سلام همراهان عزیز
خبر خوش دارم براتون
با توکل بر حضرت حق، فصل جدید خاطره نویسی و داستان نویسی شروع شد
امیدوارم از نوشته هام لذت ببرید😃😍
دیشب از روبروی منزل مرحوم حجت الاسلام منصور جعفری رد شدم. آهی کشیدم و فاتحه ای نثار روحش کردم
مربی قرآن بود. خیلی زحمت کشید برای شهر
شما هم بگید خدا رحمتش کنه بلکه هم اموات برای ما دعا کنن و هم بعدها کسانی پیدا بشن که ولو به بهانهای برای ما هم طلب مغفرت کنن...
دیشب این دوتا زردآلو😅 ورودی نارین قلعه بودن
اولش که دیدمشون خیال کردم مجسمه ست🤦♂
وقتی نزدیک شدم یهو یکیشون خودشو خم کرد بسمت من و بچه هام. امیرعلی خیال کرد مجسمه داره می افته روش. یه لحظه ترسید ولی وقتی دید آدم واقعیه خندش گرفت 😃
پیش تر توی برنامه های شهرهای بزرگ دیده بودم.
جالبناک و بقول ما میبدی ها علاوه تر بود😁👌
۲۳ اذر ۱۴۰۳
💗کانال دلنوشته های یک پرستار💗
https://eitaa.com/parastarenemuneh
🔰 یه روز بعد از کلی خستگی کاری، ظهر رسیدم خونه.
دقیقا ساعت ۳ عصر وسط فاز اول خواب، یمرتبه شنیدم گوشیم داره رقص ویبره میره. توی لغتنامهی مندرآوردی😁، رقص ویبره به حالتی میگن که گوشی رو بذاری روی حالت لرزش و بذاری روی یه سطح سخت مثل نمیلاد (اوپن) یا دکور یا میز و وقتی میلرزه (ویبره میشه)، صداش بیشتر از حالتی هست که زنگ بخوره😁
خیلی خواب برام عزیز و لذیذ بود اما گفتم لابد کسی کار فوری و اورژانسی داره که الان داره تماس میگیره.
با کلی کلنجار با وجدانم، بالاخره گوشیو برداشتم.
یکی از رفقام بود که رشته مشاوره و روانشناسی میخونه و ان شالله شهید بشه😄
بعد از چاق سلامتی گفت: راسش یه تحقیق مطالعاتی دارم که باید پرسشنامه پر کنم. میتونم چندتا سوال ازت بپرسم؟
گفتم: عزیزم بفرما درخدمتم. یجوری وانمود کردم که از اینکه منو بیدار کرده ناراحت نیستم🤦♂
میخواستم از ته دل نعره بزنم اما با متانت جوابشو دادم: بپرس خداآمرزیده بپرس.
گفت: اولین سوالم اینه که مهمترین کاری که ترجیح میدی عصر روزهای جمعه انجام بدی چیه؟
گفتم: میشه با تصویر جواب بدم؟
گفت: بله داداش
گفتم: پس بپر توی ایتا که الان جوابشو میفرستم برات، بقیه سوالاتت هم اگه فوری نیست، شب جواب میدم
گفت: خیلی عالیه، علی یارت
منم سریع عکس بالا رو براش فرستادم 😂😂
زیرش نوشتم: آخه مرد حسابی انتظار داری عصر جمعه بجز استراحت، چی ترجیح بدم؟😂
نمیدونم چرا بقیه سوالاتشو دیگه نپرسید🤦♂😂
راستی شما عصرهای جمعه چی ترجیح میدید انجامش بدید؟
💗کانال دلنوشته های یک پرستار💗
https://eitaa.com/parastarenemuneh
مناجات:
خداوندا، تو را میستایم و میدانم تو بس برتری از اینکه برف و بارانش را به دیگران عطا نمایی و فقط سرمایش را به دیار خشک و غریبمان مرحمت فرمایی😅
الهی، دور باد که ابرهای زایندهات با دودهای شهرمان میانهی خوبی نداشته و به ما پشت کرده باشند...
حاشا و کلا که هم آدمیان بر ما نفس سخت گیرند و هم خالق صلاحش در تنگی و خشکی باشد و هوامان را نداشته باشد!
پروردگارا ، تو را شاکرم. که گر جز این باشد، نباشم! پس پشفته ای که نازل نمودی را هزاران سپاس گویم
کنون از جود و لطف و کرمات مسالت دارم، به وفور ببارانی تا بر شکر و سپاس از تو، کرور کرور فزونی گردد🙏
(یجورایی خواستم خدا رو بندازم توی رودربایستی که برف و بارون بیاد🤦♂😂)
💗کانال دلنوشته های یک پرستار💗
https://eitaa.com/parastarenemuneh
🔰حضرت پدر را بردیم چشم پزشک
همینطور ناراحت و نگران بود از اینکه بعد از عمل، فاصلهی دید چشمش کمتر شده
قبل از اینکه نوبتش برسد، دید مردی بدون یک پا و لال، پسرش او را با ویلچر وارد مطب کرد.
این را که دید، گفت: خدایا راضی هستم به رضای تو. داشتم میگفتم یه چشمم کم سو شده اما این بنده خدا نه پا داره و نه زبون، حالا هم لابد اومده برا چشمش !
💗کانال دلنوشته های یک پرستار💗
https://eitaa.com/parastarenemuneh
دقت کردین امروز که بیانات حضرت آقا پخش میشد واکنش اکثر آقایون و خانما چی بود؟
آقایون: هیس ساکت باشید ببینیم آقا درباره محور مقاومت چی قراره بگه🧐
خانمها: وااای چقد پرده های بیت رهبری که قرمز کردن خوشکل شده😍
https://eitaa.com/parastarenemuneh
✅در حکایت است روزگاری مردی را زنی بود با کمالات و فرهیخته و به زبان مشهور، فرشته روی زمین❤️
رفته رفته، شوی کمال خشنودی را بروز می نمود و از برای خالق، سپاس ویژه که چنین همسری بهر و بختش نموده🤲
زن را اسباب شگفتی پدید آمد و گفت: عزیزا تو را چه شده که این زمانه، مدام و فزاینده به شکر و حمد و سپاس خدای میگماری؟
شوی پاسخش بداد: تو را نزد من بسی نعمت والایی است که شُکرش نزد کردگار واجب. و نیز گرانمایه تر اینکه پروردگارم فرموده: لإن شکرتم لأزیدنَّکم(شکر نعمت نعمتت افزون کند)🤣🤣
پس بانو بگفت: شیوه ای تو را بسازم که لإن کفرتم، إنَّ عذابی لشدید و گویند دیگر روی خوش نشان نداد😅😆
ص. آ
💗کانال دلنوشته های یک پرستار💗
https://eitaa.com/parastarenemuneh
خدایا ، طوری نیست!
اما واقعا حتما باید ماشینم رو ببرم کارواش بلکه اونوقت مثل همیشه وارد عمل بشی و بارونی ، برفی ، پشفته ای چیزی بفرستی؟!😁😂
هادی را از بچگی میشناختم؛
رفیق پدر و همدم کارگاه سفالگری اش.
بسیار مودب و خوشرو، با لحنی آرام و شیرین. از بچه های قدیمی مخابرات.
برادرش که با ۱۱۵ تماس گرفت و گفت هادی حالش خوب نیست، خودم با همکارم با آمبولانس رفتیم به بالینش.
فوت کرده بود! رسیدم به سخت ترین لحظه یعنی همین جا: اعلام خبر فوت؛ آن هم به خانواده ای که اصلا آمادگی و انتظارش را ندارند!
آرام آرام، به برادرش گفتم. خشکش زد. چشمهای کاملاً بازش روی صورتم قفل شده بود.
صدای آه و نالهی ضعیفی شنیدم. همسرش که رفته بود منزل همسایه ها تا با برادرشوهرش تماس بگیرد، از راهروی طویل خانهی قدیمیشان داشت وارد می شد. سریع رفتم جلویش و بهانه کردم: "مادر چرا نفس نفس میزنی؟ حتما سرماخوردگی و تنگی نفس داری، بیا چند دقیقه ای برویم بیمارستان مداوا بشی؛ لازمه!"
میگفت همراهی ندارم و اذیت میشوم اما به هر طریقی بود بالاخره راضی شد سوار آمبولانس شود تا برویم بیمارستان
انگار بویی برده بود اما هنوز مطمئن نبود همسرش را از دست داده ...
برگشتم داخل خانه برای خداحافظی. چیزی جلب توجه می کرد: خانه ای بشدت سوت و کور بود و درهم برهم!
پرسیدم؛ گفتند مرحوم فرزندی نداشته😔
نکته ای عبرت آموز!
دعای خیر و فاتحه ای بدرقه راهش کنیم.
صابر اقایی
۲۸ اذر ۱۴۰۳
💗کانال دلنوشته های یک پرستار💗
https://eitaa.com/parastarenemuneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خروس حلال خور😂😂
💗کانال دلنوشته های یک پرستار💗
https://eitaa.com/parastarenemuneh
گفت: بلندترین شب سال را بهت تبریک میگم. گفتم: نه ممنون، برای ما بلندترین شب امسال توی اردیبهشت بود، نه سی آذر!😔
💗کانال دلنوشته های یک پرستار💗
https://eitaa.com/parastarenemuneh
⭕️ مادرش ازبقالی برای پسرش بستنی خرید،اونم بستنی رو تو آستینش قایم کردولی وقتی رسید خونه،بستنیش آب شده بود
#شهید_غلامعلی_پیچک به مامانش میگه: بستنیم آب شد ولی دل بچه های توکوچه آب نشد😍
یادمون باشه تواین شرایط بداقتصادی عکسهای آنچنانی #یلدا رو استوری نکنیم تاشایدفقیری آهی بکشه😔
💗کانال دلنوشته های یک پرستار💗
https://eitaa.com/parastarenemuneh
توجه:
سلام بر شما همراهان
خواستم بگم بنده فروش محصولات غذایی با کیفیت و ارزان تر از همه جا دارم. فعلاً انواع برنج های با کیفیت و خالص ایرانی😍
میتونید توی کانال فروشگاهم عضو بشید و به بقیه معرفی کنید👇👇
https://eitaa.com/joinchat/697106630Cfe57beac3f
از وقتی این سنگ قبر رو دیدم، نگاهم به آیات قرآن جدی تر و قابل درک تر شد
اونجایی که میگه: وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ۖ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ
و محققا بسیاری از جن و انس را برای جهنم آفریدیم، چه آنکه آنها را دلهایی است بیادراک و معرفت، و دیدههایی بینور و بصیرت، و گوشهایی ناشنوای حقیقت، آنها مانند چهارپایانند بلکه بسی گمراهترند، آنها همان مردمی هستند که غافلاند.
💗کانال دلنوشته های یک پرستار💗
https://eitaa.com/parastarenemuneh
بچه های بیمارستان یلدا گرفته بودن. واقعاً زحمت کشیدن
آخر مراسم رسیدیم. دعوت کردن
کیکی و قاچی از هندونه شریک شدم
همکارم بشدت طرفدار طب سنتی هست. فقط کمی انار خورد.
یه بیسکوییت افتاد کف اتاق جراحی. بهش گفتم: اگه راس میگی مثل توی خونه اینو بردار فوت کن بخور😂😂😂
💗کانال دلنوشته های یک پرستار💗
https://eitaa.com/parastarenemuneh
🔻دوستی تعریف میکرد: چند سال پیش مریضی پیر داشتیم و شکر خدا که افتاده نبود.
اما ناگهان در طی چند روز همه چیز تغییر کرد!
روزی سرما خورد و ذات الریه کرد...
برای مداوا بردیمش بیمارستان و بستری شد.
محافظ تخت را بالا نیاوردیم، نصف شب غلتید، از تخت پایین افتاد و پایش شکست!🤦♂
فردایش بخاطر شکستگی پا، لخته خون در رگ پایش تشکیل شد😔
بازهم فردایش لخته به سمت مغز رفت و سکته مغزی کرد!😟
ناچار شدیم با آمبولانس خصوصی اعزامش کنیم به بیمارستان تخصصی مرکز استان...
هوا بارانی بود. در راه، آمبولانس که خیلی قدیمی و داغون بود، ترمز کرد و بخاطر لغزندگی جاده خیلی کج و راست شد😐
شکر خدا واژگون نشد اما سرُ خورد و ناگهان یکی از تجهیزات سنگین داخل کابین عقب آمبولانس، روی مریض ما سقوط کرد و بهمین خاطر فوت کرد!😳🥶
👆برداشت آزاد👆
صابر اقایی
۱ دی ۱۴۰۳
💗کانال دلنوشته های یک پرستار💗
https://eitaa.com/parastarenemuneh
message-1704187834-28.mp3
3.54M
#مولودی
🌸 میلاد حضرت زهرا(سلام الله علیها)
💐اومده اون کسی که یار حیدره
💐یک نفره برا علی یه لشکره
💗کانال دلنوشته های یک پرستار💗
https://eitaa.com/parastarenemuneh
زنه سر قبر شوهرش میگفت: کجایی صمد؟! ، هاشم کفش نداره ، حشمت جوراب نداره ، کامبیز شلوار نداره ، شوهرش شب میاد به خوابش میگه: اقدس من مُردم ، نرفتم دبی جنس بیارم که:😂😂😂
💗کانال دلنوشته های یک پرستار💗
https://eitaa.com/parastarenemuneh
10.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امیدوارم هرکس این فیلمو می بینه مثل من داغ مادر ندیده باشه😭😭
واقعا با چه زحمتی ما رو بزرگ کردن
البته درود بر شیر پاکی که خوردم و حرومش نکردم😂 والا بچه به این خوبی😂😂
💗کانال دلنوشته های یک پرستار💗
https://eitaa.com/parastarenemuneh
هدایت شده از کاروان حج مبین اردکان
🟢 فوری
🔸 فروش ۲ عدد فیش حج تمتع اعلام شده - سال ۱۳۸۵
قابل اعزام امسال و ...
قیمت هر فیش 185 میلیون تومان
تماس بگیرید:
09132573753
┈•✾🔸🕋🔸✾•┈
عضو شوید:
🕋 کانال کاروان حج مبین اردکان در ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/1781465093Cf240f481ad
لینک مستقیم:
https://eitaa.com/haj34026
امروز تماس گرفتن و نالیدن که مادربزرگمون صداش میزنیم جواب نمیده!
رفتیم دیدیم دستگاه اکسیژن داشته
برق که رفت، کپسول هم تموم شد، اونم رفت!
هرچند پیر بود و جاافتاده و پر از درد و مرض
اما آسوده شد
روحش شاد
ص. آ
۳دی۱۴۰۳
https://eitaa.com/parastarenemuneh
#خاطره
🔰 تیر خورد ولی قلبی در کار نبود
💠 پدرم از بچگیمون گهگاهی برامون خاطرات جبهه و دفاع مقدس تعریف میکنه.
یادمه راهنمایی بودم که تعریف میکرد: یکی از بسیجیها بارها مجروح میشد اما به محضی که خوب میشد، دوباره برمیگشت منطقه. خیلی روحیه داشت و به بقیه هم روحیه میداد، با اینکه تیر و ترکش های زیادی خورده بود و تا مرز شهادت رفته بود اما شهید نمیشد، بخاطر همین رزمنده های گردان خیلی باهاش شوخی میکردن و میگفتن جون به عزراییل نمیدی. خودشم میگفت: آره بادمجون بم آفت نداره...
تا اینکه توی یه عملیات، یه خمپاره فرود اومد کنارش و ترکش خورد توی سینهش، دقیقا توی قلب.
⚠️همه با ناراحتی میگفتن ایندفعه دیگه شهید شد! شکی نداشتیم که قلبش بخاطر ترکش پاره پاره شده و دیگه زنده نمی مونه. امدادگرا بردنش عقب و دیگه ندیدیمش.
گذشت تا اینکه بعد از چند روز در کمال تعجب و حیرت دیدیم همراه بقیه رزمنده ها با ماشین اومد توی منطقه. از دور معلوم بود ایندفعه خندون تر از همیشه شده. وقتی از ماشین پیاده شد، برادرا دورشو گرفتن. همه میپرسیدن تو که تیر خورد توی قلبت، چطور زنده موندی؟! نکنه قلبت آهنیه، تو دیگه چه جور آدمی هستی، نکنه اصلا فرشته ای جنی چیزی هستی؟!
پیاده شد و بلند گفت: برادرا، گفتم که، بادمجون بم آفت نداره: وقتی منو بردن بیمارستان، توی عکسبرداری متوجه شدن قلب من بجای سمت چپ، سمت راست سینه جا خوش کرده!
همه زبونمون بند اومده بود...!
🔰 پی نوشت: سال گذشته طی تصویربرداری و معاینات پزشکی زائرین خانه خدا، یکی از حاجیان، قلبش سمت راست قفسه سینهش بود. خودشم تا اونموقع خبر نداشت.
به این وضعیت اناتومیکی بدن، دکستروکاردیا میگن.
کلی خاطرات پدرم برام تازه شد.🌹
🎤رزمنده: محمدرضا اقایی
🖌نگارنده: صابر اقایی
💗کانال دلنوشته های یک پرستار💗
https://eitaa.com/parastarenemuneh
دو روز پیش با دوستم رفتیم یه شرکت توی تهران
مهندس ناهار برامون سفارش داد
خسته بودم و گفتم ممنون فعلا میل ندارم
گفت پس میگم غذاتون رو بذارن توی پک که ببرید و بعدا بتونید بخورید🤦♂
ما یزدیها واژهی پک، برامون معنی زشتی داره😐
بخاطر این حرفش حالم بهم خورد
خواستم دیگه بهش دست نزنم ولی حیفم اومد 😁
خلاصه اینکه از پک بیرون آوردم و خوردم😂😂
https://eitaa.com/parastarenemuneh
🔺️🔻ایلان ماسک وزیر کارآمدی دولت ترامپ گفته: مریخ «دنیای جدید» انسان خواهد بود. کره زمین به «جهان قدیم» تبدیل میشود و مریخ «جهان جدید» بشر خواهد بود.
پ.ن: آدم شاخ در میاره بخدا
از اینکه امثال این بشر کره زمین به این خوبی رو دارن زیر پا له میکنن. هم مردمش و هم طبیعتش...
اونوقت برای پز دادن میگن پاشیم بریم مریخ!!
البته با شدت بمب ها و خرابکاری هایی که آمریکا داره انجام میده به زعم خودش زیاد هم بیراه نمیگه!😐
نفرین خدا بر این موجودات دو پا
https://eitaa.com/parastarenemuneh
تاثیر انتخاب و رای ما در معادلات بین الملل
🔻بذارید یه نکته مهم درباره اتفاقات سوریه و بشاراسد بهتون بگم
حقیقتا هرچه گشتم و منتظر موندم، کسی تحلیلی در این رابطه که میخام بگم، ارائه نداد یا دستکم من ندیدم
چون یا ترسیدن بگن یا فکرشون نرسید یا....!!😐
ببینید، بشاراسد طی دولت های قبلی ایران پشتش گرم بود. درک میکرد مقامات ایران چقدر حمایتش میکنن
اما وقتی آسید ابراهیم رئیسی رفت، چندماه دولت ایران دچار بی در کجایی شد. وقتی هم پزشکیان اومد، مذاکره و برادری با آمریکا رو در پیش گرفت !
خلاصه اینکه مقاومت سوریه دلسرد شد.
احوال پر از درد سوریه که مرتب داشت دچار تعرض و بمباران میشد بهمراه بی تاب نبودن و پیرشدن تصمیمات منفعلانه مقامات نظامی رو درنظر بگیرید...
میشه قویا حس کرد بشار اسد ته دلش خالی شد
یادمه یه استاد دانشگاه یزد توی کوپه قطار داشت میگفت: پولهای ایران چرا داره خرج اونجا میشه!
پس دیگه نگیم رای ما تاثیر نداره!
https://eitaa.com/parastarenemuneh
22.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فریاد شاعر کرمانشاهی در دیدار چند روز قبل با رهبری
این شعر رو بارها با دقت گوش کنید
نکات بسیار ظریفی داره
حرفهایی که رسانه ای نشد
https://eitaa.com/parastarenemuneh