حکایتِ کوزه ی ترک خورده🏺
در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی می بست…چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد.
یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هربار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت.
مرد دو سال تمام همین کار را می کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طورکامل انجام می دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواندنصف وظیفه اش را انجام دهد.😓
هر چند می دانست آن ترک ها حاصل سال ها کار است. کوزه پیر آنقدر شرمنده بود که یک روز وقتی مرد آماده می شد تا از چاه آب بکشد تصمیم گرفت با او حرف بزند : ” از تو معذرت می خواهم. تمام مدتی که از من استفاده کرده ای فقط از نصف حجم من سود برده ای…فقط نصف تشنگی کسانی را که در خانه ات منتظرند فرو نشانده ای. “😥
مرد خندید و گفت: ” وقتی برمی گردیم با دقت به مسیر نگاه کن. ”🔍 موقع برگشت کوزه متوجه شد که در یک سمت جاده…سمت خودش… گل ها و گیاهان زیبایی روییده اند.
مرد گفت: ” می بینی که طبیعت در سمت تو چقدر زیباتر است؟ من همیشه می دانستم که تو ترک داری و تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم.
این طرف جاده بذر سبزیجات و گل پخش کردم و تو هم همیشه و هر روز به آنها آب می دادی. به خانه ام گل برده ام و به بچه هایم کلم و کاهو داده ام. اگر تو ترک نداشتی چطور می توانستی این کار را بکنی؟😍
#حکیمانه
❇️ پندهای حکیمانه
📚 @pandehakimaneh👌
💠خدا از سلطان محمود بزرگتر است!
🤴روزی سلطان محمود غزنوی، بر لب ایوان بارگاه خود قدم می زد، چشمش به زن نجاری افتاد. طبع هوسبازش به سراغش آمد و فریب شیطان را خورد. از وزیرش راه چاره ای خواست.
وزیر که خیلی حیله گر بود، گفت:
اگر شاه این راز را فاش کند یا بخواهد علنی نجار را بکشد، خیلی بد می شود. چه خوب است به نجار ایرادی بگیریم و به او بگوئیم: در مدت یک شبانه روز باید برای ما یک بار جو از چوب بتراشی؛ اگر از یک بار حتی یک سیر هم کم باشد، تو را بدون چون و چرا خواهیم کشت؛
سلطان ستمگر به هوش وزیر آفرین گفت و او را مأمور این کار کرد.
وزیر رفت به خانۀ نجار و گفت:
- تا فردا باید یک بار جو از چوب بتراشی؛ و تحویل دهی!نجار بیچاره که از همه جا بی خبر بود و نمی دانست که سلطان محمود می خواهد با این بهانه او را دنبال نخود سیاه بفرستد، نزدیک بود از ترس قالب تهی کند.با ترس و وحشت آمد و قضیه را به زنش گفت و راه چاره خواست.
زن نجار که خیلی دانا و هوشیار و عفیفه و پاکدامن بود، به اصل مطلب پی برد و به شوهرش گفت:
چرا خودت را باخته ای؟...
ترس نکن، خدا از سلطان محمود بزرگتر است.
هرچه زن او را دلداری می داد؛ بی نتیجه بود. شب که شد، مرد نجار مشغول کار و تراشیدن جو از چوب شد و زنش مرتب می گفت:-بلند شو و با فکر راحت بخواب، تا صبح خدا بزرگ است...
نجار به رختخواب هم که رفت، آرام نداشت و خوابش نمی برد.
صبح که شد، او دید فقط توانسته است یک مشت جو بتراشد؛ بنابرین با زنش وداع کرد و گفت:-الآن غلامان شاه می آیند و مرا می برند و به چوبۀ دار می کشند.
زن بازهم گفت: نترس خدا از سلطان محمود بزرگتر است.در این هنگام، در خانه به صدا درآمد. رنگ از صورت نجار پرید و نزدیک بود که روح از تنش پرواز کند. به زنش گفت:من که قادر نیستم، تو برو جواب بده.زن رفت در را باز کرد و دید نوکران سلطان محمود آمده اند، پرسید:- با کی کار دارید؟
- گفتند شوهرت را می خواهیم.
زن با نگرانی بسیار زیاد پرسید:
- چه بلایی می خواهید بر سرش بیاورید؟یکی از نوکرها گفت:
سلطان محمود مرده و شوهرت باید برای او تابوت درست کند!
زن با خوشحالی برگشت و به شوهرش گفت:نگفتم که خدا از سلطان محمود بزرگتر است.
❇️ پندهای حکیمانه
📚 @pandehakimaneh👌
از افلاطون پرسيدند: شگفتانگيزترين رفتار انسان چيست؟🤔
پاسخ داد: از كودكى خسته میشود، براى بزرگ شدن عجله میكند و سپس دلتنگ دوران كودكى خود میشود. ابتدا براى كسب مالوثروت از سلامتى خود مايه میگذارد، سپس براى باز پس گرفتن سلامتى از دست رفته پول خود را خرج میكند. طورى زندگى میكند كه انگار هرگز نخواهد مرد، و بعد طورى میميرد كه انگار هرگز زندگى نكرده است. آنقدر به آينده فكر میكند كه متوجه از دست رفتن امروز خود نيست، در حالى كه زندگى گذشته يا آينده نيست، زندگى همين حالاست..
❇️ پندهای حکیمانه
📚 @pandehakimaneh👌
7.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کلیپ
#داستان دختری که زشت بود
و شب عروسیش به امام حسین(ع)
متوسل شد...!!!
❇️ پندهای حکیمانه
📚 @pandehakimaneh👌
دوستي با هر كه كردم
بُلبُل نيرنگ بود
ظاهرش اَهلِ خلوص
باطنش صَد رَنگ بود
❇️ پندهای حکیمانه
📚 @pandehakimaneh👌
روزی مردی در بیابان در حال گذر بود که ندائی رااز عالم غیب شنید: « ای مردهرچه همین الآن آرزو کنی، به تو داده میشود.»
مرد قدری تأمل کرد، به آسمان نگاه کرد و گفت: میخواهم کوهی روبرویم قرار گرفته، به طلا تبدیل شود.
در کمتر از لحظه ای کوه به طلا تبدیل شد. ندا آمد: « آرزوی دیگرت چیست؟ »
🌺مرد گفت: کور شود هرکه آرزو و دعای کوچک داشته باشد.
بلافاصله مرد کور شد!
🌺نکته : وقتی منبع برآورده کردن آرزوهایت خداست، حتی خواستن کوهی از طلا نیز کوچک است. خدا بزرگ است، از خدای بزرگ چیزهای بزرگ بخواهید.
❇️ پندهای حکیمانه
📚 @pandehakimaneh👌
وقتی منو
تو تاریکی رها کردی
من نور خودمو پیدا کردم ازت ممنونم!
❇️ پندهای حکیمانه
📚 @pandehakimaneh👌
8.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خودت بودن جرات ميخواد!
چرا؟!
چون كه براش بايد بها بدى
ممكنه يه عده از كنارت برن و دور بشن
چون عادت كردن به همون آدم قبليه
كه فقط بهشون سرويس ميدادى
و حالا نميتونن با شرايط جديد كنار بيان
و حتى ممكنه خودت هم اولش جا بخورى!
چون سالها بر خلاف ميلت زندگى كردى
و با اين تغيير يهو سورپرايز ميشى
و نميدونى كه دارى كار درستى ميكنى يا نه
اما
آدمى كه جسارت به خرج ميده
و جورى كه خوشحال ميشه زندگى ميكنه
فقط خودشه كه ميتونه درك كنه كه چه قدر
تصميم درستى گرفته و چه قدر حالش بهتره
پس انتخاب با خودته
اما جرات كن و خودت باش🙌🏼
❇️ پندهای حکیمانه
📚 @pandehakimaneh👌
شبتتان آرام
آسمان رویاهایتان پرستاره
شب خوش
❇️ پندهای حکیمانه
📚 @pandehakimaneh👌
🚿🚿🚿🚿🚿🚿🚿
🔴 فلسفه ی غسل جنابت بعد از نزدیکی چیست؟
چرا اسلام دستور میدهد كه به هنگام جنب شدن تمام بدن را بشوییم در حالی كه فقط عضو معینی آلوده میشود و آیا میان بول كردن و خارج شدن منی تفاوتی هست كه در یكی فقط محل را باید شست و در دیگری تمام بدن را؟
جواب در کانال زیر سنجاق شده.
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/667484162C8f6ea6f09c
🌸مهـربان خدای من
✨با توکل به نام اعظمت
🌸روزمان را آغاز می کنیم
✨امیـد که در پایان روز
🌸لبخنـد رضایتت را
✨ نظاره گر باشـم...
🌸روزتون پراز لطف و کرم خدا
🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم
✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو
❇️ پندهای حکیمانه
📚 @pandehakimaneh👌