eitaa logo
ایستگاه پارسی
348 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
233 ویدیو
92 فایل
🌟رهبر انقلاب: "من راجع به زبان فارسی حقیقتاً نگرانم زیرا در جریان عمومی، زبان فارسی در حال فرسایش است". https://eitaa.com/joinchat/3437428884C914415f009 💬 ارتباط با مدیریت کانال: @Mahdiyaran31360 🔁 مدیر تبلیغات و تبادلات: @arezajamali
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂شاعرانه/دلبرویارمن تویی رونق کار من‌ تویی دلبر و یار من تویی رونق کار من تویی باغ و بهار من تویی بهر تو بود بود من خواب شبم ربوده‌ای مونس من توبوده‌ای درد توام نموده‌ای غیر تو نیست سود من جان من و جهان من زهره آسمان من آتش تو نشان من در دل همچو عود من جسم نبود و جان بدم با تو بر آسمان بدم هیچ نبود در میان گفت من و شنود من 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شدیدا نیاز دارم... کَیفَ حالُک؟!💔😢 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یکی را پسر مست و مخمور بود ز اخلاق نیکو بسی دور بود یکی باغ انگور بودش پدر معیشت نمودی از این رهگذر چو مستی هر روز فرزند دید همه تاک آن بوستان را برید حکیمی چو بشنید، دادش پیام که ای داده بر دست شیطان لگام تو! پنداشتی آدم مست کیست؟ که مستی تو کم ز فرزند نیست گرفتم که او مست لایعقِل است به مستی نشاید ره مست بست پسر برد گر آب این خانه را بریدی تو هم آب و هم دانه را رَز از بهر انگور آمد پدید نه از بهر  مستی که گردد نبید شراب ای برادر اگر پاک نیست گنه از من و توست، از تاک نیست ✍ شاعر:علی حکمت 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
📚معرفی کتاب/یک عاشقانه آرام نادر ابراهیمی با آن نثر شاعرانه‌اش در همه‌ی کتاب‌فروشی‌ها جایی در میان رمان های پرفروش ایرانی داشته است. داستان گیله‌مردی مبارز و سیاسی که عاشق عسل، دختری آذری می‌شود. آن‌ها با همه‌ی مشکلات سعی می‌کنند در لحظه لحظه‌ی با هم بودن عاشق هم باشند و نگذارند عشقشان دچار روزمرگی شود. همان‌جا که می‌گوید: مگذار عشق به عادت دوست داشتن تبدیل شود!  هر سه‌شنبه به دیدار کودک‌های بیمار می‌روند و این‌گونه به قول خود، از بطالت رها می‌شوند. این کتاب پر از جملات و تعبیرات زیبایی است که مدام می‌خواهیم زیرشان خط بکشیم یا روی برگه‌ی جداگانه بنویسیم و به‌خاطر بسپاریم. 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
ایستگاه پارسی
📚معرفی کتاب/یک عاشقانه آرام ✍نادر ابراهیمی با آن نثر شاعرانه‌اش در همه‌ی کتاب‌فروشی‌ها جایی در میا
📚بخشی ازکتاب/یک عاشقانه آرام «ترک عشق کنیم، بهتر از آن است که عشق را به یک مُشت یاد بی‌رنگ و بو تبدیل کنیم؛ یادهای بی‌صدایی که صدا را در ذهنِ فرسوده‌ی خویش ‌ـ‌و نه در روح‌ـ به آن می‌افزاییم تا ریاکارانه باور کنیم که هنوز، فریادهای دوست داشتن را می‌شنویم.» ✍نادر ابراهیمی 📕یک عاشقانه آرام 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 ای که از تو باز هم زلف پریشان خواستم من برای شهر دلتنگی باران خواستم 🌧 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزهای بدت روزای پایانی نیستن 🍁 روزهای سختت قرار نیست که موندنی باشن✋🏼 زمین خوردن‌ها به این معنی نیست که دیگه توانایی دوباره سر پا شدن رو نداری. لطفاً از زندگیت دست نکش فقط به این دلیل که در حال حاضر یه قسمت‌هاییش سخته. توی این دوره به خودت دلگرمی بده برای ادامه دادن. مطمئنم تو از پسش بر می‌آی♥️ 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
✍ضرب المثلها فکر نان باش که خربزه آب است 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
ایستگاه پارسی
✍ضرب المثلها فکر نان باش که خربزه آب است 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
✍روزگاری دو دوست بودند که صبح تا شب برای ديگران خشت درست می‌کردند و اجرت بخور و نميری می‌گرفتند . يک روز ظهر که هر دو خيلی خسته و گرسنه بودند🥵 يکی از آنها گفت: حتي آن قدر پول نداريم که غذايی بخريم. پولمان فقط به خريدن نان می‌رسد؛ بهتر است تو بروی کمی نان بخری و بياوری و من هم بيشتر کار کنم . دوستش با پولی که داشتند، رفت تا نان بخرد. به بازار که رسيد، ديد يکجا کباب می‌فروشند و يکجا آش، دلش ضعف رفت. اما پولش کم بود.🤐 در راه، از جلوی يک ميوه فروشی گذشت. ميوه فروش چه خربزه‌هايی داشت! تصميم گرفت از خربزه چشم پوشی كند و به طرف نانوايی برود. اما نتوانست. با خود گفت: اصلا ً چه طور است به جاي نان ،خربزه بخرم. خربزه هم بد نيست، آدم را سير مي کند. هرچه پول داشت، داد و خربزه‌ای خريد و به محل کار، برگشت.🙃 فکر می‌کرد کار مهمی کرده که توانسته به جای نان، خربزه بخرد. وقتی به دوستش رسيد، او هنوز مشغول کار بود. و از حالش معلوم بود که خيلی گرسنه است. او درحالی که خربزه را پشت خودش پنهان کرده بود، به دوستش گفت: " اگر گفتی چی خريده ام؟ "😀 دوستش گفت: " نان را بياور بخوريم که خيلی گرسنه‌ام. مگر با پولی که داشتيم، چيزي جز نان هم می‌توانستی بخری؟ زود باش. تا من دستهايم را بشويم، سفره را باز کن." مرد وقتی اين حرفها را شنيد، کمي نگران شد و با خود گفت: " نکند خربزه سيرمان نکند. " دوستش که برگشت، ديد که او زانوي غم بغل گرفته و به جاي نان، خربزه اي درکنار اوست . در همان نگاه اول همه چيز را فهميد. جلوی عصبانيت خودش را گرفت و گفت: " پس خربزه دلت را برد؟؟ حتما ً انتظار داري با خوردن خربزه بتوانيم تا شب گل لگد کنيم و خشت بزنيم، نه جان من، نان قوت ديگري دارد . خربزه هر چقدر هم شيرين باشد، فقط آب است. " از آن پس، هر وقت بخواهند از اهميت چيزی و درمقابل، بی‌اهميت بودن چيز ديگری حرف بزنند، مي گويند: " فکر نان کن که خربزه آب است. "🥴 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دو دو تا چهار تا نیست!! دو دو تا هر چی امام حسین میگه✅ میگی نه ! اربعین بیا کربلا ❤️ تماشا کن سلام آقا✋ که الان روبروتونم 😭 من اینجامو زیارت نامه میخونم حسین جانم حسین جان.....😭💔 🍃ایستگاه پارسی @parsidost