eitaa logo
پَر
262 دنبال‌کننده
44 عکس
2 ویدیو
0 فایل
﷽ انتقاد @pardarvan
مشاهده در ایتا
دانلود
مَرد در ایستگاهِ اتوبوس، مورین(مدیر ساختمانِ قبلی‌مان) را می‌بینم. احوالِ پاتریشیا و کارلوس را از مورین می‌‌پرسم. پاتریشیا و کارلوس، زوجِ جوانی اهلِ پِرو بودند که واحد ِ پایینی ما می‌نشستند. همان‌ها که صندلی مخصوص ِ بازی‌های ویدئویی داشتند. مورین با تأسف جواب می‌دهد: «متأسفانه از هم جدا شدند و پاتریشیا به پِرو برگشت». یک لحظه، قیافه‌ی خسته پاتریشیا، با لنزهای رنگی و موهای رنگ‌شده‌اش می‌آید توی ذهنم. آخرین بارهایی که دیده بودمش خواسته بود بیشتر به هم سر بزنیم. با ناراحتی علت‌ِ جدایی‌شان را می‌پرسم. مورین جواب می‌دهد: «کارلوس به بازی‌های ویدئویی معتاد شده بود و سرِکار نمی‌رفت. پاتریشیا هم مجبور بود تمام هزینه زندگی را بر عهده بگیرد. احتمالا در کافه بِرِکا(یکی از کافه‌های شبانه‌روزی ونکوور) دیده بودی‌اش که در شیفت‌های سنگینِ شبانه کار می‌کرد». شنیدنِ علتِ جدایی‌هاشان، بیشتر از خبرِ جدایی حالم را بَد می‌کند. به شاگردهای خودم فکر می‌کنم و آن همه وقت که پای گوشی و بازی‌های رایانه‌ای می‌گذرانند. به غفلت‌های جدید فکر می‌کنم. به تعریف جدید ِ دنیا از مَرد. از همسر. @pardarca
ما فریب خوردیم، راه را اشتباه آمدیم، حقیقت، آن‌ سوی آسمان‌هاست، نه این طرفِ آب‌ها.. @pardarca
دلی دارم ڪه پروانه‌اش، گِردِ شمعِ وجودِ تو می‌چرخد... دیوانه ‌وار و حیران از معجزه‌ی نیلوفریِ چشمانت، ذڪرِ یادِ تو را دَم گرفته‌است... اینجا، جایِ دل‌های سرگردان است... چون... «بـےنشانیم» دراین وادیِ سرگردانی... بـه ما بپیوندید👇🏻👇🏻🌺 @bineshan_ir
رسانه کرونا خیلی پیش به ونکوور رسید. همان روزهای اول. تا الان هم اگر رسانه‌هاشان راست بگویند، هفت نفر در شهر مبتلا هستند. در عینِ حال، همه چیزطبق روال قبل است. نَه صحبتی از ناامیدی است و نَه ترس. @pardarca
«ایمان‌به‌خدا» را، اگر با«ایمان‌به‌رسانه»، تاخت می‌زنی، مُشرک خواهی شد. @pardarca
مشارکت نمی‌دانم در کشوری که شما هستید مردم چطور برای مقابله با کرونا به هم کمک می‌کنند. اینجا که ما هستیم، کانادایی‌ها با هجوم به فروشگاه‌ها و خالی‌کردن قفسه‌های موادغذایی، برای روزهای قرنطینه‌شان و ترس از قحطی، غذا ذخیره می‌کنند. لینکِ خبر: https://www.ctvnews.ca/mobile/canada/people-are-sharing-images-of-long-lines-empty-shelves-at-costco-amid-covid-19-1.4834012 @pardarca
رُشد در انگلیسی اصطلاحی هست که می‌گوید: It grows on you. به معنای اینکه «در تو رشد می‌کند». خودشان این اصطلاح را زمانی استفاده می‌کنند که مثلاً مَزه‌ای را برای بار اوّل امتحان می‌کنند و لذتِ چندانی نمی‌برند، امّا رفته‌رفته مزه برای‌شان بهتر و در نهایت دلچسب می‌شود. می‌شود این را خیلی به قرآن هم ربط داد. شاید اوایل‌اش، آیه‌ها نامفهوم به نظر برسند، اما رفته‌رفته می‌بینی هر بار که قرآن را می‌خوانی نه تنها شیواتر از قبل شده بلکه دقیقا از محتوای آنچه درگیری‌ ذهنی‌ات است برای‌ات صحبت می‌کند. گاهی فکر می‌کنم چطور این قرآن، همان قرآنی است که قبلاً خواندم؟ چطور این آیه این قدر دقیق بر طبق آنچه در ذهنم می‌گذرد می‌آید؟ @pardarca
دیگر هیچ دعایی نمی‌کنم، مگر فَرَج. @pardarca
تاریک دیروز روز تاریکی بود، الف. یکی از شاگردهام وقتی وارد ایمیل‌اش شد تا تکالیف‌اش را بیاورد، صفحه کامپیوتر پُر شد از تصاویر مستهجن. ب. صحبت از کرونا شد. شاگردم گفت به نظرش کرونا خیلی اتفاق بدی هم نیست و همین که چین مجبور شده کارخانه‌هایش را تعطیل کند، خودش یک جور کمک به محیط‌زیست است. پ. شاگرد دیگری گفت همین که جمعیت کُره‌زمین رو به کاهش می‌رود نکته‌ی مثبتِ کروناست. گاهی دلم می‌خواهد یک دستم را به دیوار بگیرم و دستِ دیگرم را روی دلم بگذارم و تمامِ تهوعِ غرب را بیاورم بالا. @pardarca
تفکرِ قفل‌شده تا الان، بعد از حدود چند سال کار کردن با دانش‌آموزان کانادایی، فهمید‌ه‌ام نداشتنِ تفکّر انتقادی مشکلِ اصلی تقریباً بیشترشان است. اینکه مثلاً به درسی مثلِ ریاضی، دیدِ کاملا عملیاتی دارند و نه دیدِ مفهومی. کتاب‌هاشان هم حداقل در استان بریتیش‌کلمبیا طوری طراحی شده که ریاضیات را به عنوان یک مجموعه عملیاتِ حفظی نشان می‌دهد. مثلاً در بحث مثلثات، فُلان عدد را بگیر، بگذارش جلوی علامت سینوس در ماشین حساب، بعد ضرب‌ کن با عدد قبلی و ... هیچ سؤال و توضیحی هم در کار نیست که چرا؟ هدف چیست؟ دنبالِ چه چیزی هستیم؟ ارتباط این مبحث با مبحثِ قبلی چیست؟ گاهی فکر می‌کنم نرسیدنِ این جماعت به خدا و ملحد بودن‌شان، شاید از همین نداشتنِ تفکرِ انتقادی می‌آید. اینکه هیچ سؤالی از ذهن‌شان نپرسند و فقط هضم‌کننده‌ی هر چه که به آن‌ها می‌رسد باشند. پی‌نوشت. شاید اینجا مهندس زیاد تربیت کنند، ولی اگر سری به دانشکده‌های علوم‌پایه بزنید، پُر شده از دانشجویان مهاجرِ ایرانی و سایر کشورهای غیرغربی. @pardarca
بُحران دستمال‌توالت چند روزی است شدت اخبار کرونایی در رسانه‌های اینجا (ونکوور)، بیشتر از قبل شده. بعد از هجومِ مردم برای ذخیره غذاهای کنسروی، گویا این هفته نوبت ذخیره دستمال‌توالت است. پیام‌ و تصویر را دوست عزیزی فرستاده. @pardarca
خانه‌نشینی تقریبا دو هفته‌ای می‌شود که تعطیلات بهاره مدارس شروع شده و من هم خانه نشین شدم. در همین حال، قرنطینه خانگی بسیاری از مشاغل هم اضافه شده و خانه‌ی کوچکِ ما، محل کار همسرم هم شده. اوایل‌اش فکر می‌کردیم این خانه ماندن سخت باشد. تا به حال نشده بود این همه با هم باشیم و از نزدیک از کار همدیگر سر در بیاوریم. حالا ولی می‌بینم نیمه کمی درخشانی هم دارد. بیشتر از قبل با زحماتی که همسرم سرکار می‌کشد آشنا شدم و تازه می‌بینم کسب در آمد خیلی هم آسان نیست. علاوه بر این، تمام وعده‌های غذا را در کنار هم می‌خوریم، بیشتر از قبل حواس‌مان به وقت نمازها و صدای اذان‌هاست، و بیشتر با ایران صحبت می‌کنیم. شاید یک جورهایی هم می‌ترسیم که آخرین لحظه‌های این زندگی دنیوی باشد و تلاش می‌کنیم آرام‌تر از قبل گذرِزمان کنیم. پی‌نوشت: می‌دانم شرایط، آن‌قدرها هم خوب و آرام نیست و برای عده‌ای سخت‌تر از دیگران است، در عینِ حال چقدر خوب که همه ما دل‌مان گرم است که عاقبت دنیا به سمتِ نور می‌رود. @pardarca