eitaa logo
پرتو اشراق
742 دنبال‌کننده
24.6هزار عکس
13هزار ویدیو
52 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 اهل بیت (علیهم السلام) 📖 استدلال (ع) به آیه ای از قرآن درباره حقانیت اهل بیت (ع) 📚 الأمالی، صدوق ـ به نقل از ابو نعیم، در یادکرد اتّفاقاتی که برای اهل بیت(ع) در رخ داد ـ: 🏰 گروهی که همراه اسیران کربلا رفته بودند...، برای من کردند که: چون به دمشق وارد شدیم، زنان و اسیران را در روز روشن و با روی باز وارد کردند! ❓جفاکاران شامی گفتند: اسیرانی به این نیکویی ندیده ایم، شما کیستید؟ 🌷 سکینه دختر حسین(ع) گفت: ما اسرای خاندان محمّدیم. 🕌 آنها بر سکوی مسجد، جایی که را نگاه می داشتند، نگاه داشته شدند، در حالی که علی بن الحسین (زین العابدین)(علیه السلام) که در آن هنگام جوانی بود، در میان آنها حضور داشت. 👳🏼‍♂️ پیرمردی از شامیان نزد آنها آمد و گفت: 🤲🏻 ستایش، خدایی را که شما را کشت و نابود کرد و شاخ فتنه را برید! و از نکوهش آنها کوتاهی نکرد!! 🌹 چون سخن پیرمرد تمام شد، علی بن الحسین(ع) به او فرمود: «آیا کتاب خدا را خوانده ای؟» 👳🏼‍♂️ گفت: آری! 🌹 فرمود: «آیا این آیه: «بر این رسالت، مزدی از شما جز دوست داشتن خویشاوندان نمی خواهم» را خوانده ای؟» (۱) 👳🏼‍♂️ گفت: آری! 🌹 فرمود: «ما همانهاییم». 🌹 سپس فرمود: «آیا این آیه: «و حقّ خویشاوندان را ادا کن» را خوانده ای؟» (۲) 👳🏼‍♂️ گفت: آری! 🌹 فرمود: «ما همانهاییم». 🌹 سپس فرمود: «آیا این آیه: «خداوند، خواسته است پلیدی را تنها از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاکیزه گرداند»
را خوانده ای؟»
👳🏼‍♂️ گفت: آری. 🌹 فرمود: «ما همانهاییم». 👳🏼‍♂️ در این جا مرد شامی، دست خود را به آسمان برد و سه بار گفت: 🤲🏻 خدایا! به درگاه تو توبه می کنم. خدایا! از دشمن خاندان محمّد و قاتلان اهل بیت محمّد به درگاه تو برائت می جویم. من قرآن را خوانده بودم؛ ولی تا امروز، این حقایق را در نیافته بودم. (۳) 📚 پی نوشت ها ۱. سوره الشوری، آیه ۲۳. ۲.سوره الإسراء، آیه ۲۶. ۳. الأمالی للصدوق: ص ۲۳۰، ح ۲۴۲، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۹، ص ۲۹۴. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🏴 بازتاب خطبه شکوهمند امام سجاد علیه السلام در شام 🌒 به مناسبت اول ماه صفر، ورود اسرا به دروازه شام 👥👥 خطبه تاریخی حضرت سجاد (علیه السلام) تاثیر عمیقی بر مردم بر جا گذاشت. 🏴 در روایتی از ابن باقی چنین آمده که پس از این خطبه، مردم گریه و شیون می کردند. 🕌 مردم حاضر در مسجد که از بزرگان شهر و ارکان حکومت هم جزوشان بودند، به شدت تحت تاثیر این بیانات قرار گرفتند و زمینه بیداری آنان فراهم شد. در همان مجلس عده ای زبان به اعتراض گشودند و وقتی یزید خواست نماز بگزارد، عده ای با او نماز نخواندند و پراکنده شدند. ⛺ به علاوه، وضع عمومی شهر به گونه‌ای شد که یزید به ناچار در مقابل درخواست بازماندگان حادثه که می خواستند برای مصائب (علیه السلام) عزاداری کنند، تسلیم شد و جایی را به نام «دارالحجاره» برای آنها اختصاص داد و آنها هفت روز به اقامه ماتم پرداختند. ✋🏻 ذکر حسین (علیه السلام) کم کم همه شهر را فرا گرفت، تا جایی که یزید قرآن را به قسمت‌های کوچک تقسیم کرد و بین مردم توزیع کرد تا قرآن بخوانند و توجه‌شان از حسین (علیه السلام) منصرف شود، ولی هیچ چیز نمی‌توانست آنها را منصرف سازد. 🐪🐫 یزید که اوضاع را نامناسب دید تصمیم به انتقال کاروان اسرا به مدینه گرفت. 🏰 از دیگر آثار این این بود که یزید در رفتار خود با اهل بیت و به ویژه امام زین العابدین (علیه السلام) تجدید نظر کرد. او که در ابتدا تصمیم داشت سر مبارک حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) را تا چهل روز بر بالای مناره مسجد جامع شهر نگه دارد، دستور داد آن را پایین آورند و با احترام کامل به قصر ببرند. ⛺ ثانیاً محل سکونت اهل بیت را عوض کرد و به آنها محبت - ظاهری - نمود. 🗡️ ثالثاً گناه قتل سیدالشهدا را به گردن ابن زیاد انداخت و او را لعن و نفرین کرد و گفت: «اگر من بودم، هرگز حسین را نمی‌کشتم!!» 🔥 البته همه این حرف‌ها منافقانه بود و با هدف کنترل اوضاع اجتماعی؛ چرا که وقتی ابن زیاد به دمشق آمد، یزید او را احترام کرد و کنار دست راست خود نشاند و با او شراب خورد. 🕎 واقعه دیگری که در مسجد اموی گزارش شده، مربوط است به یکی از علمای یهودی که بعد از شنیدن خطبه امام سجاد علیه السلام و دانستن اینکه او از اولاد رسول خداست، به شدت به یزید اعتراض کرد و یزید خشمگین شد و دستور داد او را کتک بزنند. 📚 منابع: 📚 بحارالانوار، ج ۴۵،‌ ص ۱۳۱ و ۱۴۰ 📚 مفضل خوارزمی، ج ۲،‌ ص ۶۹. 📓 قصه کربلا، صفحه ۵۱۳ و ۵۱۴. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🐫🐪 حرکت کاروان اسیران آل الله از كوفه به سوی شام (۱۹ محرم الحرام) 📜 ابـن زيـاد طى نامه اى به يزيد، او را از شهادت (عليه السّلام) و جريان خاندان او با خبر نـمود، نـيـز نـامـه اى بـراى «عـمـرو بـن سـعـيـد بـن عـاص» حـاكـم مـديـنـه ارسـال داشـت. (۱) 🏰 چـون نامه ابن زياد را دريافت كرد و بر مضمون آن اطّلاع يـافـت، پـاسـخ آن را بـراى عـبـيداللّه فرستاد و فرمان داد كه سر (ع) و يارانش را همراه زنان و كودكان به شام بفرستد. 🐪🐫 ابن زياد هم در پى اين دستور «محفّر بن ثعلبه عائذى» را خـوانـد و آن سـرهـاى پـاك هـمـراه بـا اسـيـران و زنـان را به او سپرد. وى هم آنها را مانند اسيران كفّار در حالى كه اهالى شهرها به تماشاى آنها مى آمدند به شام برد. (۲) 🌴در بـيـن راه كـوفـه و شـهـرى اسـت بـه نـام نـصـيـبـيـن، در آنـجـا كاروان توقف كرد. سپس اهـل بـيت (عليه السلام) را بر سرهاى شهيدان عبور دادند. 🌷 چون چشمِ حضرت زينب (س) به سر برادرش حسين افتاد شعرى گفت كه به شرح زير است: ▪️اَتُشَهِّرُونا فِى الْبَريَّةِ عَنْوَةً ▪️وَ والِدُنا اَوْحى اِلَيْهِ جَليلٌ ▪️كَفَرْتُمْ بِرَبِّ الْعَرْشِ ثُمَّ نَبيّهِ ▪️كَاَنْ لَمْ يَجِئْكُمْ فِى الزَّمانِ رَسُولٌ ▪️لَحاكُمْ اِلهُ الْعَرْشِ يا شَرَّ اُمَّةٍ ▪️لَكُمْ فى لَظى يَوْمِ الْمقادِ عَويلٌ. (۳) ▪️آيـا ما را به اجبار در معرض ديد مردمان قرار مى دهيد، در حالى كه از طرف پروردگار بزرگ بر پدرمان وحى نازل مى شد؟ ▪️شما هم به خدا و هم بر پيامبرش كافر شديد، مثل اينكه گويا پيامبرى براى شما نيامد. ▪️زشـت گـردانـد شما را خداى بزرگ اى بدترين امّت، كه صداى گريه شما در ميان آتش قيامت بلند است! 📚 پی نوشت ها: ۱ـ الملهوف، ص ۲۰۷. ۲ـ همان، ص ۱۰۸. ۳ـ دائرة المعـارف الحسـينيه، ج ۶، ص ۸۴؛ ناسخ التواريخ، ج ۳، ص ۱۰۶؛ معالى السبطين، ج ۲، ص ۱۳۱. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ❓در شام بلا بر اسیران کربلا چه گذشت؟ 🌘 یک صفر سالگرد ورود کاروان اسیران کربلا به در سال ۶۱ است. 🔗 گفته‌اند بعد از اینکه امام را به شهادت رساندند اهل بیت ایشان را اسیر کردند. 🏰 کاروان اسیران پس از ۲۲ روز رنج متوالی در نهایت به شهر شوم شام رسیدند. شهری که معاویه طی ۴۰ سال تبلیغ مسموم، چنان مردمش را در جاهلیت نگه داشته بود که کمترین بویی از اسلام واقعی نبرده بودند. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🏰 روایت صحابی پیامبر(ص) از ورود اسرای آل الله به شام 🌘 یکم ماه صفر سالروز ورود کاروان اسیران کربلا به در سال ۶۱ ه.ق 👳🏼‍♂ سهل بن سعد ساعدى گويد: 🏰 براى زيارت بيت المقدس رفته بودم عبورم به شام افتاد شهرى آباد داراى اشجار زياد و باصفا ديدم ولى مشاهده كردم كه با پارچه هاى رنگارنگ شهر را آذين كرده اند و مردم غرق سرور و شادى اند، زنان را ديدم كه با ساز و آلات لعب مى زنند و مى رقصند... 💭 با خود گفتم: آيا براى مردم شام عيدى است كه از آن بى خبريم!! 👥👥 در گوشه اى عده اى را ديدم كه با هم صحبت مى كنند! 👳🏼‍♂ گفتم: براى شما در شام عيدى است كه ما خبر نداريم؟ 👥 گفتند: پيرمرد گويا غريبى؟ 👳🏼‍♂ گفتم: آرى من سهل بن سعد از صحابه رسول خدايم! 👥 گـفـتـند: سعـد! تـعـجب نمى كنى كه چرا آسمان خون نمى بارد و زمين اهلش ‍ را فرو نمى برد؟ 👳🏼‍♂ گفتم: مگر چه شده؟ 👥 گفتند: سر حسين فرزند پيغمبر را از عراق براى يزيد هديه مى آورند! 👳🏼‍♂ گفتم: اى واى سر حسين را مى آورند و مردم اين چنين خوشحالى مى كنند؟! 👳🏼‍♂ پرسيدم از كدام دروازه وارد مى كنند؟ 👈🏼‌ 🏰 به دروازه ساعات اشاره كردند. 🚩🚩🚩 جلوى دروازه آمدم، پرچم ها را ديدم كه رديف شده، سوارى را ديدم كه نيزه اى در دست دارد سرى بر آن نصب است كه شبيه تـرين انسانها به رسول خدا است، در تعقيب زنان اهل بيت را ديدم كه بر شتران بدون پوشش سوارند، نزد يكى از زنان رفتم پرسيدم: ✋🏻 دختر تو كيستى؟ 🌹فرمود: من سكينه دختر حسينم! 👳🏼‍♂✋🏻 گـفـتـم: آيا حاجتـى دارى كه بتـوانم انجام دهم كه مـن سهل بن سعد از اصحاب جد شمايم!! 🌹فـرمود: اى سهل به كسى كه اين سر را حمل مى كند بگو قدرى سر را جلوتر ببرد تا مردان كمتر به مـا نگـاه كنند!! 👳🏼‍♂ به آنكه سر را حمل مى كرد گفتم: ممكن است حاجت مرا برآورى تا چهارصد دينار به تو بدهم؟ 👤 پرسيد چه حاجتى دارى؟ 👳🏼‍♂ گـفـتـم: اين سر را از جلو زنها ببر تا حرم پيغمبر از نظاره گر مصون باشند، آن مرد خواسته ام را انجام داد و منهم چهارصد دينار به او دادم. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ۱۲۷ - حياة الحسين، ج ۳، ص ۳۷۰ - نفس المهموم، ص ۴۳۰. 📗 آنچه در كربلا گذشت، (از مدينه تا كربلا)، آيت الله محمد على عالمى. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🦋 خطابه با صلابت زينب (سلام الله علیها) در مجلس يزيد 🏰 زينب (س) پس از ورود به و حضور در مجلس ، با سخنان على گونه اش چنان يزيد را رسوا كرد و او را به گريه واداشت كه توان پاسخ گويى از او سلب شد. 🌷 زينب در مجلس شام خطاب به يزيد كرده و فرمود: ▪️«افسوس كه ناچار به گفت و گو با تو هستم، وگرنه من تو را كوچك تر و حقيرتر از اين مى دانم كه با تو سخن گويم... قسم به خدا كه جز از خدا ترسى ندارم و جز به او نزد كسى شكايت نمى برم... هر مكر و خدعه اى دارى به كارگير و هر تلاشى دارى بكن و هر چه مى توانى با ما دشمنى نما؛ ولى بدان، به خدا سوگند نمى توانى ياد ما را محو كنى و ذكر اهل بيت را از بين ببرى». 👥👥 آنگاه سخنانى كوتاه رد و بدل مى شود و پس از اين كه تمام حاضران با شگفتى و تعجب، اين همه شجاعت را ملاحظه مى كنند، (س) خطبه اش را شروع مى كند كه بخش هايى از آن را نقل مى كنيم: ▪️«اى يزيد! آيا پنداشتى كه چون بر ما سخت گرفتى و اطراف زمين و آفاق آسمان را بر ما تنگ نمودى و ما را مانند اسيران به اين طرف و آن طرف كشاندى، اكنون ما در نزد خدا خوار گشته ايم و يا تو را در نزد او قرب و منزلتى است؟!... بدان كه اگر خدا به تو مهلتى داده است، براى اين است كه مى فرمايد: ▪️«وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ ۚ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا ۚ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ»؛ (۱) ▪️«كافران هرگز نپندارند كه اگر به آنها مهلتى داديم به سود آنان است، چرا كه ما به آنها مهلت مى دهيم تا بيشتر گناه كنند و آن پس عذابى خوار كننده بر ايشان خواهد بود». ▪️آيا اين از عدالت است، اى فرزند آزاد شدگان! كه دختران و كنيزانت را در پس پرده نگه دارى و دختران رسول خدا را مانند اسيران به هر سو بگردانى؟! ▪️آيا باز آرزو مى كنى كه اى كاش پيرمردان، كه در بدر كشته شدند، امروز را شاهد بودند؟! بى آنكه خود را گنه كار بشمارى يا گناهت را سنگين بدانى... ▪️اى يزيد! به خدا قسم تو جز پوست خود نشكافتى و جز گوشت بدن خود قطع نكردى و خواه ناخواه به زودى نزد رسول خدا (ص) باز خواهى گشت و اهل بيت (ع) و پاره هاى تنش را نزد او در «حظيرة القدس» خواهى يافت؛ همان روز كه خداوند پراكندگى آنان را به اجتماع مبدل گرداند. «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»؛ (۲) ▪️«هرگز نپنداريد آنان كه در راه خدا كشته شده اند مردگانند، بلكه زنده اند و نزد پروردگارشان روزى مى يابند». ▪️و به زودى تو، و آن كس كه تو را به اين مقام رسانيد و بر گردن مؤ منان مسلط كرد، خواهيد دانست كدام يك از ما بدكارتر و از نظر نيرو، ضعيف تريم؛ در آن روزى كه داور خداست و دشمن طرف مقابل تو، جد ماست و اعضاى بدنت عليه تو گواهى خواهند داد...در آن هنگام كه تو جز به اعمالى كه از پيش فرستاده اى دسترسى نخواهى داشت، به پسر مرجانه پناه مى برى و او نيز به تو پناه مى برد، در حالى كه ناتوانى و پريشانى خود و همكاران و يارانت را در برابر ميزان عدل الهى خواهى ديد. آن گاه در مى يابى كه بهترين توشه اى كه براى خود اندوخته اى ، كشتن ذريه محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى باشد!!» 🔥 يزيد از شنيدن اين سخنان، كه چون نيزه اى بر قلبش وارد شده بود، از وحشت و تأثر بر خود مى لرزيد و توانايى پاسخ گفتن نداشت. ناچار روى را از زينب (س) بگردانيد. 🔥 پس از چندى كه حضرت سجاد (ع) نيز سخنانى به او فرمود، شروع كرد به ناسزا و لعنت بر ابن مرجانه فرستادن، تا اينكه شايد خودش را از آن مهلكه نجات دهد! سپس دستور داد تا اهل بيت را با كمال احترام مدينه برگردانند. (۳) 📚 پی نوشت ها: ۱. سوره آل عمران، آيه ۱۸۷. ۲. سوره آل عمران آيه ۱۶۹. ۳. ره توشه راهيان نور، ص ۲۶۷ - ۲۶۹. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🤲🏻 قصه زنى كه نذر كرد! 📓 در کتاب بحرالمصائب مى خوانيم: 🥙 يك روز زنى طبقى از طعام آورد و در نزد عليا مخدره زینب کبری گذارد. 🌹آن عليا مخدره فرمود: اين چه طعامى است؟ مگر نمى دانى كه صدقه بر ما حرام است؟ 🧕🏻 عرض كرد: اى زن اسير، به خدا قسم صدقه نيست، بلكه نذرى است كه بر من لازم است و براى هر غريب و اسير مى برم. 🌹 (س) فرمود اين عهد و نذر چيست؟ 🌴 عرض كرد: من در ايام كودكى در مدينه رسول خدا (ص) بودم و در آنجا به مرضى دچار شدم كه اطبا از معالجه آن عاجز آمدند. 🤲🏻 چون پدر و مادرم از دوستان اهل بيت بودند براى استشفا مرا به دارالشفاى اميرالمؤمنين (ع) بردند و از بتول عذرا فاطمه زهرا(س) طلب شفا نمودند. در آن حال حضرت حسين (ع) نمودار شد. اميرالمؤمنين (ع) فرمود: ✋🏻 اى فرزند، دست بر سر اين دختر بگذار و از خداوند شفاى اين دختر را بخواه! ✋🏻 پس ‍ دست بر سر من گذاشت و من در همان حال شفا يافتم و از بركت مولايم حسين (ع) تاكنون مرضى در خود نيافتم! ⏳پس از آن، گردش ليل و نهار مرا به اين ديار افكند و از ملاقات مواليان خود محروم ساخت. لذا بر خود لازم كردم و نذر نمودم كه هرگاه اسير و غريبى را ببينم، چندان كه مرا ممكن مى شود براى سلامتى آقايم حسين (ع) به آنها احسان كنم، باشد كه يك مرتبه ديگر به زيارت ايشان نايل بشوم و جمال ايشان را زيارت كنم. 🌹آن زن چون سخن را بدين جا رسانيد، عليا مخدره زينب (س) صيحه از دل بر كشيد و فرمود: ✋🏻 يا امة الله، همين قدر بدان كه نذرت تمام و كارت به انجام رسيد و از حالت انتظار بيرون آمدى. همانا من زينب دختر اميرالمؤمنينم و اين اسيران، اهل بيت رسول خداوند مبين هستند و اين هم سر حسين (ع) است كه بر در خانه يزيد منصوب است. ❤️‍🔥 آن زن صالحه از شنيدن اين كلام جانسوز، فرياد ناله بر آورد و مدتى از خود بيخود شد. 🧕🏻 چون به هوش آمد خود را بر روى دست و پاى ايشان انداخت و همى بوسيد و خروشيد و ناله «واسيداه، وااماماه و واغريباه» به گنبد دوار رسانيد و چنان شور و آشوب بر آورد كه گفتى واقعه نمودار شده است. سپس در بقيه عمر خود از ناله و گريه بر حضرت سيدالشهداء (ع) ساكت نشد تا به جوار حق پيوست. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. رياحين الشريعه، ج ۳، ص ۱۵۱ و ۱۵۲. 📗 ۲۰۰ داستان از فضايل، مصايب و كرامات حضرت زينب (ع)، عباس عزيزى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🏰 يزيد اهل بيت را در محلى خرابه گونه جاى داد در حالى كه زنان خاندان نبوت و اهل بيت طهارت، جريان شهادت حسين عليه‏السلام و اهل بيت و يارانش را از كودكان مخفى نگاهداشته و مى‏گفتند پدرانشان به مسافرت رفته‏اند، و اين جريان ادامه داشت تا اينكه يزيد اهل بيت را در سراى خويش جاى داد. (۱) 🌷 حسين عليه‏السلام دخترى خردسال داشت كه چهار سال از عمر مباركش مى‏گذشت (۲)، شبى از خواب پريد در حالى كه سخت پريشان به نظر مى‏رسيد و جوياى پدر شد! و پرسيد: پدرم كجاست كه من هم اكنون او را ديدم ؟! (۳) 🕯 بانوان حرم چون اين سخن از او شنيدند، گريستند و كودكان ديگر نيز ناله و زارى سر دادند. 🛌 چون صداى شيوه و گريه آنان بلند شد، يزيد از خواب بيدار شد و پرسيد: اين گريه و زارى از كجاست؟ 👥 پس از جستجو، يزيد را از جريان باخبر كردند، يزيد گفت: 👈🏼 سر پدرش را نزد او ببريد! 🥀 آن سر مقدس را در زير سر پوشى قرار داده در مقابل او نهادند. 🌷 كودك پرسيد: اين چيست؟ 👥 گفتند: سر پدرت حسين است. 🥀 دختر عليه‏السلام سرپوش را برداشت و چون چشمش به سر مبارك پدر افتاد ناله‏اى از دل كشيد و بيتاب شد و گفت: ⁉️ اى پدر! چه كسى تو را به خونت زنگين كرد؟! ⁉️ چه كسى رگهاى تو را بريد؟! ⁉️ اى پدر! چه كسى مرا در كودكى يتيم كرد؟! ⁉️ اى پدر! بعد از تو به چه كسى دل ببندم؟! ⁉️ و چه كسى يتيم تو را بزرگ خواهد كرد؟! ⁉️ اى پدر! انيس اين زنان و اسيران كيست؟! 🩸اى كاش من فدايت شده بودم! 🩸اى كاش من نابينا شده بودم! 🩸اى كاش من در خاك آرميده بودم و محاسن به خون خضاب شده تو را نمى ديدم! 🥀 آنگاه لب كوچك خود را بر لبهاى پدر نهاد و گريه شديدى كرد و از هوش رفت! هر چه تلاش كردند، به هوش نيامد، و اين عزيز حسين عليه‏السلام در به شهادت رسيد. (۴) 📚 پی نوشت ها: ۱ - از اين نقل چنین مستفاد مى‏شود كه اين واقعه در سراى يزيد رخ داده است. از عبارت شيخ مفيد در ارشاد چنين بر مى‏آيد كه اهل بيت را در سرايى جداگانه فرود آوردند و آن منزلگاه به سراى يزيد پيوسته بود و چند روزى اهل بيت در آنجا ماندند و سپس در باب الصغير دمشق مكانى است كه مى‏گويند يزيد اهل بيت را در اين موضع جاى داده است. ۲- در نفس المهموم و الدمعة الساكبة و ديگر كتابها نام اين كودك خردسال را نيافتم، ولى در رياض الاحزان ۱۴۴ به نقل از بعضى مؤلفات اصحاب آمده است كه نام او فاطمه صغرى است، و در رياحين الشريعه ۳/۳۰۹ تحت عنوان «بانوان دشت كربلا» او را رقيه بنت الحسين ذكر كرده است. ۳- در حوادث روز عاشوار ذكر شد كه امام حسين عليه‏السلام هنگامى كه براى وداع آمد، دختركى از آن حضرت در خيمه بود كه مطالبه آب مى‏كرد و حضرت به او فرمود كه: به نزد تو بار خواهم گشت! و شايد مراد از بازگشت، سر مقدس آن حضرت بوده است ؛ والله العالم. ۴- نفس المهموم ۴۵۶؛ الدمعة الساكبة ۵/۱۴۱. 📓 قصّه كربلا‏، على نظرى ‏منفرد. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🏴 سوگوارى دشمن شکن اسیران آل الله در شام 🦋 حرکت کاروان خاندان رسول الله از شام به سمت مدینه 📓 در كامل بهائى آمده است كه: ام كلثوم (۱) كسى را به نزد يزيد فرستاد تا اجازه دهد براى حسين عليه السلام سوگوارى كنند، يزيد هم موافقت كرد و دستور داد كه اهل بيت را به «دار الحجاره» ببرند تا در آنجا به سوگوارى بپردازند! 🕯 اهل بيت عليه السلام در آن مكان هفت روز عزادارى نمودند و هر روز گروه زيادى از زنان شام، گرد آن جمع مى‏شدند و عزادارى مى‏كردند. 🔥 مروان (۲) به نزد يزيد رفت و او را از اجتماع مردم در آن محل آگاه كرد و گفت: روحيه مردم دگرگون شده است و ماندن اهل بيت در شام به صلاح پادشاهى تو نيست! بايد كه مقدمات سفر ايشان را فراهم سازى و آنان را به مدينه گسيل دارى كه اگر اينان در اينجا بمانند كار حكوكت تو تمام است. (۳) ⚜ يزيد و سه خواسته امام سجاد عليه‏السلام 🏰 وقتى يزيد تصميم گرفت اهل بيت را به مدينه باز گرداند، عليه‏السلام سه چيز را از يزيد خواست. 🔥 يزيد گفت: آن سه خواسته‏اى كه انجام آنها را وعده داده‏ام براى من بازگو تا آنها را برآورده سازم. 🌷 حضرت سجاد عليه السلام فرمود: ▪️اول آنكه يك بار ديگر مى‏خواهم صورت مبارك پدرم را ببينم. ▪️دوم آنكه بگويى هر چه از ما به يغما برده‏اند به ما باز گردانند. ▪️سوم آنكه اگر تصميم، به كشتن من گرفته‏اى، فردى مطمئن را با اين زنان همراه كن تا آنان را به حرم جدشان برساند. 🔥 يزيد گفت: خواسته اول تو هرگز بر آورده نخواهد شد؛ و اما خواسته دوم را چندين برابر جبران مى‏كنم؛ و در مورد سوم، كسى جز تو همراه زنان نخواهد بود. 🌷 امام عليه السلام فرمود: اموال تو را نخواهيم و مال تو بر تو ارزانى باد، و آنچه را از ما به غارت برده‏اند به ما باز گردان، چون در ميان آنها مغزل و مقنعه و گردن بند و پيراهن فاطمه عليها السلام قرار دارد. 🔥 يزيد فرمان داد تا آنها را باز گردانيدند و خود دويست دينار بر آنها افزود و امام سجاد عليه السلام آن دينارها را به مستمندان بخشيد و يزيد دستور داد كه اسيران اهل بيت را به وطن خود مدينه باز گردانند. (۴) 🐪🐫 باز گرداندن اهل بيت به مدينه به خواست خودشان صورت گرفت، و يزيد به هنگام حركت آنان مقدار زيادى از اموال را همراه كاروان كرد و به ام كلثوم گفت: اينها عوض مصائبى است كه به شما وارد شده است!!! 🌹 ام كلثوم فرياد زد: چقدر تو بى حيا و بى شرمى برادرم حسين و اهل بيت او را مى‏كشى و در مقابل مال و منال به ما مى‏دهى ؟! هرگز اين اموال را قبول نمى كنيم. (۵) 🏰 🐫🐪 به هر حال پس از هفت روز كه اهل بيت در شام بودند، به دستور يزيد، نعمان بن بشير (۶) وسائل سفر آنان را فراهم نمود و به همراهى مردى امين آنان را روانه مدينه منوره كرد. (۷) 🌌 یزید دوباره نعمان بن بشير را خواست و براى رعايت حال و حفظ آبروى اهل بيت به او سفارش كرد كه شبها اهل بيت را حركت دهد و در پيشاپيش آنان خود حركت كند و اگر على بن الحسين را در بين راه حاجتى باشد بر آورده سازد؛ و نيز سى سوار در خدمت ايشان مأمور ساخت؛ و به روايتى خود نعمان بن بشير را و به قولى «بشير بن حذلم» را با آنان همراه كرد. (۸) 🐫🐪 و همانگونه كه يزيد سفارش كرده بود به آهستگى و مدارا طى مسافت كردند و به هنگام حركت، فرستادگان يزيد بسان نگهبانان گرداگرد آنان را مى‏گرفتند، و چون در مكانى فرود مى‏آمدند از اطراف آنان دور مى‏شدند كه به آسانى بتوانند وضو سازند. 📚 پی نوشت ها: ۱. در مصدر، بجاى ام كلثوم نام زينب ذكر شده است. ۲. اينكه همزمان با حضور اهل بيت در شام، مروان نيز در شام بوده است معلوم نيست زيرا بلاذرى نقل كرده است كه چون سر مقدس حسين عليه‏السلام را به مدينه آوردند از هر طرف صداى شيون و ناله بلند شد و مروان بن حكم در مدينه بود؛ ولى صاحب قمقام زخار مى‏گويد: صحيح آن است كه مروان در آن زمان حاكم مدينه نبوده، بلكه امير عمرو بن سعيد بن العاص بوده است. (قمقام زخار ۵۸۸). ۳. قمقام زخار ۵۷۹. ۴.- الملهوف ۸۲ و قمقام زخار ۵۷۹ باكمى اختلاف. ۵. بحار الانوار ۴۵/۱۹۷ ۶. نعمان بن بشير همان كسى است كه هنگام ورود مسلم بن عقيل به كوفه از طرف يزيد امير كوفه بود، يزيد او را بركنار و به جاى او عبيدالله بن زياد را به امارت كوفه برگزيد. نعمان بن شام آمد و از هواداران معاويه و يزيد بود. پس از هلاكت يزيد، مردم را به بيعت عبدالله بن زبير فراخواند، اهالى حمص با او مخالفت كرده و او را بعد از واقعه مرج راهط در سال شصت و چهار هجرى كشتند. (الاستيعاب ۴/۱۴۹۶). ۷. قمقام زخار ۵۷۹. ۸. قمقام زخار ۵۷۹. 📓 قصّه كربلا‏، على نظرى ‏منفرد. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🏳 🦋 فِضة خادمه در کربلا 🌹 خدمتکار حضرت زهرا(س) دختر گرامی رسول خدا(ص) است. آن حضرت خود وی را برای کمک به فاطمه (س) تعیین فرمود. 📿 فضه از نظر ایمان و تقوا و زهد و ورع در درجه عالی قرار داشت و محبّتش به اهل بیت (ع) مشهور است. وی شاگرد فاطمه (س) در تربیت بود و پیوسته ملازم آن حضرت بود. 🌙 فضه نسبت به مولای خود چنان تسلیم بود که گرسنه بود هرگاه ایشان گرسنه بودند. تشنه بود هنگامی که ایشان تشنه بودند. نمی خوابید. هنگامی که ایشان نمی خوابیدند. روزه می گرفت وقتی که ایشان روزه‏ گرفتند. 🏜 ابوالقاسم قشیری در کتابش آورده است روزی در بیابان از قافله باز ماندم. 👳🏼‍♂✋🏻 زنی را دیدم، پرسیدم کیستی؟ 🌹 گفت: «و قُل سَلامٌ فَسَوف تَعلَمون...» تا آخر گفتارش. 📖 در این گفت و گو هر سؤالی که قُشَیری کرده، این خانم با آیه قرآن پاسخ داد! 👳🏼‍♂ سرانجام پسران او را می بیند و از ایشان می پرسد که این زن کیست؟ 👥👤 آنها گفتند: فضه خادمه (س) است و بیست سال است که فقط با آیات قرآن تکلم می نماید. 🌴 فضه بعد از صدیقه کبری (س) در خدمتگزاری (س) مساعی کرد و به‏ همراهی آن صدیقه صغری یعنی حضرت زینب (س) به زمین آمد و در محنت های اهل بیت (ع) شریک و سهیم بود. 🐫🐪 وی پس از بازگشت به مدینه، دوباره به‏ احتمال زیاد همراه زینب (س) به برگشت و پس از وفات، در باب الصغیر دمشق مدفون شد. 📕 برگرفته از کتاب زنان عاشورایی، زهرا یزدان پناه. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌗 دوم ماه ؛ سالروز ورود کاروان اسرای آل الله به مدینه منوره 🐪🐫🌴 هـنگامى كه كاروان حسينى از برگشتند وارد مدينه شدند. فاطمه دختر اميرالمؤمنين (ع) به خـواهـر زيـنـب (س) گفت: ❓چون اين مرد (نعمان بن بشير) در حق ما احسان كرد خوب است به او صله اى بدهيم، آيا چيزى دارى تا به عنوان صله به او بدهيم؟ 🌹 زيـنـب در پـاسـخ گـفـت: سـوگـند به خدا جز زيور خود چيز ديگرى نداريم، آنگاه دست بند و بـازوبـنـد خـود را درآورده بـراى نـعمان بن بشير فرستادند و از او عذرخواهى كرد! 👳🏼‍♂ نعمان بن بـشـيـر تـمـام آنـهـا را پـس داد و گفت: ✋🏻 اگر من آنچه انجام دادم براى دنيا بود البتّه اين پاداش بـراى مـن بـس بـود و از آن خـشـنـود مـى شـدم ولو كـمتر از اين بود باز هم راضى مى شدم؛ اما سـوگـند به خدا هر چه انجام دادم براى رضاى خدا و جهت خويشاوندى و نزديكى شما با پيامبر (ص) بوده است.(۱) 🕌 حضور در كنار قبر پيغمبر و گفت و گو با آن حضرت 🌹وقـتـى كه كاروان وارد مدينه شدند، زينب به طرف مسجد پيغمبر (ص) رفت وقتى به در مسجد رسيد در جانب در را گرفت، فرياد زد: ✋🏻 «يا جدَّاه اِنّى ناعِيَةٌ اِلَيْكَ اَخىِ الْحُسين عليه السّلام»؛ ▪️«اى جـدِّ من، من خبر مرگ برادرم حسين (ع) را آورده ام!» 🕯 آنگاه پيوسته آن مخدّره گريه مى كرد و اشك چـشـمـش جـارى بود. هرگاه به امام سجاد نگاه مى كرد، اندوه او تازه مى شد و غصّه اش زياد مى شد. (۲) 📜 بـنـا بـه نـقـل بـرخـى از مـورّخـيـن، در آستانه ورود به شهر مدينه و كنار مسجدالنّبى اشعارى خطاب به جدش رسول اللّه (ص) انشاء فرموده اند كه به شرح زير است؛ ▪️اِنْ كُنْتَ اَوْصَيْتَ بِالْقُرْبى بِخَيْرِ جَزا ▪️فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا الْقُرْبى وَ ما وَصَلوا ▪️حَتّى اَبادُوهُمْ قَتْلى عَلى ظَمَاءٍ ▪️مِنْ بارِدِ الْماءِ ما ذاقُوا وَ ما نَهَلوُا (۳) ▪️«اى پـيـامـبـر (ص) اگـر دربـاره خـانـدانـت سـفـارش بـه نـيكى كردى ولى آنها به اين سفارش عـمـل نـكـردنـد تـا آنـكـه آنـهـا را بـه شـهـادت رساندند در حالى كه تشنه بودند، از آب سرد ننوشيدند و سيراب نشدند». 📚 پی نوشت ها: ۱ـ تـاريـخ طـبرى، ج ۵، ص ۴۶۲؛ كامل ابن اثير، ص ۸۸؛ زينب الكبرى، جعفر نقدى، ص ۱۱۶. ۲ـ الدمعة الساكبه، ج ۵، ص ۱۶۱؛ زينب الكبرى، جعفر نقدى، ص ۱۱۸؛ نفس المهموم، ص ۴۲۹. ۳ـ دائرة المعارف الحسينيه، ج ۶، ص ۸۶؛ اسرار الشهادة، ج ۳، ص ۷۲۱. 📗 اسيران و جانبازان کربلا، محمد مظفرى و سعيد جمشيدى. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq