شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
#شهید_عباس_دانشگر #راستی_دردهایم_کو ؟ 22 ... آخر هفته باز برگشتم به سمنان؛ فاطمه اما تهران ماند
#شهید_عباس_دانشگر
#راستی_دردهایم_کو ؟ 23
... عصر جمعه راهی میشوم تا صبح، سر کارم حاضر باشم. شب به دانشگاه میرسم. کارهای عقبماندهام را انجام میدهم. خوابم نمیبرد. اسفندِ امسال اصلا اسفندِ بیخوابی است. دلخوشی جدیدم این شده که حالا گهگاه میتوانم به خانه عمو بروم و فاطمه را ببینم. صبح تا عصر مشغول کارهای دفتر بودم. هنوز آن اندوهِ پیشین را میشود در چهره حاجحمید دید. امروز سرش خیلی شلوغ بود و فرصت نشد با هم زیاد صحبت کنیم.
حاجی با روزهای اولی که او را دیدهام فرق کرده. یادم نمیرود آن اوایل ورودم به دانشگاه را و آن اولین برخورد را. رفته بودیم مشهد؛ اردو. وسط شلوغیها داشتم با بچهها از پلههای هتل پایین میآمدم که چشم حاجی افتاد به من. با شگفتی وراندازم کرد و زد به درِ شوخی. چهرهام از سنم عقب افتاده بود و گهگاه از این شوخیها میشنیدم. یادم نیست در جواب شوخی حاجی چه گفتم اما یادم هست که نتوانستم درست نگاهش کنم. سرم را پایین انداختم و خندیدم. بعدها که ارتباطم با حاجی بیشتر شد، میدیدم که زهرِ سختیها را با همین شوخیها میگیرد. از اردو که برگشتیم، حاجی دستور داده بود که بردن بچهها به هتل قدغن شود. گفته بود بچهها از این به بعد بروند مسجدی یا حسینیهای. از این رفتارهایش ذوق میکردم. به گذشته که نگاه میکنم، میبینم آن تصمیمِ سرِ بزنگاهِ در آن دوراهیِ مابین کامپیوتر خواندن در دانشگاه سمنان و رفتن به دانشگاه امام حسین(علیهالسلام) یا آن تصمیمِ سر بزنگاهِ دوراهیِ بعد از فارغالتحصیلی، یعنی ماندن در دانشگاه یا برگشتن به سمنان، اگر فایدهاش فقط آشنایی با حاجحمید باشد، میارزیده.
نتایج انتخاب رشته که آمد، خیلیها مشورت میدادند که برو کامپیوتر بخوان اما سرآخر دلم انتخاب دیگری کرد. روزهای آخر تحصیل هم خیلیها مشورت میدادند که در دانشگاه بمان. میخواستم برگردم و برای شهرم کاری بکنم، اما قانع شدم که اگر بمانم، شاید بتوانم برای دانشجوهایی که از همهجای ایران میآیند، کاری بکنم. دانشگاه فقط یک نفر نیرو میخواست و اکیپ ما سهنفره بود. آخر هم با ماندن هرسهنفرمان موافقت کردند و این شد آغاز ارتباط بیشتر من و حاجی. سه سال قبل، وقتی مسئول دفترش شدم، پاییز بود اما دلم بهاری بود. حالا میفهمم که حاجی کی پاییزی است و کی بهاری...
...
ادامه_دارد
یادشهداباصلوات
اللهمعجللولیکالفرج
─┅─🍃🌺🍃─┅─
@parastohae_ashegh313
14.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#رفیق_خوشبخت_ما ۷ 💕
#روایت حضور تاریخی رهبر کبیر انقلاب در منزل یک شهید کرمانی با همراهی شهید حاج قاسم سلیمانی
دیداری که حضرت آیتالله امام خامنهای روحی فداه در آن گفتند
«این آقای #حاج_قاسم از آنهایی است که شفاعت میکند انشاالله»
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
D1738032T17397008(Web).mp3
17.24M
#کتاب_صوتی 🎧
📔هم_راه
فصل ❼
#شهیدحاجقاسمسلیمانی
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج
┄┄┅═✧❁❣🕊❁✧═┅┄┄
فصل 6👇🏻
https://eitaa.com/parastohae_ashegh313/31396
◖♥️✨🌱◗
💎 دخترم #شهدا را الگو بگیر ومهم ترین
شادی آنها عفت و #حجاب است.
#حجابوصیتشهدا
اللهمعجللولیکالفرج
═✧❁🦋یازهرا🦋❁✧┄
@parastohae_ashegh313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در محضر ولایت
بیانات رهبر فرزانه انقلاب درباره حماسه #نهم_دی | #بصیرت | #امام_خامنه_ای
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
#سبک_زندگی_شهدا
🔸اگر غریبه ای وارد سپاه همدان می شد و فرمانده را تشخیص نمی داد، باید به او حق می دادیم! آخر چه کسی می تواند باور کند؛ آن که هر روز صبح در حال آب و جاروی باغچه و محوطه ی سپاه همدان است، یا آن که پا به پای بچه های بسیجی با لباس هایی خاک آلود در حال تخلیه ی بار کامیون سیب زمینی است، یا آن که هنوز شب از نیمه نگذشته در حال شستن دستشویی های سپاه همدان است، همان فرمانده ی سپاه استان همدان یعنی محمود شهبازی است.
#شهید_محمود_شهبازی
📔به نقل از کتاب مهاجر
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313
🌿شهید شدن دل میخواهد
دلی که آنقدر قوی باشد و بتواند بریده شود؛
از همه تعلقات
دلی که آرام له شود زیر پایت
و شهدا دلدارِ بیدل بودند...
#شبتونآرامبایادشهدا
@parastohae_ashegh313
249-raad-ar-parhizgar.mp3
1.03M
بسم الله الرحمن الرحیم
#هر_روز_با_قرآن
📖 صفحه 249
شرکت در ختم قرآن برای فرج
#امام_زمان
اللهمعجللولیکالفرج
@parastohae_ashegh313