eitaa logo
پَر
262 دنبال‌کننده
44 عکس
2 ویدیو
0 فایل
﷽ انتقاد @pardarvan
مشاهده در ایتا
دانلود
پیامی از دوست عراقیم: إنا لله و إنا إليه راجعون اللهم تقبلهما عندك في شهداء الحسين عليه السلام و احشرهما معه و في زمرة من جاهد عدوك اللهم اكتبهما عندك في أعلى عليين و ألحقهما بالنبيين و الشهداء و الصالحين اللهم اغفر لهما و ارحمهما كما دافعا عن حريم دينك و اهله و ديار المسلمين اللهم عجل في هلاك من قتلهم و من تسبب في ذلك و من رضي به و من فرح بقتلهم اللهم ارحمهما رحمة واسعة تغنيهما عن رحمة من سواك يا أرحم الراحمين و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون و العاقبة للمتقين و الحمد لله رب العالمين.
دو غم دارم: غمِ او، غمِ دروغی که به خوردِ غربی‌ها می‌دهند. @pardarca
شما آن‌طرف خواب بودید و عُذرتان موجه، ما ولی، این‌ طرف بیدار بودیم و.. @pardarca
ارتش کانادا، زیرمجموعه‌ای از ارتش آمریکاست. و این‌طور که من جوان‌های کانادایی‌ را شناختم یا معتاد به ماری‌جوانا و سایر موادمخدر هستند، یا معتاد به الکل‌اند و یا معتاد به بازی‌های ویدئویی و نت‌فلیکس. هیچ عقیده‌ای جز پرستش خودشان و نیازهایشان در زندگی‌شان نیست. @pardarca
جنگِ رسانه‌ای از غدیر شروع شد. @pardarca
غمِ پَرکشیدن‌ها برای همه ماست. مگر ممکن است عده‌ای هم شاد شوند؟ @pardarca
بی‌راه کُفر روی اعتقادت به ولایت دست می‌گذارد. بعد از آن روی اعتقادت به دین. کم‌کم روی توحید و معادَت. وقتی همه را ازت گرفت، برای‌ات معادلش را می‌سازد. خودت را خدای خودت می‌کند و دنبالِ بهشت و جهنمِ زمینی برای‌ات می‌گردد. حواس‌ات را جمع کن. ولایت را محکم بگیر. @pardarca
همسایگی همسایه یهودی چند وقت پیش با یک دختر آفریقایی ازدواج کرد. بعد از آن، برخلاف قوانینِ ساختمان‌مان، واحدِ اجاره‌ای‌اش را به دو نفر دیگر اجاره داد و مدتی است که رفته‌اند کِنیا. چند روز پیش خبر رسید که در کِنیا ملکی را از عده‌ای مسلمان پیش‌‌خرید کرده و از معامله‌‌ی سودمندش با مسلمانان خیلی خوشحال است وقتی فهمیده آن‌ها اهلِ بهره نیستند. پی‌نوشت: مستند «غزه برای آزادی می‌جنگد» یا "Gaza Fights For Freedom" یکی از آخرین مستندهای ساخته شده از اتفاقات غزه است. توانش را داشتید ببینید و به دوستان غربی‌ نشان بدهید. @pardarca
لطیف آنجلا، منشی جدید آموزشگاه‌مان است. چهل و خورده‌ای ساله، دقیق و متمرکز. چهارشنبه عصری، وقتی می‌روم برای شاگردم از آشپزخانه آب بیاورم، نگاه مضطرب آنجلا توجهم را جلب می‌کند. تا متوجه حضورم می‌شود شروع می‌کند به معذرت‌خواهی. علت‌اش را می‌پرسم. اشک‌های بی‌رنگش را با پشت آستینش پاک می‌کند و توضیح می‌دهد که در چیدمان برنامه همکاران دچار مشکل شده. گویا یک سری از کلاس‌ها را به اشتباه حذف کرده و یکی از کارمندان شیفت عصر سر کارش نیامده. همان‌طور با اضطراب به ساعت روی دیوار اشاره می‌کند و می‌گوید: «یکی از جلسات امروز عصر تو هم به اشتباه حذف شده». دلش را گرم می‌کنم که طوری نیست و کلاس من هم طبق روال هر هفته برگزار شد. چشم‌های قرمزش را می‌دوزد به نگاهم و می‌گوید :«ولی من در دوره سه ماه آزمایشی‌ام هستم و نباید اشتباهی می‌کردم». حرفش ته دلم را خالی می‌کند و یادم می‌آورد چقدر همه چیز این طرف دنیا جا به جا شده. چقدر استرس و اضطراب بی‌جا به زنان می‌دهند و چقدر نقش طبیعی همسر بودن و مادرشدن را از آنها دریغ کرده‌اند. @pardarca
چهار قُل اُلی‌ویا، جمعه‌ها عصر می‌آید خانه‌مان که درسِ هفتگی حساب‌اش را بگیرد. امروز یک دفعه وسطِ درس اشاره کرد به نوشته‌ای که روبرویش روی دیوار آویزان بود و گفت: It looks so pretty. «خیلی قشنگ به نظر می‌رسد». بعد اجازه می‌خواهد که از نوشته عکس‌‌ بگیرد. من هم می‌گیرم. @pardarca
هیچ موقع از وسطی‌ها نباشید. وسطی‌ها بهترین طعمه برای تبلیغات و رسانه‌ها هستند. اگر وسطی هستید، موضع‌تان را بدونِ رسانه پیدا کنید و گر نه می‌آید روزی که با احساس‌تان و نَه با عقل‌تان، دروغ را به‌تان قالب می‌کنند. @pardarca