#علیامخدره
مارابِخواهےیانَخواهےنوڪَرَتهَستیم
جاےتعجبنیست…
رسمِنوڪَرےایناَست
در معراج الشهدا چشمانش را باز کرد🥺
حاج کریمیبااشاره به لحظه وداعش با پیکر شهید عنوان کرد: دیدار آخر ما در معراج الشهدا بود، آنجا خیلی غافلگیر شدیم و در وداع آخر مادرشان گفت که تو خیلی مهمان نواز بودی و قسمش داد که به حرمت مهمانها یک بار دیگر چشمانت را باز کن که من چشمانت را ببینم و در آنجا در تابوت چشمانش را باز کرد.🥺🥀
ایشان را در گلستان شهدای اصفهان در قسمت مدافعان حرم به خاک سپردند🌺
سالروز شهادت سردار پاسدار شهید مدافع حسین رضایی☘
🕊 پرپرواز
@pareparvvaz🪶
همسر شهید در رابطه با نحوه شهادت همسرش گفت: در آزادی نبل و الزهرا شهید شد، این شهرهای شیعهنشین چند سال در اسارت داعش بودند.
آن گونه که دوستانش میگفتند، ایشان بین نخلهای زیتون بوده، سه چهارتا ساختمان هم روبرو، مقر دشمن بوده. آقای رستمیان، همرزمیکه درکنارشان حضور داشت میگفت: من از صدای موشکهایی که از بین درختهای زیتون میآمد فهمیدم که ایشان باید حاج حسین باشد، رفتم جلو و دیدم که درست است، دیدم که سه تا از ساختمانها را زدهاند و دارند به دنبالتانک میگردند که گرای ساختمان بعدی را بدهند تا آن را بزنند.گرا میدهند وتانک شلیک میکند؛ اما به هدف نمیخورد، ما صدای موتور را هم میشنیدیم؛ اما فکر میکردیم که خودی باشند؛ ولی در واقع داعشیها بودند که ایشان را دور زده بودند و با تک تیرانداز ایشان را زدند، من هم که متوجه موضوع نشده بودم ایشان را بلند کردم و گذاشتم داخل ماشین و چون فکر میکردم که از روبرو تیر خورده و دیدیم بازویشان زخمیشده فکر کردم تنها از این ناحیه مجروح شدهاند، هنگامیهم که داخل ماشین بودیم مدام به ما تیراندازی میکردند، من دیدم که حاجی چیزی نمیگوید، با شوخی برگشتم به او گفتم چیزی نشده و تنها به بازویت تیر خورده، وقتی به مقر رسیدیم و میخواستم ایشان را پیاده کنم دیدم تیر از بازو عبور کرده و به قلبشان برخورد کرده، من هر چه حساب میکردم دشمن در روبروی ما بود و باید از روبرو تیر خورده باشد؛ اما یادم آمد که صدای موتورها را شنیده ام، گویا اینها با موتور ما را دور زدهاند و تک تیرانداز ایشان را از پهلو مورد اصابت قرار دادند. 😭
سردار پاسدار شهید مدافع حسین رضایی☘