
خیلی وقته با حرفهای انگیزشی انگیزه نمیگیرم اما ادامه میدم، تو شرایط سخت خیلی وقتها بغض میکنم اما وقت نمیکنم گریه کنم، حرفهای منفی بقیه روم بیتاثیر شده، ذات آدمها تو نگاه اول برام واضحه، اون آدمی که میگه منظوری نداشتم منظورش رو میفهمم، خیلی جاها منطقم اومده جای احساسم، خلاصه که نمیدونم اسمش چیه ولی حسم میگه بزرگ شدم .
مرا دردیست اندر دل که گر گویم زبان سوزد ،
وگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد .