eitaa logo
ایستگاه پارسی
348 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
234 ویدیو
92 فایل
🌟رهبر انقلاب: "من راجع به زبان فارسی حقیقتاً نگرانم زیرا در جریان عمومی، زبان فارسی در حال فرسایش است". https://eitaa.com/joinchat/3437428884C914415f009 💬 ارتباط با مدیریت کانال: @Mahdiyaran31360 🔁 مدیر تبلیغات و تبادلات: @arezajamali
مشاهده در ایتا
دانلود
6.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ام سعد(۲) نویسنده: غسان کنفانی راوی: محمدرضا سرشار 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
⁦☘️⁩🍃🍁 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
بازآی که بازآید عمر شده ی حافظ هر چند که ناید باز تیری که بشد از شست 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
🌒 | شعر شب گفتا : که دلـت کجاست؟ گفتم : بَـرِ او پرسید : که او کجاست ؟ گفتم : دَر دِل... ✍ 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
مولانا جلال الدین بلخی
حکایت آن شخص که در عهد داود نبی شب و روز دعا می کرد 🔸مردی در زمان حضرت داود (ع) ، پیوسته اینگونه دعا می کرد : « خداوندا رزق و روزیِ بی زحمت و مشقّتی به من عطا فرما » مردم وقتی که دعاهای به ظاهر یاوه و بی اساسِ او را می شنیدند مسخره اش می کردند . ولی او به تَمسخُرها وقعی نمی نهاد و همچنان به کارِ دعا و نیایش و درخواستِ روزیِ بی زحمت مشغول بود. تا اینکه روزی غرقِ در دعا بود که گاوی یله ، دوان دوان به درِ خانۀ او آمد و با ضرباتِ شاخِ ستبر و تیزش قفل و بندِ در را شکست و درونِ خانه شد و آن مرد ، بیدرنگ دست و پای آن حیوان را بست و به تیغِ تیز ، سرش را برید. 🔹صاحبِ گاو ، وقتی گاوِ خود را کشته و خونین دید . گریبانِ آن مردِ فقیر را گرفت و بدو گفت : ای بی رحمِ سنگدل ، چرا گاوِ مرا کشتی ؟ کُشندۀ گاو جواب داد : من گناهی ندارم . مدّتی بود از خدا روزی حلال درخواست می کرده و اینک دعایم مستجاب شده است . صاحبِ گاو با شنیدن این جوابِ به ظاهر سر بالا ، سراپا خشم شد و با ضرب و شتم او را به محکمۀ عدل حضرت داود (ع) بُرد . داود (ع) گفت : چه شده ؟ چه خبر است ؟ صاحبِ گاو گفت : ای پیامبر خدا به دادم برس که این مرد به جفا و ستم گاوِ مرا کشته است . آن حضرت رو به متهم کرد و گفت : چرا مالِ این مرد را تلف کردی ؟ به چه دلیل شرعی و یا عُرفی ، گاوِ او را کشتی ؟ 🔸کشندۀ گاو گفت : ای داود ، من مدّتِ هفت سال ، روز و شب از درگاهِ الهی درخواست می کردم که رزقی حلال و بی مشقّت به من عطا فرما . این درخواست ، اجابت شد و من نه برای خوردنِ گوشتِ آن حیوان ، بلکه به شکرانۀ مقبول افتادن دعایم ، آن زبان بسته را ذبح کردم. 🔹حضرت داود (ع) پس از استماعِ سخنان دو طرفِ دعوی به سوی محرابِ عبادت و خلوتگاهِ خود رفت و مدّتی را در کارِ این دو به تفکر سپری کرد و سرانجام وحی الهی در این باره در رسید و حقیقتِ ماجرا بر او مکشوف گشت . داود (ع) از خلوتگاه به در آمد تا حکمِ نهایی را در این ماجرا اعلام کند . او به صاحب گاو گفت : دست از دعاوی بی اساسِ خود بردار که حق با کُشندۀ گاو است . نه تنها او ستمی در بارۀ تو مرتکب نشده بلکه باید همۀ اموالت را نیز به او بدهی . 🔸با شنیدن این حکم ، آه و فغان صاحبِ گاو به آسمان بلند شد و دیوانه وار به این سو و آن سو می رفت و از مردم کمک می خواست . مردم نیز با کمالِ تعجب و رقّتِ قلب ، حق را به صاحبِ گاو می دادند و او را مظلوم می انگاشتند . از اینرو در حکم و داوری داود (ع) نیز شک کردند و اعتراض ها شروع شد . حضرت داود (ع) وقتی این اعتراض ها را دید احساس کرد که وقتِ افشای حقیقتِ حال فرا رسیده است. 🔹پس به مردم گفت: برخیزید و با هم به صحرا برویم تا به شما ثابت کنم که حق از آنِ کیست . جملگی راهی شدند . رفتند و رفتند تا به درختی تناور و پر شاخ و برگ رسیدند . داود (ع)  گفت : که از زیرِ این درخت بوی خون به مشام می رسد . این تبه کار ( صاحب گاو ) در سال های قبل ، پدرِ این مردِ فقیر ( کشندۀ گاو ) را کشته و همۀ اموالش را تصاحب کرده است . رازِ این جنایت در طولِ سالیان ، پوشیده ماند . امّا حرص و طمع این شخص ( صاحب گاو ) باعث شد که شکایت به محکمۀ من بیاورد و مظلوم نمایی کند . همین امر پرده از رازِ جنایتش برداشت . 🔸سپس داود (ع) رو به مردم کرد و گفت : این تبهکار ( صاحب گاو ) برای تصاحب اموالِ پدرِ این مرد ( کشندۀ گاو ) ، او را با کارد می کشد و چون شتاب زده بوده ، جسد را همراه کارد در این ناحیه مدفون می کند . اینک زمین را حفر کنید تا حقیقتِ ماجرا بر شما کشف شود . مردم بلافاصله خاک برداری می کنند و جسد را همراهِ کارد می یابند و سرانجام ، مجرم نیز قصاص می شود. 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
14.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمایش داوود نبی و مردی که شبانه روز دعا میکرد. 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
به روی آینه ی پُر غبار من بنویس: بدون عشق جهان جای زندگانی نیست 🍃ایستگاه پارسی @parsidost