eitaa logo
ایستگاه پارسی
347 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
236 ویدیو
92 فایل
🌟رهبر انقلاب: "من راجع به زبان فارسی حقیقتاً نگرانم زیرا در جریان عمومی، زبان فارسی در حال فرسایش است". https://eitaa.com/joinchat/3437428884C914415f009 💬 ارتباط با مدیریت کانال: @Mahdiyaran31360 🔁 مدیر تبلیغات و تبادلات: @arezajamali
مشاهده در ایتا
دانلود
🖼 اشعار معروف عاشورایی را کدام شاعران سروده‌اند
حافظ(غزل۴۴۴) 🌺شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری یاران صلای عشق است گر می‌کنید کاری 🌻چشم فلک نبیند زین طرفه‌تر جوانی در دست کس نیفتد زین خوبتر نگاری 🌼هرگز که دیده باشد جسمی ز جان مرکب بر دامنش مبادا زین خاکیان غباری 🌾چون من شکسته‌ای را از پیش خود چه رانی کم غایت توقع بوسیست یا کناری 🌹می بی‌غش است دریاب وقتی خوش است بشتاب سال دگر که دارد امید نوبهاری 🌸در بوستان حریفان مانند لاله و گل هر یک گرفته جامی بر یاد روی یاری ☘چون این گره گشایم وین راز چون نمایم دردی و سخت دردی کاری و صعب کاری 🌷هر تار موی حافظ در دست زلف شوخی مشکل توان نشستن در این چنین دیاری  🍃ایستگاه پارسی @parsidost
🍃حکایت تقسیم گندم دو برادر 👥دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می کردند که یکی از آنها ازدواج کرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود. شب که می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می کردند. یک روز برادر مجرد با خودش فکر کرد و گفت: «درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می کند.» 🌾بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت. در همین حال برادری که ازدواج کرده بود با خودش فکر کرد و گفت:‌ «درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من سر و سامان گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نکرده و باید آینده اش تأمین شود.» 🌾بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت. سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند که چرا ذخیره گندمشان همیشه با یکدیگر مساوی است. تا آن که در یک شب تاریک دو برادر در راه انبارها به یکدیگر برخوردند. آن ها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن که سخنی بر لب بیاورند کیسه هایشان را زمین گذاشتند و یکدیگر را در آغوش گرفتند. 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
🍃شاعرانه/ "کجا رفت آن وفا و مهربانی" از مولانا ز مهجوران نمی‌جویی نشانی کجا رفت آن وفا و مهربانی در این خشکی هجران ماهیانند بیا ای آب بحر زندگانی برون آب ماهی چند ماند چه گویم من نمی‌دانم تو دانی کی باشم من که مانم یا نمانم تو را خواهم که در عالم بمانی هزاران جان ما و بهتر از ما فدای تو که جان جان جانی مرا گویی خمش نی توبه کردی که بگذاری طریق بی‌زبانی به خاک پای تو باخود نبودم ز مستی و شراب و سرگرانی به خاموشی به از خنبی نباشم نمی‌ماند می اندر خم نهانی شراب عشق جوشانتر شرابی است که آن یک دم بود این جاودانی رخ چون ارغوانش آن کند آن که صد خم شراب ارغوانی دگر وصف لبش دارم ولیکن دهان تو بسوزد گر بخوانی عجب مرغابی آمد جان عاشق که آرد آب ز آتش ارمغانی ز آتش یافت تشنه ذوق آبش کند آتش به آبش نردبانی 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
🍃شاعرانه/ "جدایی زهر خود را اندک اندک می کند ظاهر" از صائب تبریزی به ساغر نقل کرد از خم شراب آهسته آهسته برآمد از پس کوه آفتاب آهسته آهسته فریب روی آتشناک او خوردم، ندانستم که خواهد خورد خونم چون کباب آهسته آهسته ز بس در پرده افسانه با او حال خود گفتم گران گشتم به چشمش همچو خواب آهسته آهسته کباب نازک دل آتش هموار می خواهد برافکن از عذار خود نقاب آهسته آهسته مکن تعجیل تا از عشق رنگی برکند کارت که سازد سنگ را لعل آفتاب آهسته آهسته جدایی زهر خود را اندک اندک می کند ظاهر که گردد تلخ در مینا گلاب آهسته آهسته سرایی را که صاحب نیست ویرانی است معمارش دل بی عشق می گردد خراب آهسته آهسته به نور سینه بی کینه دشمن را حوالت کن که می ریزد کتان را ماهتاب آهسته آهسته مشو دلتنگ اگر یک چند اشکت بی اثر باشد که سازد خاک را گلزار، آب آهسته آهسته به این خرسندم از نسیان روزافزون پیری ها که از دل می برد یاد شباب آهسته آهسته خط اوریش شد آخر، که را می گشت در خاطر که گردد آیه رحمت عذاب آهسته آهسته؟ دلی نگذاشت در من وعده های پوچ او صائب شکست این کشتی از موج سراب آهسته آهسته نبود از خضر کمتر در رسایی عمر من صائب گره شد رشته ام از پیچ و تاب آهسته آهسته ▪️صائب تبریزی 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
🍃شاعرانه/ "زندگی یعنی همین ‌که اگه داری یا نداری" از افشین یداللهی زندگی یعنی همین ‌که اگه داری یا نداری حقتو بگیری اما حقو زیر پا نذاری زندگی یعنی همین‌که اگه قهری  اگه آشتی با تو باشم اگه داشتم، بمونم اگه نداشتی من و تو هر جا که باشیم، اگه پایین اگه بالا ممکنه جامون عوض شه، دیر و زود، فردا یا حالا زنده‌ای پس زندگی کن، نگو سخته، نگو دیره بگی ساده اس ساده میشه  بگی سخته سخت می گیره 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
🍃شاعرانه/ شب عبور شما را شهاب لازم نیست  شب عبور شما را شهاب لازم نیست  که با حضور شما آفتاب لازم نیست  در این چمن که ز گل‌های برگزیده پر است  برای چیدن گل، انتخاب لازم نیست   خیال دار تو را خصم از چه می بافد؟  گلوی شوق که باشد طناب لازم نیست  ز بس که گریه نکردم غرور بغض شکست  برای غسل دل مرده آب لازم نیست  کجاست جای تو؟ از آفتاب می پرسم سوال روشن ما را جواب لازم نیست ز پشت پنجره برخیز تا به کوچه رویم  برای دیدن تصویر، قاب لازم نیست ▪️برگرفته از قیصر امین پور 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
🍃شاعرانه/ نردبان از سر دیوار بلند صبح را روی زمین می آرد ابری نیست بادی نیست می‌نشینم لب حوض گردش ماهی‌ها، روشنی، من، گل، آب پاکی خوشه زیست مادرم ریحان می‌چیند نان و ریحان و پنیر  آسمانی بی ابر  اطلسی‌هایی تر رستگاری نزدیک، لای گل‌های حیاط نور در کاسه مس چه نوازش‌ها می‌ریزد نردبان از سر دیوار بلند صبح را روی زمین می آرد   پشت لبخندی پنهان، هر چیز روزنی دارد دیوار زمان  که از آن چهره من پیداست   چیزهایی هست که نمی‌دانم می‌دانم سبزه‌ای را بکنم خواهم مرد می‌روم بالا تا اوج من پر از بال‌وپرم راه می‌بینم در ظلمت من پر از فانوسم من پر از نورم و شن و پر از دارودرخت پرم از راه، از پل، از رود، از موج پرم از سایه برگی در آب چه درونم تنهاست   ▪️سهراب سپهری 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
🍁تعریف خوشبختی در کلام محمدعلی اسلامی ندوشن ♻️دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، نویسنده، شاعر و مترجم در یکی از سخنرانی هایش، در تعریف خود از خوشبختی این طور گفته اند:«هر فردی برای خود یک مقدار استعداد دارد. یعنی توانایی ابراز وجود، توانایی کار. اگر خود را آماده کند که بتواند از مجموع این استعداد و ظرفیت تام و تمام این توانایی استفاده کند. این یعنی، پیمانه خودش را پر کرده است و مهم نیست در چه شغلی باشد. باغبان، آهنگر، نجار یا نویسنده و موسیقیدان باشد. انسان در هر شغلی بود پیمانه خودش را به این معنا پر کند که در زندگی منشأ اثر و مفید بوده و در حد توان، کار خودش را کرده و به طور زنده، با طبیعت و دنیای خارج در تماس بوده است. ✳️به گفته ندوشن، منظور از پیمانه پر کردن این است که حق انسانیت خودش را در دورانی که زنده است ادا کرده باشد و خیال می کنم سعادت، آن چه که گفته شده است در خوشگذرانی نیست. زیرا برخی از افراد خیال می کنند مفهوم دیگر خوشبختی و سعادت، خوشگذرانی است. اما سعادت در احساس خوشنودی و رضایت درونی و خاطر است. پیمانه پر کردن یعنی انسان خودش را تلف نکند تا منشأ اثر مفیدی برای یک جامعه باشد.» 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
 🐴ضرب ‎المثل معروف "افسار شتر بر دُم خر بستن" کنایه از چیست؟ 🐫نقل است ساربانی در آخر عمر، شترش را صدا می‎زند و به دلیل اذیت و آزاری که بر شترش روا داشته از وی حلالیت می طلبد. یکایک آزار و اذیت‎هایی که بر شتر روا داشته را نام می‎برد. از جمله؛ زدن شتر با تازیانه، آب ندادن ، غذا ندادن، بار اضافه زدن و …. همه را بر می‎شمرد و می‎پرسد آیا با این وجود مرا حلال می‎کنی؟ شتر در جواب می‎گوید همه اینها را که گفتی حلال می‎کنم، اما یک‎بار با من کاری کردی که هرگز نمی‎توانم از تو درگذرم و تو را ببخشم. ساربان پرسید آن چه کاری بود؟ شتر جواب داد یک بار افسار مرا به دُم یک خر بستی. من اگر تو را بخاطر همه آزارها و اذیت‎ها ببخشم بخاطر این تحقیر هرگز تو را نخواهم بخشید!  🍂ضرب ‎المثل معروف "افسار شتر بر دُم خر بستن" اشاره به سپردن عنان کار به افراد نالایق است و اینکه چنین افرادی بدون دارابودن تخصص، تحصیلات، تجربه، شایستگی و شرایط تصدی پست و مقامی، صرفاً بر مبنای روابط زمام امور را بدست گیرند و بدبخت جماعتی که دچار چنین افرادی شوند. 🍃ایستگاه پارسی @parsidost
📚 معرفی کتاب 📗مجموعه داستان‌های کوتاه با محوریت سردار سلیمانی منتشر شد
📗کتاب «حسن یوسف» مجموعه داستان‌های کوتاه با محوریت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به همت جمعی از مجموعه «روایت‌خانه» به رشته تحریر درآمده و توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار شد. 🌹شهادت سردار عزیز حاج قاسم سلیمانی روز‌های سختی برای همه مردم ایران رقم زد. در این بین همه دنبال راهی بودند برای ادای دین و کم کردن از داغی که بر دل‌ها مانده بود. مجموعه «روایتخانه» هم از این قاعده بیرون نبودند. اهالی روایت خانه تنها بضاعتشان کلمات بود و با همین بضاعت باید به میدان می‌آمدند. دور هم نشستند و از حاج قاسم گفتند. از آنچه می‌دانستند و آنچه کمتر از او دیده بودند. قلم زدند و «حسن یوسف» را خلق کردند. 📗«حسن یوسف» مجموعه داستان‌های کوتاهی است از حاج قاسم و درباره حاج قاسم که به همت ۱۵ نویسنده در داستان‌های کوتاه که هریک با یک زاویه دید، شهید سلیمانی را روایت کرده‌اند، به رشته تحریر در آمده است. برخی از نویسندگان خاطرات واقعی را با تخیل گره ‌زده‌اند. برخی حاج قاسم سلیمانی را آن طور که دریافته‌اند در قاب داستان به تصویر کشیده‌اند و برخی داستان‌ها کاملاً زاییده ذهن نویسندگان‌ هستند. ✍مرضیه احمدی، گلزار اسدی، زهرا امینی، زینب جلوانی، زینب جمشیدیان، فاطمه سادات حسینی، عاطفه حیدری، آسیه دهباشی، مریم زمانی، مطهره شیرانی، زهره فصیحی، زهرا کرباسی، فاطمه کمال، سمیرا مختاری، لیلا نیکخواه نویسندگان مجموعه داستان «حسن یوسف» هستند. 🔖مجموعه داستان «حسن یوسف» مجموعه داستان‌های کوتاه با محوریت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی زیر نظر سعید معتمدی در قطع رقعی در ۲۱۶ صفحه تدوین و به همت انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شده است. 📲علاقه‌مندان جهت تهیه کتاب می‌توانند از طریق ارسال نام کتاب به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را تهیه کنند. 🍃ایستگاه پارسی @parsidost