پرتو اشراق
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜🇮🇷⚜
🚌 آنقدر کم توقع و مظلوم بود که حتی روی صندلی هم نمی نشست، صبح ها با سرویس لشکر می رفتیم پادگان؛ محمد تقی هم با روحیه و شاد هم سفر هر روزمون بود.
🚌 همیشه حواسش جمـــــع بود وقتی که همه صندلی ها پر میشد میرفت قسمت آخر ماشین که شبیه پـــــله بود روی زمین می نشست تا یه صندلی هم که شده برای بقیه پاسدارهایی که میان باز بشه.
👥 رفقایی که تازه میرسیدن و میدیدن محمد روی زمین نشسته
می گفتن محمد تو بیا سر جات بشین ما هم یکاریش می کنیم، محمد هم با همون لبخند همیشگیش و با زبون شیرین محلی جواب میداد همین جا نشستم... ببین!! من نشستم داداش...
🌷 تا رسیدن به پادگان با شوخ طبعی و خوش اخلاقی صحبت میکرد ؛ با اینکه روی زمین نشسته بود و خاکی شده بود اصلا به روی خودش نمی آورد.
🌹قال رسول الله (صلى الله عليه و آله):
🔅 اَلنِّيَّةُ الحَسَنَةُ تُدخِلُ صاحِبَهَا الجَنَّةَ»؛
🔅نيت خوب صاحب خويش را به بهشت مى برد.
📗نهج الفصاحه، ص ١۴٣، ح ٣١۶٣.
🌷 #شهید_مدافع_حرم_محمد_تقی_سالخورده
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
🏴 بعد از شهادت شهید روح الله سلطانی، بی قراری ما بیشتر شده بود. چون محمد تقی در فاصلهی نیم متری شهید روح الله سلطانی بود لحظه ی شهادت ایشون.
👌محمد تقی که متوجه بی قراری ما شده بود، با حالت طنز به ما می گفت نگران نباشید، من چیزیم نمیشه، آقا روح الله اگه شهید شد، به خاطر این بود که درشت اندام بود ... اگه مثل من لاغر بود، تیر از کنارش رد میشد و بهش نمی خورد.
💔 البته ما میدونستیم که در دلش چه غوغاییه و چقدر از رفتن دوستش ناراحته و این حرفها رو فقط برای آروم کردن ما میگه.
🌷 #شهید_مدافع_حرم_روح_الله_سلطانی
🌷 #شهید_مدافع_حرم_محمد_تقی_سالخورده
🆔 @partoweshraq
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
🎙خاطره ای از زبان خواهر شهید سالخورده
📖 هر وقت محمد تقی به ماموریتی میرفت، همه روز برای سلامتیش دعا میکردم و سوره ی واقعه و آیت الکرسی میخوندم. همه میدونستیم یه روزی محمد تقی شهید میشه.
✋میگفتم خدایا! محمد تقی که شهید میشه، حقش هم کمتر از شهادت نیست، اما... اما... یه کم بیشتر بالا سر زن و بچش باشه، یه سنی ازش بگذره، مثلاً... مثل شهید صیاد شیرازی بشه!
❓نمیدونم چرا همیشه، وقتی به شهادت محمدتقی فکر میکردم، ناخودآگاه، شهید صیاد شیرازی به زبونم میومد.
🏴 حتی وقتی محمد تقی جان، شهید شد روزهای اول، وسط گریه ها و زاری هام همش میگفتم، خدایا مگه ازت نمی خواستم که محمدتقی به سن صیاد شیرازی برسه و مثل اون شهید بشه؟!
❓بعد یه مدتی، خواهرم اومد پیشم گفت: آبجی! تو همش برای شهادت محمدتقی اسم کدوم شهیدو می آوردی؟
⏳بلافاصله، بدون هیچ مکثی گفتم: صیاد شیرازی....
📆 یهو خواهرم تقویم رو گرفت جلوی صورتم، گفت اینجا رو نگاه کن!!!
‼یهو خشکم زد... چقدر عجیب...!!
🗓 ۲۱ فروردین، سالروز شهادت #سپهبد_علی_صیاد_شیرازی
🗓 ۲۱ فروردین شهادت محمد تقی جان
🗓 ۲۱ فروردین شهادت صیاد شیرازی
🌷 #شهید_مدافع_حرم_محمد_تقی_سالخورده
🗓 سالروز شهادت
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
💚 دوست داشت همسرش سیده باشه و به آرزوش رسید.
🌟 همیشه به اینکه داماد خاندان پیامبر بوده، افتخار می کرد.
💞 و به همین خاطر در تمام ماموریت هاش شال سبز همسرش را به یاد او به همراه داشت!
💍 چند ماه بعد عقدمون من و محمدم رفتیم بازار من دوتا شال خریدم. یکیش شال سبـز بود که چند بار هم پوشیدمش یه روز محمد به من گفت:
❓اون شال سبزت رو میدیش به من؟!
❤ حس خوبی به من میده. شما سیدی و وقتی این شال سبزت همراهمه قوت قلب می گیرم.
🚙 هر ماموریتی که میرفت یا به سرش می بست یا دور گردنش مینداخت. در ماموریت آخرش هم همون شال دور گردنش بود.
🌷 #شهید_مدافع_حرم_محمد_تقی_سالخورده
📲 ڪانال پـرتـو اشـراق
🆔 @partoweshraq
پرتو اشراق
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
🗓️ سالی که #محرم، محمدتقی سوریه بود. سفر اولش بود که ۵۶ روز طول کشید... توی حسینیه محلمون هر شب یادی از محمد تقی می کردن و برای سلامتیش صلوات می فرستادن و برای سلامتی اون و همه ی مدافعان حرم دعا می کردن...
🏴 مخصوصاً شبی که منسوب به #حضرت_علی_اکبر بود.
🍲 جوونای شهاب الدین مسئولیت میزبانی شام دادن به عزاداران حسینی رو به عهده گرفتن. اون شب همش حرف محمد تقی بود.
💧چقدر اون شب براش گریه کردیم...
📲 یه شب ما سه تا خواهرا تو حسینیه کنار هم نشسته بودیم، گوشیم زنگ خورد، شماره ی عجیبی بود پیش شمارش ۱۰۰۰ بود، بر نداشتم بعد گوشی حمیده زنگ خورد، یه شماره شبیه مال من. اونم جواب نداد. بعد هم گوشی محبوبه زنگ خورد. هر سه تا شماره تقریباً شبیه هم بودن، هیچکدوم بر نداشتیم!!
💭 وقتی خونه اومدم یهو به ذهنم اومد، نکنه از سوریه بوده باشه!!!
📞 به زن داداش نرگس زنگ زدم و ماجرا رو گفتم.
📱گفت: بله این شماره ها از سوریه هستن... کلی خودمو سرزنش کردم که حد نداشت... داداشم دلش هوای خواهراشو کرده بود، اما ما گوشی رو نگرفته بودیم...
📞 وقتی باز به زن داداش نرگس زنگ زد، زن داداش بهش گفت که خواهرات خیلی ناراحت شدن که گوشی رو نگرفتن، و مدام خودشونو سرزنش میکنن، محمدتقی دوباره زنگ زد این بار گوشی روگرفتم و تا تونستم قربون صدقه ش رفتم...
💧اون شبها تا اسم محمد تقی میومد اشکمون بی اختیار جاری میشد، به همه می گفتیم تورو خدا دعا کنین، صحیح و سالم برگرده و... صحیح و سالم هم برگشت.
▪️🕯️▪️🕯️▪️
🎬اما شبهای محرم امسال... تا اسم محمد تقی میاد، باز اشک تو چشمامون حلقه میزنه چون خیلی دلمون براش تنگ شده...
🌌 اما این بار دیگه... خیلی دوره... اون قدر دور که صداشم نمی شنویم... گرچه حضورش و حس می کنیم... ولی...
▪️اینک دلم به یاد برادر گرفته است
▪️شاعر از او بخوان که دلم پر گرفته است
▪️آن شعر را که قیمتِ دیگر گرفته است
▪️این شعر ادامه داشت اگر گریه می گذاشت...
🎙️راوی: نرگس سالخورده
🌷 #شهید_مدافع_حرم_محمد_تقی_سالخورده
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
⛰ امتحان های سخت تری در راه است...!
✍🏻 ما سالهاست که در راه خدا برای مظلومیت #امام_حسین (ع) و یارانش و اهل بیت به سر و سینه زدیم و عزاداری کردیم آیا ما فقط تا حد عزاداری و سینه زنی، شیعه اهل بیت هستیم. اگر مرحله آزمایش ما سخت تر شود آیا قبول میشویم یا از صراط مستقیم خارج میشویم آیا به مرحله عمل رسیدی عمل می کنی یا جا می زنی؟ بین حرف و عمل خیلی فاصله هست باید عمل کرد.
📄 فرازی از وصیت نامه
🌷 #شهید_مدافع_حرم_محمد_تقی_سالخورده
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq