👆حالا این سرین بدیعی کیه؟ [پسر سرهنگ جلال بدیعی رییس ساواک قم که اعدام شده] ⚠️هتاک به قرآن و مقدسات در کرج که به گونی هدایت شد. ـــــــــــــــــــــــ پایگاه خبری صابرین نیوز↙️ 🆘@sabreenS1_official

هم اکنون محفل انس با قرآن کریم امام حسنی ها استادیوم ورزشگاه ۱۰۰ هزار نفری آزادی #کانال‌خبری‌پراچان‌ 🌸🌺🥀🌷 https://eitaa.com/parachantalegan

محفل انس با قرآن کریم امام حسنی ها استادیوم ورزشگاه ۱۰۰ هزار نفری آزادی با حضور ۲۵۰ نفر از قرآنیان شهر گلسار استان البرز- شهر گلسار جامعه فرهنگی و قرانی عصر دارالقران کوثر ولایت طه شهر گلسار #کانال‌خبری‌پراچان‌ 🌸🌺🥀🌷 https://eitaa.com/parachantalegan

📺گزارش خبری (سفره کریمانه افطاری ) همزمان با سالروز میلاد کریم اهل بیت حضرت امام حسن مجتبی (ع) سفره کریمانه افطاری درمسجد جامع قمر بنی هاشم(ع)شهر گلسار برپاشد سفره ساده ای که بیش از ۶۰۰ نفر از شهروندان‌میهمان آن بودند 🎤 گزارشگر: علیرضا پیرزاده ✅ پخش از بخش خبر ساعت ۲۰ شبکه البرز #کانال‌خبری‌پراچان‌ 🌸🌺🥀🌷 https://eitaa.com/parachantalegan

به نام خدا الهی ایّاکَ نَستَعین امروز هفتین روز از بهار ماه است ،هنوز حال و هوای دید و بازدید و عید دیدنی پررنگ ،من هم فرصتی شد به عید دیدنی یکی از فامیلا رفتم اما نه آن عید دیدنی چند دهه ی گذشته با سلام و علیکی و احوال پرسی مختصری از نوع خیلی ممنون و مرسی ... نشستیم ،ماه مبارک رمضان هم هست بچه ها هم که با موبایل سرشان گرم است انگار آتاری بازی میکنند یعنی همان اَقوز بازی زمان ما ،بزرگترها هم که انگارواش کوپاشان تمام شده بود و برای علیقه ی (علف)دامشان ناراحت بودند هر کدام گوشه ای کز کرده ،مجلس در سکوت فرو رفته بود . هر چند دقیقه ای هم اگر حالی بود سکوت را میشکستند و با هم صحبت میکردند یکی از خاطرات سفر میگفت و دیگری از خرید عید و آن دیگری از گرااانی و ..... من هم با شنیدن خاطرات سفر به یاد سفرهای دوران کودکیم افتادم . ما هم آن سالها به مسافرت میرفتیم ،همشهریان جان من هم به مسافرت می رفتند ،نه از نوع مسافرت صدها نفری ک به ترکیه رفتند یا قرقیزستان یا ازبکستان یا شاخ آفریقا . مسافرت من به خیکان بود آخر اگر مجالی میشد من به خیکان می رفتم ،من در خیکان فامیل های جان زیادی دارم، عمه جان نازنین من هم مرا خیلی تحویل میگرفت او به من غذاهای لاکچری میداد، من خاطرات زیادی از خیکان دارم مخصوصا از خَرمَند مال و پَلَنگ قُلّه و هَمروداری مَرز. وسیله ی مسافرت ما هم از نوع هواپیما یا قطار نبود بلکه اگه شانس می آوردیم قاطرمان بیکار بود با قاطر میرفتیم وگرنه با پای پیاده مسافرت میکردیم. ما از مسیر پراچان _مُلک باغ_بوره ی دره_ سیله ی دره وارد خیکان می شدیم . عزیزان جان من هم به مسافرت می رفتند آنها برای تهیه ی قوت لایموت به شمال می رفتند ،آنها مسیر پراچان تا شمال را ۳روزه و یا ۴روزه طی میکردند . یکشب در ناریان ،یک شب انگوران،یک شب پل زنگوله ی جاده چالوس و نهایتا شب آخر هم به تنکابن می رسیدند و یا از مسیر سوق الجیشی پراچان_تاریکرو _دمچه_ونداربُن و کلاردشت به تنکابن می رسیدند. اشتباه نکنید این مسیر را با هواپیمای مسافربری هما نمیرفتند این مسیر را پیاده یا با الاغ و قاطر می رفتند و چه سختی ها و مشقات را بر جان می خریدند . من از کوچ پاییزه ی همشهریان جانم خیلی خاطره ندارم ولی کوچ بهاره ی آنها را به درستی در ذهن دارم. من کوچ بار عامو سید رسول،عامو سید ماندگار ،عامو سید ممدامین،عامو شیخ قنبر،عامو سید مراد،عامو سید هاشم،عامو سید یزدان،عامو سید کابل و .....عاموهای دیگر را به خاطر دارم چون از آنها از شمال می آمدند ما به آنها دشتی می گفتیم. اگر به ما هَلو میدادند ما با آنها دوست می شدیم و اگر به ما هَلو نمی دادند ما ناراحت می شدیم و به آنها میگفتیم ( دَشتی... پُلا بُشتی). اگر مجالی باشد راجع به کوچ همشهریان جانم به شمال به تفصیل در آینده سخن خواهم گفت .خیلی دور شدم مرا ببخشید تقصیر عمر طولانیست و آلزایمر گرفتم و گاهی اوقات پرت و پلا میگویم . آبّای من هم به مسافرت شمال رفته بود ولی تغییرات جوّی زودهنگام اورادر گردنه ی هزار چم غافلگیر کرد و طعمه ی طوفان باد شد آخر آن سالها سازمان هواشناسی آنقدر امکانات برای پیش بینی هوا نداشت و یا شاید هم داشت اما ما و همشهریان جانم رادیو و تلویزیون نداشتیم ،موبایل ما هم که با قوطی کبریت و نخ قرقره درست میشد صدایش تا هزار چم نمیرفت که ما به او اطلاع رسانی کنیم .باد و طوفان آبا ملک من را از کاروان جدا کرد و به روستای اِلیت و دلیر برد،همراهان جان تصور کردند که آبای من در زیر خروارها برف مفقود شده است ،تفحص ها کردند ناامید از پیداکردن سید ملک بزرگ به پراچان جان بازگشتند، فردای آن روز جلسه ی مدیریت بحران در روستای جانم تشکیل شد به سرپرسی عامو سید حجت الله و عامو سید کریم الله و پس از بحث و بررسی فراوان و در خصوص ابعاد این حادثه ی دردناک اکیپی از زبده ترین مردان سلحشور روستا از جمله عامو سید ممدعلی، عامو سید اسحاق ،عامو سید ابراهیم ،عامو سید غنی، و عامو سید زین العابدین و دیگر عزیزانی که اسامی شان در خاطرم نیست به محل حادثه اعزام شدند اما انگار آبا ملک آب شده بود رفته بود تو زمین . گروه تفحص ناامید به روستابازگشتند ،شیون و غوغا روستارا فراگرفته بود و همه ناامید از اینکه شاید در بهار سال آینده پیکر آبا ملک از زیر خروارها برف پیدا شود .آن سالها همدلی در پراچان جان من خیلی زیاد بود همه خود را اعضای یک خانواده می دانستند در شادی ها و غم همدیگر شریک بودند،در سختی ها و شدائد کنار هم بودند.برای بزرگترهای روستا احترام زیادی قائل بودند.آن سالها اگر برای کسی مشکلی پیش می آمد مردم روستای جان من با تمام وجود به او کمک میکردند ،القصه از ماجرای آبا ملک دور نشوم ۳روز بعد مردم روستا در جیر مسجد برایش مجلس ختمی گرفتند و شیون ها کردند و چه سیاه خورش پُلایی خوردند ناگهان یکی امد گفت آبا ملک آمد 😱😂

🎥 رونمایی از کیک ۲ تنی در افطارخونه 🔹به‌مناسبت میلاد امام حسن(ع) امروز کیکی ۲ تنی به طول ۲۰۰ متر در «افطارخونۀ طهران» در پیاده‌راه بلوار کشاورز رونمایی شد. #کانال‌خبری‌پراچان‌ 🌸🌺🥀🌷 https://eitaa.com/parachantalegan

🔻این صدای شهید مرتضی مطهری در عاشورای سال ۱۳۴۸ هست که می شنوید! #کانال‌خبری‌پراچان‌ 🌸🌺🥀🌷 https://eitaa.com/parachantalegan