شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
✨ قطعا همسران زینبی بیشترین نقش را در انتخاب راه همسرشون دارند 🌹 و گویا همسر بزرگوار شهید انتخاب
بله همینطوره.آقا سعید به همراه دوستانش زیاد به شهر قم میرفتن برای زیارت حرم حضرت معصومه(س).مخصوصا قبل رفتن به ماموریت معمولا سعی میکرد به قم برود.به نقل همسرشون :گویا از خانم هم درخواست کرده بود تا برایش خواهری کند و همسری مناسب برایش انتخاب کند
لازم میدونم این نکته هم بگم.شهید متولد تهران هستن .از سن 7 سالگی تا زمان شهادت ساکن استان گیلان;شهر رشت سکونت داشتن.اصالتا گیلانی هستیم.
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
شهید کار فرهنگی هم انجام میدادند ؟
بله کار فرهنگی انجام میدادن.از شروع دوران نوجوانی در مسجد محله فعالیت داشتن و در پایگاه و سطح شهر هم فعالیت داشتن.حتی چند سال قبل از شهادت یه گروه فرهنگی با دوستان خودشون تشکیل دادند به نام " گروه فرهنگی منهاج ".
همیشه میگفت ما چون ظواهر مذهبی داریم باید خیلی خیلی مراقب رفتار و حرفامون تو جامعه باشیم.
اولین نکته ای که در کارهای فرهنگی و جهادی آقا سعید بود *گمنامی*بود.گمنامی حتی برای خانواده!!چه اتفاقات نیک و افرادی بودن بعد از شهادت که ما فهمیدیم آقاسعید بهشون کمک میکرده!!
بیشتر فعالیت ایشون از مسجد محله شکل گرفت و دوستان صمیمی که حتی تا آخرین روزها در سوریه با هم بودن.حدودا سال 1385 در بخشی از پارک شهر رشت نمایشگاه کتاب مذهبی و شهدا تاسیس کردن و اونجا فعالیت داشتند در قلب پارکی که بی بند باری بود و یکسری مسائل این چنین...ولی ایشون به همراه دوستان این کار فرهنگی رو در این مکان انجام دادند...چند سال آخر گروه فرهنگی با دوستان و نوجوانان محله ایجاد کرده بودن و بیشتر مسئولیت ها و هزینه ها با خودشون بود.گروهی فرهنگی منهاج.که بعد شهادت ایشون اسم گروه به گروه شهید مدافع حرم سعید مسافر تغییر کرده.وتمام اعضای گروه پرچم رو بلند کردند و راه آقا سعید رو دارند ادامه میدند.هدف آقا سعید بیشتر جمع کردن بچه های مذهبی و انقلابی بود و کارهای انقلابی و یه جورایی طبق فرمایش رهبری آتش به اختیار بودن.خاطرم هست چند سال پیش رهبری موضوع افطاری ساده رو مطرح کردن و آقا سعید هم اصرار بر همین فرمایش رهبری داشتن و اولین افطاری رو و تهیه لقمه های افطاری توسط ایشون و دوستانش در منزل پدری ما انجام شد
برخلاف مابقی اوقات که حرفی از برنامه ها معمولا در منزل نمیشد!وقتی این ماهنامه نوشته شد یه نسخه رو آوردند منزل و ازم مشورت گرفتند و منم تایید کردم و جالب بود به نظرم.وقتی اسم مدیر مسئول رو دیدم به نظرم اومد یکی از آقایانی که میشناختم و از ایشون پرسیدم این آقا فلانی هستن در بسیج دانشجویی و ایشون گفتن خیر و من یادمه اون روز به طور ناخودگاه اصرار داشتم این آقا رو بشناسم و آقا سعید هم خیلی جدی میگفت نه و....من اون روز هیچ شکی نکردم که شاید خوش باشه!!
بعد از شهادت برادم داشتم با همسرشون صحبت میکردم و جریان رو گفتم بهم گفت مرصاد حسین زاده خودشون بوده!!!من اون روز مات ومبهوت این جریان شده بودم و با خودم میگفتم حتی تا این حد نمیخواست ریا کنه!حتی به منِ خواهر نگفت که منم مدیر مسئول و..... این همان "گمنامی" هست
شـهداۍ گـمـنـام ( زندگی به سبڪ شهدا )
بله کار فرهنگی انجام میدادن.از شروع دوران نوجوانی در مسجد محله فعالیت داشتن و در پایگاه و سطح شهر هم
مقام معظم رهبری 🌹
🕊 جواب کار فرهنگی باطل ، کار فرهنگی حق است .
شهدا فقط در جبهه جنگ حضور نداشتند بلکه در جبهه فرهنگی هم دشمن شکن فعالیت میکردند و موفق بودند .
از خصوصیات و ویژگی های بارز اخلاقی شهید مسافر برامون بفرمایید ؟ و اینکه شهید در چه مسئله ای بسیار تأکید داشتن ؟
نکته های مهم اخلاقی ایشون:صبوری.استقامت در برابر مشکلات.مهربانی بیش از حد نسبت به همه و خانواده.....سعید اگر به غیر از شهادت از این دنیا میرفت حیف بود...
بیش از حد فداکار بودن جوری که تو منزل به شوخی بهش لقب پِتروس داده بودیم
شهادت مرگ انسان های زیرک است ✨♥️
چه زیبا رفتند و چقدر زیباتر از یاران حضرت ولیعصر (عج) شدند .
شهید در مورد رفتن به سوریه و مبارزه در راه اسلام و دفاع از حرم یا وطن هم چیزی فرمودن؟
عکس العمل خانواده شهید و همسرشون برای رفتن چی بود ؟ راضی به رفتن ایشون به سوریه بودید ؟
از اوایل جنگ سوریه پیگیر رفتن بودن ولی ما خبر نداشتیم!حتی به خاطر رفتن به سوریه کلی اصرار و دوندگی کردند و مدت طولانی رو طی کردند تا رسته نظامی خودشون رو تغییر دادند تا بروند سوریه!!..خلاصه اینکه زمانی با رفتن آقا سعید موافقت شد که ما تازه میخواستیم برویم به خواستگاری.یعنی زمستان 1393.دقیقا فردای روز خواستگاری آقا سعید با کوله پشتی رفتن سوریه!!!جریان رو در شب خواستگاری به همسرشون گفت فردا اعزام هستم به سوریه!!ما هم تقریبا روز آخر متوجه شدیم.اون زمان به دلیل مسائل امنیتی نباید این ماموریت اعلام میشد و....
ما و همسرشون مطمئنا هم عقیده با آقا سعید بودیم.ولی امان از احساس و دلتنگی...ما نگرانش بودیم و احساس خطر میکردیم
✨ همسر شهید مسافر عرض کردند
در زمان اعزام آقا سعید ، به یاد روزی افتادم که زنان کوفی مردانشان را از همراهی با حضرت مسلم (ع) منصرف میکردند اما با اطمینان قلب ، آقا سعید را راهی کردم ، انگار حضرت مسلم (ع) به کمک من آمد.
زمانی که خبر شهادتشون بهتون دادند چه حسی داشتین ؟
از حال و هوای روزای آخر برامون بفرمایید
روز وداع با شهید بزرگوار....💔