پرتو اشراق
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
👊🏻 لوطی بود و لوطیگری داشت و دعواکار هم بود و حرفش را باید همه میخواندند و از لوطیهای مشهور هیچ کم نداشت و البته خصلتهای اضافهای هم داشت که همانها نجاتش داد!
☝️🏻میگفت: «من زندگیام و پولی را که به دست میآورم دو قسمت میکنم؛ یک قسمت آن را خرج خودم میکنم و قسمت دیگر را خرج امام حسین (ع)، حالا یا برای او عزاداری میکنم یا به راه او خرج میدهم» و میگفت: «ما در قانون مشتیگری، با بچههای حضرت زهرا (س) در نمیافتیم. من این سید را نمیشناسم؛ اما با او در نمیافتم».
🌹 منظورش از این سید، امام خمینی (ره) بود!
🦋🕯🦋🕯🦋🕯🦋🕯🦋🕯🦋
❓قیام ۱۵ خرداد چگونه بود؟
🔰 شرح ماجرا به گواهی تاریخ چنین است:
🚓 «خبر دستگیری امام (ره) به سرعت در قم و مناطق اطراف پیچید. زنان و مردان از روستاها و شهرها... حرکت کردند. شعارهای جمعیت در حمایت از امام خمینی (ره) از تمام قم به گوش میرسید. خشم مردم آنچنان بود که ابتدا مأموران پا به فرار گذاشتند و پس از تجهیز قوا دوباره به میدان آمدند.
🚛 🚛 نیروهای کمکی نظامی نیز از پادگان های اطراف به قم آمدند.
🕌 هنگامی که سیل جمعیت از حرم حضرت معصومه (س) بیرون آمدند رگبار مسلسل ها گشوده شد و تا ساعتی درگیری شدید ادامه داشت. هواپیماهای نظامی از تهران به پرواز در آمدند... قیام با سرکوبی شدید کنترل شد. کامیونهای نظامی، اجساد شهدا و مجروحان را به سرعت از خیابانها و کوچهها به نقاط نامعلومی انتقال دادند. غروب آنروز قم حالتی جنگزده و غمگینانه داشت.
📞 خبر دستگیری امام خمینی(ره) به تهران، مشهد، شیراز و دیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد...
👥👥 جمعیت انبوهی در حوالی بازار تهران و مرکز شهر گرد آمده و به طرف کاخ شاه به حرکت درآمدند. از جنوب شهر تهران نیز سیل جمعیت به سمت مرکز راه افتاده بود و در پیشاپیش آنها طیب حاج رضایی و حاج محمد اسماعیل رضایی، ۲ تن از جوانمردان جنوب شهر تهران در حرکت بودند».
✋🏻 با این روایت، طیب معلوم شد این وسط چهکاره بود.
🦋🕯🦋🕯🦋🕯🦋🕯🦋🕯🦋
📃 طیب پس از تیرباران هم لوطیگریاش را به رخ کشید و وصیت کرده بود که هر کسی پس از فوتش ادعای طلب داشتن پول از وی داشت، باید به او پرداخته شود و هر کسی از بدهکاران اگر بدهی خودش را پرداخت نکرد، او از طلب خود گذشته است.
⚖ ۱۶ خرداد طیب را به همراه حدود ۴۰۰ نفر دیگر دستگیر کردند و عاقبت، طیب به همراه رفیق قدیمیاش حاج «اسماعیل رضایی» به جرم «فعالیت محرمانه و خیانتکارانه بهمنظور برهم زدن نظم و امنیت عمومی» به تیرباران محکوم شدند!!
🎙یک روایت هم هست به این شرح:
🤛🏼 «طیب در تمام طول ۵ ماه زندان خود تحت فشار و شکنجه بوده تا اعتراف کند از امام (ره) و عوامل خارجی پول دریافت کرده تا کشور را به آشوب بکشد. موضوعی که او زیر بار آن نمیرود.
👥 راویان حتی به نقل از طیب آوردهاند که: من در زندگی خلافهای زیادی کردهام، ولی هرگز حاضر نیستم به خاطر چند صباحی بیشتر زیستن به مرجع تقلیدی دروغ ببندم».
✋🏻 «و همان موقع هم گفته بود که با بچههای زهرا (س) در نمیافتد و پیش از آنکه جلوی جوخه تیرباران قرار گیرد، به یکی از زندانیان گفته بود سلامش را به خمینی (ره) برساند و بگوید که ندیده خریدار اوست».
🌷 حر انقلاب، پهلوان پایتخت، #شهید_طیب_حاج_رضایی
🕯 #سالروز_شهادت (۱۱ آبان ۱۳۴۲)
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
💚 طرفدار امام (رحمت الله علیه)
🌹 بسیاری از گناهکاران فقط به عشق #امام_حسین (علیه السلام) توبه کرده اند و از همه بالاترشان که ما در زمان خودمان می شناسیم، طیب است. خدا رحمتش کند.
🎩 طیب، سرکرده داش های تهران بود. داش ها اخلاق خاصی دارند؛ خیلی در بند احکام ظاهری و مثلا نمازشان را درست بخوانند و گناه نکنند و این حرف ها نیستند. می گویند: «خیلی از کارها بود که ابایی نداشت انجام بدهد».
🔪 طیب، رئیس گروهی از این داش ها بود. هر چه او دستور می داد، آن ها عمل می کردند. می گفت بزنید، می زدند.
👌🏻او دو صفت ممتاز داشت؛ یکی عشق به امام حسین (علیه السلام)، یکی خدمت به مردم.
🍛 هر کسی کاری داشت، کوتاهی نمی کرد. از جمله هر روز، مثلا سر سفره اش، بیش از صد نفر غذا می خوردند.
🏴 دهه عاشورا که می شد، دسته طیب از همه دسته های تهران پر رونق تر بود.
✊🏻 در نهضت حضرت امام، او طرفدار امام (رحمت الله) بود. به واسطه طرفداری از آقای خمینی دستگیر شد.
🚓 به او گفتند: «اگر فقط بگویی که از آقای خمینی پول گرفتیم که علیه شاه شعار بدهیم، آزادت می کنیم».
✋🏻 گفت: «اینجا پای دین و پای سیدالشهدا است. من پولی نگرفتم. برای دینم گفتم. حالا هم حاضرم».
🩸اعدامش کردند...
❤️ چیزی که او را نگه داشت، علاقه به سیدالشهدا بود.
🎙آیت الله مصباح یزدی (قدس سره)، ۱۳۹۰/۰۱/۲۶
🗓 ۱۱ آبان، سالروز تیرباران #شهید_طیب_حاج_رضایی
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#داستان_کوتاه
#عاشورا