#پای_درس_ولایت
🌹 امام خامنه ای :
چقدر خوب است که در محافل هیئت ها ،
به مسئله قرآن - قرآنخوانی و معارف قرآنی -
اهتمام ورزیده بشود ؛
چقدر خوب است که در این نوحه خوانی ها
مضامین اسلامی ، مضامین انقلابی ، مضامین
قرآنی گنجانده بشود ؛
@parastohae_ashegh313
#فــــرازےازوصیتنـــــامہ
#شهید_ناصردشتیپور
🕊 اضطراب و نگرانی از آینده ، تأثر و افسوس بر گذشته ، از جمله موانعی هستند که اگر در روح کسی نفوذ نماید عزم و تصمیمش را در هم میشکند و او را خود باخته و مرعوب میسازد.
دنیا این نیست که با چشم میبینیم ، بلکه باید
بیشتر بیدار باشیم و بیشتر دقت کنیم تا با تفکر دقیق بتوانیم جهان را بشناسیم و مسائل آن را درک کنیم و متوجه شویم🥀
┄┅═══🍃🌸🍃═══┅┄
@parastohae_ashegh313
┄┅═══🍃🌸🍃═══┅┄
|🌱♥️🌱|
ده سالش بود.بهش گفتم : رضا زمستونه هوا سرده برو دریچه کولر رو ببند❄️
گفت:چشم ..و از پله ها به سرعت به سمت پشت بوم رفت!
تو حیاط ایستاده بودم ..یکهو دیدم لب پشت بوم ایستاده و لبخند می زنه ...اول ترسیدم که نکنه بخواد بلایی سر خودش بیاره!🍃
گفتم :رضا چرا نمیری ؟پس برو دیگه
گفت:بابا من نمیرم ..یعنی نمیشه رفت..
گفتم:پشت بوم صافه صافه چرا نمیشه رفت؟..برو زود باش...
بازم گفت :نمیرم
گفتم :چرا؟
گفت :حیاطِ خونه ی همسایه پیداست..می ترسم زنی بیاد تو حیاط و اون وقته که گناهش با منه...♥️
گفتم :یه یا الله بگو و برو ..✌🏻
گفت : بابا ببخشید که نمی تونم برم!
👤به روایت پدر شهید....
🥀| #شهید_رضا_شهبازی
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━━━┓
@parastohae_ashegh313
تَصَدُقِتان!
گرفتاری ما خودمان هستیم و
گرفتاری شما ، چون مایی !
#عشق_علیهالسلام
@parastohae_ashegh313
🌱♥️🌱
پیوستہ دعاے حضرت علے علیہ السلام را بر لب زمزمہ میڪرد :
"اِلهے قَلبے مَحبوبْ وَ نَفسے مَعیوبْ"
🍃"شہیده نسریݧ افضل"🍃
@parastohae_ashegh313💠
#منتظرانه
#شب_بخیرامام_زمانم
و تو...
همان اکسیر #آرامبخش زمینی🌍
که سالهاست، آنرا بر مدارش، آرام نگه داشته ای!
میدانی؛
زمین شیفته نگاه توست😍
که هر صبح و شام،
دور سرت💫 می گردد!
شب بخیر آقای من❤️
#یاایهاالعزیز
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@parastohae_ashegh313🌿
•°|🌿
واجبِشرعیِعشقَستسلامِسرِصبح
السَلاماۍهمہیعشقُمسلمانیِمن(:❤️
@parastohae_ashegh313
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
•°|🌿 واجبِشرعیِعشقَستسلامِسرِصبح السَلاماۍهمہیعشقُمسلمانیِمن(:❤️ @parastohae_ashegh313
[☀️]
#صبحمراباسلامبہتواربابمشروعݦےڪنم🙂✋🏼
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ
وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ
عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ
وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ
وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن
#ڪربلانصیبتۅنـ...♥️🍃
@parastohae_ashegh313
#کرامات_شهدا
و تـو آنـجـا هـسـتـے ......
دچار مشكل بزرگي شده بودم به هر
كسي كه فكر مي كردم ، مراجعه كردم .
اما فايده اي نداشت😔
ديگر داشتم از پاي درمي آمدم تا اين كه
يك روز عصر كه براي اقامه نماز به مسجد
رفته بودم 🚶♂ به ياد روزهاي جنگ افتادم و
به ياد طمراس چگيني فرمانده ي خوبمان☺️
شب هنگام در خواب ، جنگلي تيره و خزان
زده ديدم 🏞 در تاريكي پيش مي رفتم كه
صداي عجيبي را از پشت سرم شنيدم 😰
هنگامي كه رويم رابرگرداندم ، گرگ بزرگي
را ديدم كه دندان هاي تيزش برق مي زد و
به همراه تعداد زيادي گرگ كوچكتر به طرف
من حمله ور شدند😱🚶♂
هرچه مي دويدم 🏃♂ گويي گرگ ها فاصله
شان با من كمتر مي شد .
در يك لحظه فرياد كشيدم : طمراس ! طمراس
كمكم كن ! 💔
و چشمانم را بستم وقتي دوباره آن ها را
گشودم ، گرگ ها با ترس به سمت سياهي
جنگل فرار مي كردند😳
آسمان پرستاره بود ، و ماه در قلب آن مي درخشيد .
دستي به شانه ام خورد برگشتم و طمراس
را ديدم ❤️ گريه ام گرفت گفتم بالاخره آمدي...
و او بي آن كه چيزي بگويد ، به جايي اشاره
كرد ؛ از جا برخاستم و به آن سمت رفتم🌿
چند روز بعد از آن خواب قشنگ «زيبا» مشكل
كارم بر طرف شد و من آرام و خشنود از طمراس بسيار تشكر كردم 🙏☺️
@parastohae_ashegh313💠
•••💠•••
من خدا را انتخاب کردهام و راه او را .
اولین بار است که به این جمله اعتراف
میکنم ☝️
هرگز نمیخواستم نظامی شوم ، هرگز
از مدرج شدن خوشم نمیآمد 😬
من کلمهی زیبای قاسم را که از دهان
پاک آن بسیجی پاسدار شهید بر
میخاست بر هر منصبی ترجیح
میدهم 😇😁
#حاج_قاسم_ما :)🌿
@parastohae_ashegh313
🌿 حاج عبدالله ضابط تعریف کردن :
خیلی دلم میخواست سید مرتضی آوینی را ببینم☺️
یڪ روز به رفقایش گفتم ، جور کنید تا ما
سید مرتضی را ببینیم ، خلاصه نشد😔
بالاخره آقا سید مرتضی آوینی توی فکه
روی مین رفت و به آسمونها پر کشید💔
تا اینکه یک وقتی آمدیم در منطقه جنگی
با کاروان های راهیان نور .....
شب در آنجا ماندیم . در خواب ، شهید
آوینی را دیدم و درد و دلهایم را با او
کردم 🌱
گفتم آقا سید، خیلی دلم میخواست تا
وقتی زنده هستی بیایم و ببینمت، اما
توفیق نشد😔
سید به من گفت "ناراحت نباش فردا
ساعت ۸ صبح بیا سر پل کرخه منتظرت
هستم!😇
صبح از خواب بیدار شدم. منِ بیچاره که
هنوز زنده بودن شهید را شک داشتم ،
گفتم: این چه خوابی بود🤷♂او که خیلی
وقت است شهید شده است.گفتم حالا
بروم ببینم چه میشه 🙂
بلند شدم و سر قراری رفتم که با من
گذاشته بود ، اما با نیم ساعت تأخیر ،
ساعت ۸:۳۰. دیدم خبری از آوینی نیست🙄
داشتم مطمئن میشدم که خواب و خیال
است. سربازی که آن نزدیکیها در حال
نگهبانی بود ، نزدیک آمد و گفت : آقا شما
منتظر کسی هستید ؟ گفتم : بله ، با یکی
از رفقا قرار داشتیم 🍀
گفت: چه شکلی بود ؟ برایش توصیف کردم
گفتم:موهایش جو گندمی است🧔🏽محاسنش
هم اینجوری است.
گفت: رفیقت آمد اینجا تا ساعت ۸ هم
منتظرت شد نیامدی ، بعد که خواست بره
به من گفت : کسی با این اسم و قیافه
میآید اینجا ، به او بگو آقا مرتضی آمد
و خیلی منتظرت شد،نیامدی🙄کار داشت
رفت اما روی پل برایت با انگشت چیزی
نوشته ، برو بخوان !🙃
رفتم و دیدم خود آقا مرتضی نوشته:
آمدیم نبودید ، وعدۀ ما بهشت !😇✌️
#سیدمرتضیآوینی🌿
♡ (\(\
(„• ֊ •„) ♡
┏━∪∪━━━━━━━━┓
@parastohae_ashegh313