eitaa logo
پاراگراف || امیرحسن‌اوصالی
2.2هزار دنبال‌کننده
260 عکس
9 ویدیو
3 فایل
📃 روزنامه‌نگار _ حافظ‌پژوه و منتقدِ سینما نوشته‌هایی از سر دغدغه و پاراگراف‌های جذاب ❌️بدون ذکر منبع کپی نکنید. راضی نیستم. ✏️[اینجا قراره "نوشتن" و "نقد فیلم" یاد بگیری.]🎬 #آموزش_نویسندگی #آموزش_نقد_فیلم نقد و پیشنهاد : @a_h_osali
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 ان‌شاءالله امروز درخدمت دوستان اهوازی هستم و درباب "نوشتن" گفت‌وگو خواهیم کرد. 🤗عضو پاراگراف بشوید. ⚘️👇 ▣⃢🪴 https://eitaa.com/joinchat/2729640001Cb1d34d8ce8
🔻 در کیهان یادداشتی بر کتاب "به‌اضافه مردم" به قلم روح‌الله رشیدی نوشته‌ام، مبنی بر این‌که ما باید در امر فرهنگی رجوع به میانی تربیتیِ اصیل اسلامی کرده و از روش تبلیغی انبیاء در جامعه استفاده کنیم؛ و الا درگیر مفاهیم انتزاعی خواهیم شد. 🔻 لینک یادداشت: https://kayhan.ir/fa/issue/2909/6 🤗عضو پاراگراف بشوید. ⚘️👇 ▣⃢🪴 https://eitaa.com/joinchat/2729640001Cb1d34d8ce8
🔻 جنگ در موضع روایت یک تجربه و زیست شخصی است و از زبان شخصی لاجرم بر دل می‌نشیند که خود خاک‌خورده‌ی جبهه باشد و آنچه می‌گوید از دل برآمده باشد. 🔻 این‌که در سفر راهیان نور از راوی‌های جوان برای روایت جنگ استفاده می‌شود، امری ناصواب است. جوان ۳۳-۳۴ ساله‌ای که خود از جنگ چیزی ندیده است، چگونه می‌تواند روایتی باورپذیر و منطقی که مضمون‌زده نیز نباشد به‌مخاطب ارائه دهد؟ 🔻یقینا در مسئله‌ی روایت پیشرفت ما نیازمند راویان جوان و باسواد که اطلاعات کافی از پیشرفت‌های حاصل شده در کشور داشته باشند، هستیم؛ اما این امر در روایت جبهه و جنگ اثری معکوس بر مخاطب دارد. امیرحسن‌اوصالی 🤗عضو پاراگراف بشوید. ⚘️👇 ▣⃢🪴 https://eitaa.com/joinchat/2729640001Cb1d34d8ce8
🔻 آتش زندگی هرکس متفاوت است جوانی نزد پیر دیده‌وری از فقر روزگار زبان به شکیت گشود. ▪️ پیر گفت: برخیز! با من بیا و کسی که آرزوی زندگی او را می‌کنی به من نشان بده. جوان نشانِ همسایه خویش داد که تاجر خرما بود و در حجره خود سکه‌های طلا را می‌شمرد. ▪️پیر آن جوان را نزد او برد و به تاجر گفت: حاجتی در دنیا داری که آزارت دهد؟ تاجر گفت: آری! مدت‌هاست درد معده مرا از خوردن آنچه می‌بینم و هوس می‌کنم، بازداشته است. کاش کاسه‌ای خرما داشتم ولی معده سالم این جوان را. ▪️پیر دوباره جوان را خطاب کرد و از او پرسید: باز چه کسی را در این شهر خوشبخت می‌بینی؟ جوان حاکم شهر را نشان داد و هر دو نزد او رفتند. ▪️پیر از حاکم پرسید: حاجتی داری که زندگی را بر تو تلخ کرده باشد؟ حاکم گفت: آری، شب‌ و روز در این اندیشه‌ام مبادا کسی از دربار بر من خیانت کند و خون من برای تصاحب تاج‌ و تختم بریزد. ای کاش مثل این جوان بودم. دو گوسفند می‌گرفتم و برای خود به صحرا می‌بردم که آن مرا کفایت می‌کرد، چون آرامش داشتم. در سیر برگشت پیر پارسا پرسید: ای جوان آتش چند رنگ است؟ جوان گفت: دو رنگ، سرخ و نارنجی. ▪️پیر گفت: آتش چون رنگین‌کمان هفت‌رنگ است. آتش تاجر رنگش آبی بود و آتشی که به‌رنگ آبی بسوزد نوری ندارد که دیده شود، پس تو آتش او را نمی‌دیدی. آتشی که سبز باشد نورش برای بیننده زیبا است ولی کسی که در نزد آن است را می‌سوزاند و دیگران از آن بی‌خبرند. آتش زندگی حاکم در چشم تو سبز و زیبا بود. پس هرکس را آتشی در زندگی می‌سوزاند که فقط رنگش با دیگری متفاوت است ولی وجود دارد. دیدی در زندگی تو هم آتشی بود که تاجر و حاکم از آن بی‌خبر بوده و در آرزوی داشتنِ زندگی تو بودند. 🤗عضو پاراگراف بشوید. ⚘️👇 ▣⃢🪴 https://eitaa.com/joinchat/2729640001Cb1d34d8ce8
🔻 در "خبر آنلاین" درباب نحوه‌ی مواجهه‌ی ناصواب‌مان با امام سجاد'ع' و صحیفه‌ی سجادیه نوشته‌ام. 🤗عضو پاراگراف بشوید. ⚘️👇 ▣⃢🪴 https://eitaa.com/joinchat/2729640001Cb1d34d8ce8
... زیرا نوشتن همانا سازماندهی جهان است؛ همانا "اندیشیدن" است. (آموختن یک زبان همان آموختن چگونه اندیشیدن در آن زبان است). بنابراین بیهوده است از کسی که خیال ندارد در اندیشیدن خود بازنگری کند، بخواهیم در نوشتن خود چنین کند. 📚 نقد و حقیقت _ ص۴۴ ✏️ رولان بارت @paragraph_osali
نویسنده نه با مؤلفه‌هایی چون "نقش" یا "ارزش"، بلکه تنها به کمک گونه‌ای "آگاهی‌ در گفتار" مشخص می‌شود. نویسنده کسی است که مسئله‌ی او زبان باشد و در زبان در جست‌وجوی ژرفا برآید و نه ابزارگرایی یا زیبایی. 📚 نقد و حقیقت _ ص۵۶ ✏️ رولان بارت @paragraph_osali
🔻 در فصلنامه‌ی علوم اجتماعی خردورزی یادداشتی درباب بازنمایی ناصواب زنان در سینمای ایران نوشته‌ام، و اینکه چگونه غرب و سینمای هالیوودی و شرق به‌وسیله‌ی هنر چگونه از زنان خود قهرمان ساخته‌اند. 🤗عضو پاراگراف بشوید. ⚘️👇 ▣⃢🪴 https://eitaa.com/joinchat/2729640001Cb1d34d8ce8
یادداشت زیر را بخوانید 👇
بسمه‌‌تعالی ما همان انتخاب‌هایمان هستیم! مشکلاتِ جامعه یک‌شبِ به‌وجود نیامده است که قهرکردنِ یک روزه با صندوقِ رأی حل‌وفصل‌ش کند. آنچه امروز مشاهده می‌کنید حاصلِ "انتخابِ" دیروز است که رشد کرده و به‌ بخشی از هویّت‌مان تبدیل شده است. هویّتی که شاید خیلی‌هامان به رسمیت نَشِناسیم‌َش. مگر در صورت فرهنگ‌مان جای سیلیِ "مهاجرانی" و "خاتمی" را نمی‌بینید؟! خیال نکنیم یک انگشتی جوهری می‌کنیم و تکّه کاغذی را درون صندوق می‌اندازیم و تمام! نه، تنها این نیست. ما با انتخاب‌‌هایمان یک "تیر" داریم و هزاران نشان، که وَسَطِ این سیبل قلب دشمنی‌ست که هرچقدر "تیرهای جوهری‌مان" کم‌رنگ و کم‌فروغ باشد، آواز دهل‌ش بیش‌تر از قبل خواهد شد؛ و یقینا اگر انتخاب‌هایمان اثری بر رشد خاک و میهن‌مان نداشت، اِنقدر تا فیها خالدون‌شان را پاره نمی‌کردند که به نشانه‌ی اعتراض با صندوق‌های رأی قهر کنید!!! زمین مشخص است و بازی شروع شده است. مراقب باشیم گولِ طبل‌های توخالی، تعداد تماشاچی‌ و جوّ رسانه را نخوریم؛ که اگر گل به‌خودی بزنیم، انگشت‌های شصت‌شان را حواله‌مان کرده و به‌پشیمانی‌مان قهقهه خواهند زد. ما حق انتخاب داریم. ما رأی می‌دهیم، و رأی ما یعنی نمی‌گذاریم احدی حق انتخاب و آزادی مارا سلب کند. ما رأی می‌دهیم تا صیانت‌چی‌های کودن من بعد نفس‌کشیدن‌مان‌ را نیز فیلتر نکنند! ما رأی می‌دهیم تا پشت‌ِمان دوباره در ۲۰‌دقیقه خاکِ برجام نشود. ما رأی می‌دهیم تا مردکی بعد از اتفاقات با خنده نگوید که من روز جمعه فهمیدم! ما رأی می‌دهیم تا مصداق بارز "مردم‌سالاری دینی" را که خمینی'ره' و انقلاب‌ش برای ما به‌ارمغان آورد، به‌دنیا نشان بدهیم. "ما" در زمان پهلوی "مایی" نداشتیم و همه "شاه" بود. بی‌تاریخ و بی‌هویت. این روحِ خمینی'ره' بود که بر جان‌مان دمید و از مردم، "ما" ساخت. انقلاب ساخت. ایران ساخت. همت و باکری ساخت. زین‌الدین و باقری ساخت. عشق ساخت. حماسه ساخت. میهن ساخت. غیرت ساخت، و از روحِ غرق در مدرنیته، انسان منتطر، مبارز و مجاهد ساخت. ما رأی می‌دهیم، چرا که مدیون خمینی'ره' و انقلاب او هستیم‌. ما رأی می‌دهیم چرا که مدیون خاک شلمچه‌ایم. ما امروز رأی می‌دهیم تا فردا مدیون فرزندان‌مان نشویم.... . اگر رأی ندهیم، همه ضرر خواهیم کرد. و اگر رأی ندهیم مجلس حتی با ۱۰‌درصد نیز تشکیل می‌شود! و این‌جا اقلیّتی برای ما، برای فرزندان ما و همه‌ی شئونات فردی و اجتماعی ما تصمیم خواهند گرفت. بیایید نگذاریم که دیگران برای ما تصمیم بگیرند. ما تصمیم می‌گیریم پس هستیم. ما رأی می‌دهیم پس هستیم. ما انتخاب می‌کنیم پس هستیم‌. و ما و هویّتِ فردای ما همان انتخاب‌هایی‌ست که امروز انجام می‌دهیم. من، به‌نیابت از خمینی کبیر و بخاطر دِینی که به‌او و انقلاب‌ش دارم، با افتخار رأی خواهم داد. امیرحسن‌اوصالی 👇 @paragraph_osali