eitaa logo
پرتو اشراق
786 دنبال‌کننده
26هزار عکس
14.4هزار ویدیو
60 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🕕 💠🌷💠 🛬 با ورود امام خمینی (ره) به ایران ابراهیم به بچه‌ها می گفت: ✋🏻 صاحب این انقلاب آمد، ما دیگر مطیع ایشونیم. هر چی امام بگه همون اجرا می شه. 🗓 از آن روز به بعد ابراهیم دیگر خواب و خوراک نداشت. در ايام دهه فجر چند روزی بود كه هيچ كس از ابراهيم خبری نداشت تا اين كه روز بيستم بهمن دوباره او را ديدم. 👤بلافاصله پرسيدم: كجائی ابرام جون؟ مادرت خيلی نگرانه!  ⏳مكثی كرد و گفت: توی اين چند روز من و چند نفر ديگه تلاش می كرديم تا مشخصات شهدائی رو كه گمنام بودن پيداكنيم. چون كسی نبود به وضعيت شهدا، توی پزشكی قانونی رسيدگی كنه. 🌷 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 📖 شهیدی که عاشق صحیفه سجادیه بود! ✌️🏻در یک بازه زمانی ۳ تا از برادرانم در جبهه حضور داشتند، جعفر در جنوب کشور در حال خدمت سربازی بود و محمد و جواد به عنوان بسیجی در منطقه دیگری در حال دفاع از کشور از جمله در عمیلات کربلای ۵ حضور داشتند. ✉️ نامه‌ای با مهر امام(ره): ⌚️بعد از عملیات کربلای ۵ محمد تنها آمد و من ساعت جواد را در دست محمد دیدم و تقریباً اکثر اعضای خانواده حس کرده بودند که اتفاقی رخ داده ولی محمد به هیچکس چیزی نگفت تا اینکه از طرف سپاه شهادت جواد را اعلام کردند. 🌌 مادرم شب قبل از شهادت خواب می‌بیند که امام خمینی(ره) در اطاقی نشسته‌اند و بقیه شهدا در حال تلاوت قرآن هستند. 📄 وقتی به حضور امام(ره) می‌رسند، کنار امام می‌نشینند و آن امام ورقه‌ای را مهر و تحویل مادرم می‌دهند. 🛏 مادرم وقتی از خواب بیدار شد گفتند یکی از فرزندانم شهید خواهد شد ولی نمی‌دانست کدام از برادرانم شهید می‌شود، تا اینکه محمد سالم برگشت و بعد از یک هفته خبر شهادت جواد اعلام شد. 💞 جواد عاشق پدر و مادرم بود و احترام خاصی برای آنان قائل بود، وقتی در جبهه نبود پیش پدرم در میدان بار می‌رفت و در حجره به او کمک می‌کرد. 📗 یکی دیگر از ویژگی‌های اخلاقی جواد عشق و علاقه‌اش به صحیفه سجادیه و دعاهای (ع) در این کتاب بود که در اکثر مواقع بعد از نماز این دعاها را قرائت می‌کرد و همیشه این کتاب را با خودش همراه داشت، من بعد از شهادتش به یادگار آن را نگه داشتم. ⌛️راوی: برادر شهید 🌷 📸 نفر ۴ سمت چپ ایستاده: شهید جواد شربتی
🕕 💠🌷💠 📹 شهید سلمانیان پیش از عزیمت به سوریه فیلمی از خود به یادگار گذاشته است که وصیت نامه شفاهی شهید محسوب می شود. ✋🏻 وی در این وصیت نامه شفاهی عنوان می کند: 🎙اینطور که حواله است، بر نمی گردم. به فضل خدا به زیارت بی بی زینب سلام الله علیها و حضرت رقیه سلام الله علیها می روم، اگر می خواهید نذری کنید فقط گناه نکنید، مثلا نذر کنید یک روز گناه نمی کنم هدیه به آقا صاحب الزمان (عج) از طرف خودم. 🔅یعنی از طرف خودتان عملی را برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا (عج) انجام می دهید که یکی از مجربترین کارها برای آقا است. یا اگر می خواهید برای اموات کاری انجام دهید به نیابت از آنها برای تعجیل در فرج آقا امام زمان (عج) نذر کنید. 🔅ان شاالله به حق امیرالمومنین (ع) موفق باشید، شفاعت وعده خداست و شهدا می توانند شفاعت کنند. مامان و بابا غصه نخورند چرا که شهدا «عند ربهم یرزقون» هستند و زنده اند. 🔅داریم آماده می شویم و یکی دو ساعت دیگر بعد نماز راهی هستیم. خدا به چه زیبایی حواله هایش را می دهد، خدا را شاکرم که ما را در این راه قرار داده، اوصیکم بتقوی‌الله 🌷 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 ❓نگاه شهدا به چگونه بود؟ 🌷 شهید علی گودرزی: 🔅«مواظب ضربه منافقین باشید. این‌ها در نهاد‌ها و انتخابات، در اجتماعات نفوذ می‌کنند و ضربه می‌زنند؛ که امام عزیزمان فرمودند خطر منافقین از کفار بدتر است». 🌷 ‌شهید محمد علی قیصری: 🔅«در انتخابات شرکت کنید که تکلیف الهی است. رأی شما دفاع از اسلام و قرآن است و مواظب باشید به کسانی که برای شهرت و قدرت خود را مطرح ساخته‌اند رأی ندهید». 🌷 ‌شهید قدم علی عابدینی: 🔅«همیشه در صحنه باشید و پا به‌پای مردم صحنه‌ها را پر نگه‌دارید و در انتخابات فعالانه شرکت کنید و مواظب دشمنان داخلی و خارجی باشید». 🌷 ‌شهید علیرضا کریمی: 🔅«صحنه‌ها را خالی نکنید و وحدت خود را حفظ کنید و با شرکت در نماز‌های جمعه و جماعت و برنامه انتخابات چشم دشمنان اسلام را کور کنید». 🌷 ‌شهید فرج الله رضایی آدریانی: 🔅«برادران، هوشیار باشید، در انتخاب افراد مواظب باشید، غافل نشوید که در دام تبلیغات دشمنان اسلام بیفتید؛ حتی در رفت و آمد‌های خود مراقب باشید که کسی شما را از مسیر رهبری خارج نکند». 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 🏊🏼‍♂ یکبار قرار بود با بچه ها برویم موج های آبیِ نجف آباد. سانس استخر از هشت شب شروع می شد تا دوازده. 🤳🏻 به بچه های گروه پیام داد که: نماز رو چکار کنیم؟ ساعت هشت و نیم اذونه. 📲 جواب دادم: تو بیا، بالاخره یه کاریش می کنیم. 🤳🏽 گفت: شرمنده من نمازم رو می خونم بعدش میام. 📲 گفتم: همه باید سر ساعت هفت و نیم جلوی استخر باشن. اگه دیر اومدی؛ باید همه رو بستنی بدی. 🍦 قبول کرد. نمازش را خواند و بعد هم به عنوان جریمه همه را بستنی داد. 📙حجت خدا؛ ۱۱۰ داستانک 🌷 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🕕 💠🌷💠 🕌 آیت الله حق شناس به گردن بسیاری از مردم تهران حق دارد. او بندگان مخلص خدا را از میان همین جوانان و نوجوانان که به مسجد ایشان رفت و آمد داشتند تربیت می کرد. 🔺نمونه اش همین شهید علی حیدری است. کسی که با عمل به دستورات این بزرگوار به درجه ای رسید که گفتنی نیست... 🌹در مورد معطر بودن او حکایت عجیبی است که در داخل تصویر بالا اشاره شده است. 🦋🌷🦋🌷🦋🌷🦋🌷🦋 🕌 از کودکی مشغول مراقبت از اعمال بود. مسیر منزل تا مسجد را طولانی کرده بود و از مسیر اصلی نمی رفت! ☝️🏻می گفت: در آن کوچه تعدادی خانم هستند که حجاب درستی ندارند و همیشه در کوچه نشسته اند. می خواهم نگاهم به آنها نیفتد. ✍🏻 علی تصاویر شهدا را ترسیم می‌کرد. با شهدا حرف می زد و از آنها نصیحت می شنید!! 🌹 عجیب ترین مطلبی که رفقای علی تعریف می کردند در مورد بوی عطر او بود! 👃🏻 همه از بوی خوش عطرش می شناختنش، هر کجا می رفت آنجا را نیز خوشبو می کرد! 👥👤 وقتی از نام عطرش می پرسیدیم، جواب سر بالا می داد! 💌 شهید که شد در وصیت نامه اش نوشته بود: ✍🏻 به خدا قسم؛ هیچ گاه به خودم عطر نزدم! هر وقت می خواستم معطر شوم از ته دل میگفتم: «یا حسین»... 🌷 🕯 ایام شهادت (۱۳۶۳/۱۲/۲۲) 🦋🌷🦋🌷🦋🌷🦋🌷🦋 📄 بخشی از وصیت نامه: 🖊 «همیشه با وضو باشید، قرآن بخوانید. حجاب ها را از قلب خود بردارید تا با عالم غیب ارتباط داشته باشید و اسرار غیبی را بدانید و ببینید، نگاه های خود را کنترل کنید تا بتوانید حسین و ائمه شهداء را ببینید و زیارت کنید. بینی خود را از بوهای حرام نگه دارید تا بوی حسین (ع) و عشق را بشنوید و با زبان خود غیبت نکنید و تهمت نزنید تا بتوانید با مولایتان صحبت کنید». 📚 برگرفته از کتاب بی خیال، خاطرات شهید علی حیدری 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 🌕 سال ۱۳۸۸ با آقا رضا دوره‌ی تکاوری در اصفهان بودیم. سختی و فشار دوره خیلی زیاد بود و اگر آب و غذا و خواب‌مان مناسب نمی‌بود، بدن‌مان به شدت کم می آورد. 🏢 مرکز آموزشی‌ای که برای دوره‌ی تکاوری مستقر بودیم، وسیع بود؛ طوری که فاصله‌ی آسایشگاه ما تا سالن غذاخوری زیاد بود و از فرط خستگی و بی‌خوابی نمی‌توانستیم برای سحری به سالن غذاخوری برویم. به خاطر همین، هر شب یک نفر را انتخاب می‌کردیم تا مسئولِ آوردنِ غذا باشد! 🍳 بعد از گذشت چند شب، دیگر کسی به دنبالِ غذا نمی‌رفت و مجبور بودیم سحری، تخم مرغ بخوریم ولی آقا رضا جزو اولین نفرات برای خدمت به بچه‌ها بود و به جای بچه‌های دیگر از استراحتش می‌زد و می‌رفت سحری بچه‌ها رو میاورد تا برای بچه‌ها سخت نباشه! 🎙راوے: همرزم شهید 🌷 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 🚩 از بچه های کانال کمیل فرزندان حضرت مادر... 👕 ‏وسط معرکه جنگ گفت باید لباسم عوض کنم، ‏تعجب کردیم...!! 🌹‏لباس که عوض کرد بوی گلاب میداد، ‏بعد ها گفتند... ☝️🏻‏همیشه می گفت: دوست دارم در لحظات آخر زندگی ام و در آن زمان که ارباب بی کفن سرم را به دامن میگیرد از بوی عرق بدنم شرمنده نشم... ‏ 🌷 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 ✌️🏻کادرساز 💥 در مأموریت آخر حسین در سوریه جانشین فوج (تیپ) هجوم بود. یکی از پارامتر های مهـم نیروهای هجوم داشتن اعتماد به نفس بالاست. 💪🏻 نیروهایی که حسین باهاشون کار کرده بود اعتماد به نفس بالایی داشتند و در عملیات هم این افراد شجاع تر بودند. طبیعت کار هم این بود که افراد شجاع وقتی اعتماد به نفس [حسین] رو می دیدند، دور حسین آقا جمع می شدند. ⛔️ افراد ترسویی که نمی تونستند اعتماد به نفس شون رو بالا ببرند مجبور بودند یا از اون فوج بروند و یا یک کار ساده انجام بدهند. بعد از یک ماه همه می دونستیم فوج حسین معزغلامی افراد بسیار قوی و شجاعی هستند که در هر کار عملیاتی تا آخرین لحظه می مانند و کار می کنند. 💥 موقعی که حسین در قمحانه درگیر بود و همانجا هم شهید شد همان افراد شجاع و با اعتماد به نفسی که حسین آقا رو می شناختند و بهش ایمان داشتند تا آخرین لحظه با او ماندند موقعی هم که آتش دشمن سنگین شد، شهید و مجروح دادند. 🥀 و آنهایی که مجبور شدند عقب برگردند در اقدام بعدی رفتند و کمک کردند که پیکر حاج حسین آقا رو به عقب منتقل کنند. 🌷 🗓 (۱۳۹۶/۱/۴) 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 🌟 فرمانده شهیدی که مولا علی (علیه السلام) به او بشارت شهادت داد! 📞 بی‌سیم‌چی شهید سید علی توکلی در خاطرات خود در خصوص حالات قبل از شهادت این فرمانده دفاع مقدس آورده است: 🎙شهید توکلی قبل از حضور در عملیات لیله‌القدر بسیار خوشحال بود. علت را که جویا شدم در جواب گفت: دیشب حضرت علی (ع) را در خواب دیدم که به من فرمودند سه روز دیگر شما به میهمانی من خواهی آمد!! 💥 سید علی توکلی در یکم تیر ۱۳۶۳ مصادف با سالروز شهادت امیرالمومنین (ع) در درگیری با عناصر ضد انقلاب در عملیات «لیلة القدر» در حالی که فرماندهی گردان حضرت رسول (ص) و فرماندهی محور لشکر ویژه شهدا را بر عهده داشت در سردشت به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از تشییع در بهشت رضا در کنار دیگر همرزمانش به خاک سپرده شد. ✉️ او در هر نامه و تلفن توصیه می‌کرد که در جوار حضرت رضا (ع) امام خمینی را دعا کنید و هنگامی که خود در سحرگاهان به نماز می‌ایستاد، برای پیروزی اسلام و سلامتی امام خمینی (ره) دعا می‌کرد. 🇮🇷 شهید سید علی توکلی در خصوص حقانیت انقلاب اسلامی عنوان می‌کرد: ☝️🏻انقلاب اسلامی شکست‌ناپذیر است، زیرا امام زمان (ع) پشتیبان این انقلاب است. 🌷 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 🎥 سید مرتضی آوینی، وقتی خاطرات او را شنید، بسیار مشتاق شد تا به مقتلش برود. قصدش این بود مستندی برای او بسازد. 👂🏻سید مرتضی وقتی خاطرات مجید را شنید، میگفت: شهید مجید حشمتی آب از سرچشمه خورده. 💥 سید در فروردین ۷۲ با گروه روایت فتح جلو رفت و درست در مقتل مجید بود که انفجار یک مین به جامانده... 🦋 اما مجید از کسانی بود که بسیار در معرفت حضرت حق بالا رفت و نیروهای تحت امر خود را نیز به همین صورت حرکت داد. آنها در یک چله معنوی به قله های عرفان رسیدند و سپس از ملائک الهی مژده وصل را شنیدند که همگی شهید خواهند شد. 🥀 مجید مانند ابراهیم، به ظاهر مفقود شد و برای همیشه در فکه ماند. 📙 از گود مافیا تا گود قتل گاه، اثر گروه شهید هادی 🌷 🕯 (۱۳۷۲/۱/۲۰) 🇮🇷 روز هنر انقلاب اسلامی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 🇮🇷 یک روز در یکی از قرارگاه ها، صیاد از من پرسید: «فلانی! میزان شرکت رزمنده ها در نماز جماعت به چه صورت است؟» ✋🏻 گفتم: «اکثر رزمنده ها در نماز جماعت ظهر و عصر و مغرب و عشاء شرکت می کنند، ولی تعداد شرکت کنندگان در نماز جماعت صبح کم است!!» 📢 ایشان گفت: «به همه اعلام کن که فردا قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر باشند» و من این کار را کردم. 🕌 صبح همه در حسینیه حاضر شدند و صیاد بلند شد و گفت: 🎙«برادران! شما به دستور من که یک سرباز کوچک جبهه اسلام هستم، قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر شدید، ولی به امر خدا که هر روز صبح با صدای اذان، شما را به نماز جماعت می خواند، توجه نمی کنید!» 👥👥 این کار خیلی حاضران را تحت تاثیر قرار داد. 🌷 امیر سپهبد 🕯 (۲۱ فروردین ۱۳۷۸) 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 👥 بهش گفتن آرزوت چیه؟! ☝️🏻گفت: آرزوی من شهادت هست ولي حالا نه! من دوست دارم در نبرد با اسرائيل شهيد شوم! ⚜ رسول اکرم (ص) می فرمایند: 🔅«خداوند به داوود وحی فرمود که هیچ بنده ای نیست که ستم دیده ای را یاری رساند یا در ستمی که بر او رفته با او همدردی کند، مگر اینکه گام های او را در آن روزی که گام ها میلغزد، استوار نگه دارم». 📚 الدُّرالمنثور، ۳/۱۲. ✊🏻 مرگ بر آمریکا... مرگ بر اسراییل... 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 👌🏻تیزبینی شهید محمد رضا تورجی زاده 🌷 محمد رضا بعد از شهادت شهید بهشتی به همراه بچه های مسجد به زیارت مزار ایشان آمدند و مراسمی گرفتند. 👈🏻 بعد با با اشاره به عکس آیت الله خامنه ای، می گفت: «کسی که می تواند راه بهشتی را ادامه دهد این سید است. با وجود روحانی بودن در خطوط مقدم نبرد حضور دارد و مورد علاقه امام و انسان وارسته و پاکی است». 📗 کتاب یا زهرا (سلام الله علیها)؛ زندگی نامه و خاطرات شهید محمد رضا تورجی زاده، نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، صفحه ۳۵. 🌷 🕯 (۱۳۶۶/۰۲/۰۵) 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🕕 💠🌷💠 🔫 ساخت سرگرمی برای داعش به سبک یک ایرانی! 🪂 آقا مصطفی به خاطر آشنایی خوبی که با ادوات نظامی داشت در عراق و سوریه به عنوان مربی آموزشی خدمت کرد. ✋🏻 او درباره اثرات طراحی‌هایش در پیشبرد عملیات‌های مدافعان حرم می‌گفت:‌ ما نیاز به نیرویی داشتیم که در سنگر بنشیند و تفنگی دست بگیرد و هر ۲۰ دقیقه یک بار، تیراندازی کند تا داعشی‌ها بدانند که اینجا هنوز نیرو هست. در این راه قبل از آمدن نیروهای ما چند تا شهید عراقی داده بودیم. 🔫 من یک اسلحه را طوری طراحی کردم که خودش هر بیست دقیقه یکبار تیراندازی می‌کرد، این کار چند فایده داشت. اول اینکه دیگر نیروهایمان شهید نمی‌شدند، بعد اینکه ما به راحتی می‌توانستیم مقر دشمن را شناسایی کنیم. البته گاهی اوقات نیاز بود تک و پاتکی زده شود تا از جای دیگری عملیاتی غافلگیر کننده انجام شود، برای اینکه داعشی‌ها را سرگرم کرده باشیم چند اسلحه را طوری درست کرده بودیم که هر چند دقیقه یک بار خودش شلیک می‌کرد و داعشی‌ها فکر می‌کردند که تعداد زیادی نیرو مقابلشان قرار دارند. 📄 آخرین دستنوشته شهید: ✍🏻 امشب خیلی دلم گرفته، بعد از چندین ماه دوندگی و آموزش و تست برای اعزام به سوریه، امروز هم مثل پی‌گیری‌های گذشته به مسئول اعزام تماس گرفتم. ☎️ ۱۵ بار صبح تماس گرفتم که گوشیم را جواب نداد. حدود ۱۰ مرتبه بعد از نماز مغرب و عشا که سرانجام گوشی را برداشت و خلاصه صحبتش این بود که از دستت خسته شدم. دیگه پیگیری نکن. گفتم می‌خواهم ببینم شما رو. گفتم من نمی‌خواهم ببینمت. خیلی دلم گرفت. گوشی را قطع کرد. به یکی از آشناها که می‌دونستم جواب رو میده به من ولی به خاطر کمی امید به اون تماس گرفتم. ایشون هم گفت به تکلیفت عمل کن یعنی نمی‌تونم برات کاری کنم. 💚 باز مثل همیشه که همه درها به روم بسته شد، دلم هوای امام رضا (ع) رو کرد. بغض گلومُ فشار می‌داد ولی نمی‌خواستم زن و بچم این درموندگی مو ببینن، سوار ماشین شدیم و راه افتادیم. مثل معمول دنبال چند نفر دیگه هم رفتم تا تنها حرم نریم. 🚘 تو راه یکباره به همسرم گفتم که من امشب می‌خوام حاجت بگیرم، شاید دیر برگردیم. [چون خانوم هماهنگ کرده بود که چند نفر دیگه از دوستانش باهامون بیان]. امشب شب ولادت حضرت زینب (س) هست. شب حاجت گرفتن. 🗓 الان که این خاطره رو می‌نویسم ساعت ۱۲ شب روز شنبه ۹۴/۱۱/۲۴ هست، علت نوشتن این دست‌خط هم اینه که می‌خوام این بمونه برای آینده و فراموش نشه. 🤲🏻 بنده ایمان دارم حاجتم رو می‌گیرم چون من مصطفی سراپا تقصیر هیچ زمان دل یک نیازمند دل شکسته رو نشکستم و ایمان دارم جایی که اومدم برای گرفتن حاجت، پیش امامی هست که به گنه کارها هم حاجت می‌ده. می‌خوام این دست خط سندی باشه برای خانواده تا بدونن کجا و پیش کی باید حاجتشون رو ببرن. 🎂 شب ولادت حضرت زینب (س) 🌷 🕯 (۱۳۹۵/۰۲/۰۷) 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 کجا باید دنبال شفاعت باشیم ؟ 🌷 جواب : 🎙«اگر خواهان شفاعت علی (ع) و فاطمه (س) هستید به ولی امر و نایب حضرت امام زمان متوسل شوید زیرا حیات و ممات ما اعتقاد به ولایت است». 🚩 فرمانده تیپ ۳۱۳ حر 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 🌟 نصرت الهی... 🚁 اوضاع وخیم بود. بالگردهای عراقی امان نمی‌دادند. یکی با ناراحتی گفت: «پس آن‌هایی که قرار بود ما را پشتیبانی کنند، کجایند؟» ✋🏻 صدای محسن در فضا پیچید: «الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل...» بچه‌ها شروع به خواندن کردند. 💥 در همین لحظه یکی از بالگردها به اشتباه تانک عراقی را به آتش کشید و دو بالگرد دیگر با هم برخورد کردند! 🌷 سردار 🕯 (۱۳۶۱/۲/۱۰) 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 💥 بار اول و سوغاتی سوریه 🎒 قبل از اعزام به سوریه به ما می گفت که برای اولین بار اربعین پیاده می رود کربلا. نگران بودم اما کم کم موقع رفتن که شد انگار راضی شدم و قانع شدم به اینکه به سوریه برود. 🛫 خلاصه رفت و بعد از ۲۰ روز گفت که دارد بر می گردد خیلی خوشحال شدم که فقط مجروح شده بود. 🏨 ۳ روز توی بیمارستان دمشق و ۳ روز را تو بیمارستان بقیت الله تهران بستری بود. وقتی برگشت، گفتم چرا ترکش‌ها را از تنت بیرون نیاوردی؟ گفتم من اینجا برات نوبت می‌گیرم تا ترکش‌ها را از تنت بیرون بیاوری. ✋🏻 گفت نه نیازی نیست اینها که به من کاری ندارند، یکی سوغات حضرت زینب (سلام الله علیها) و یکی سوغات حضرت رقیه (سلام الله علیها) است. 🎒 برای بار دوم که می‌خواست برود بهش گفتم که کل سوغاتی را گرفتی، دیگر نیازی نیست بروی سوریه. در جوابم گفت: ☝️🏻«تا جان در بدن دارم از حرم دفاع می‌کنم». 🌷 🕯 (۱۳۹۵/۰۲/۱۷) 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 🇸🇾 چون حاج حمید نیروی عملیاتی بود و تجربه زیادی داشت، فرماندهی یک منطقه در حومه تدمر را به ایشان واگذار کرده بودند. حاجی با تعدادی از نیرو‌های بومی و یکی از رزمندگان اهوازی به نام آقای عدنان خسرجی از لشکر ۷ ولی عصر (عج) که به زبان عربی تسلط داشت، به این منطقه می‌روند. 📞 روز ۲۳ اردیبهشت ۹۴ حاج حمید به عقبه شان خبر می‌دهد نیرو‌های تکفیری به مقرشان حمله کرده‌اند و اگر امکانش را دارند از آن‌ها پشتیبانی کنند، اما به دلیل تسلط دشمن و شرایط منطقه تنها از طریق هوایی می‌شد به حاجی و نیروهایش کمک رسانی شود. 📀 یک فیلم از برادرم قبل از اعزام وجود دارد که در آن به نیرو‌های آموزشی می‌گوید: ✊🏻 «ما در مقابل دشمن آنقدر ایستادگی می‌کنیم که یا عقب بنشیند یا از روی جنازه ما رد شود». 🚩 الحق که موقع دفاع از مقرشان همانطور مردانه می‌جنگند و مقاومت می‌کنند. یکی از بچه‌های حزب‌الله که همراه حاجی بود به ایشان می‌گوید ما به عنوان نیروی مستشاری به وظیفه‌مان عمل کرده‌ایم و نباید اینجا خیلی خودمان را درگیر کنیم، اما حاج حمید ایستادگی می‌کند تا اینکه مقرشان سقوط می‌کند و ۳۰ اردیبهشت هم که خود تدمر به دست تکفیری‌ها می‌افتد. 🎙راوی: برادر شهید 🌷 🕯 (۱۳۹۴/۰۲/۲۴) 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 🕌 برای زیارت حرم حضرت زینب (س) رفته بودیم که من عکس پسرم به همراه دوستش شهید حاج احمد غلامی را در کنار خودم قرار دادم که ناگهان یک سرباز ارتش سوریه با دیدن عکس به شدت گریه کرد و گفت: ✋🏻 «من ایشان را می شناسم! فرمانده بنده بودند. فردی بسیار با ایمان مخلص و شجاع که به همه سربازان سوریه کمک مالی و معنوی می‌کرد». 📱و عکس خودش با شهید علیرضا قبادی را در گوشی همراه خود به ما نشان داد.با گذشت چهارده ماه از شهادت پسرم هنوز عکسش را در گوشی همراه خود نگه داشته بود و مرتب می بوسید. 💥 او می گفت که در یکی از عملیات‌ها شهید علیرضا قبادی از کشاله پای راست مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و با وجود خون ریزی همچنان در میدان نبرد حضور داشت. ✈️ در طول این سفر در حرم خانم زینب (س)، حرم خانم رقیه(س) و حتی فرودگاه دمشق اکثر دوستان و همرزمان فرزند شهیدم علیرضا قبادی حضور داشتند. تا عکس شهید علیرضا قبادی را به آن ها نشان می دادم اشک از چشمانشان جاری می شد می گفتند: «شهید علیرضا قبادی خیلی شجاع و با ایمان و مخلص بود. با آن که همرزمانش به ایشان پیشنهاد داده بودند که مسئول حراست فرودگاه امام خمینی (ره) شود اما ایشان نپذیرفتند، گفتند می خواهم در راه خدا اسلام قرآن اهل بیت (ع) با دشمنان آن ها بجنگم و در این راه به شهادت برسم این آرزوی قلبی من است. 🎙راوی: مادر شهید 🌷 🕯 (۱۳۹۶/۰۲/۲۷) 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕔 💠🌷💠 🏍 چند ماه پیش با موتور از میدان انقلاب اسلامی تهران عبور می‌کردم که به دلیل بی‌انضباطی خودم با خودرویی تصادف کردم که به لطف خدا آسیب جدی ندیدم! 🚙 ولی متوجه شدم ماشینی که با آن تصادف کرده‌ام ماشین تیم حفاظت ریاست جمهور است، سردار شهید سید مهدی موسوی که در سانحه سقوط بالگرد همراه با رئیس جمهور به درجه رفیع شهادت نائل شد. 🚑 از ماشین پیاده شد حالم را پرسید سریع آمبولانس خبر کرد و کارهای من را پیگیری کردند حتی امور فرزندم را که در بیمارستان بستری بود پیگیری کردند!! 🛠 اما نکته مهم این بود که ایشان موتور من را گرفتند و به تعمیرگاه بردند و با هزینه شخصی خودشان تعمیر کردند، حتی سپر ماشین رئیس جمهور را هم با هزینه شخصی تعمیر کردند!! 👖👖 کار به اینجا ختم نشد، موقع تحویل موتور یکی از همکاران ایشان من را به مغازه لباس فروشی برد و چون شلوارم کمی پاره شده بود برایم دو شلوار خریدند! 🌷 سردار 🇮🇷 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕔 💠🌷💠 🎥 | 🤲🏻 از شدّت فقر، به امام رضا (ع) متوسل شدم 🎙بخشی از مصاحبه منتشر نشده حجت الاسلام و المسلمین سید ابراهیم رئیسی (ره) در سال ۱۳۷۱ 🌹 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 👟 «یادم می‌آید دمدمه نوروز بود و تازه حقوق و عیدی معلمی‌ام را گرفته بودم و با محمدمهدی که ۵ یا ۶ ساله بود برای خرید کفش به بازار رفتیم. یک کفش کتانی متمایل به سبز به انتخاب خودش خریدیم. ما در محله فقیرنشینی زندگی می‌کردیم و وقتی محمد کفش کتانش را در کوچه و در کنار بچه‌های دیگر می‌پوشید، می‌دید که بقیه نیز کفش او را دوست دارند اما به دلیل نداشتن توانایی خرید، دمپایی به پا می‌کنند. پس محمد نوبتی کفشش را به پای دوستانش می‌داد تا اینکه چند روزی که از خرید کفشش گذشت دیگر آن را نپوشید و گفت: چون دوستانم کفشی مثل من ندارند من هم دیگر نمی‌توانم آن را بپوشم». 🎙راوی: پدر شهید 🕌 «پدرم جانشين فرماندۀ پايگاه بسيج منطقه‌مان بود. هر وقت به مسجد مي‌رفت، محمدمهدي را هم با خودش مي‌برد و تشويقش مي‌كرد تا در فعاليت‌هاي فرهنگي و ديني مسجد و پايگاه شركت كند. مدت زيادي نگذشت که خود محمدمهدي شد پاي ثابت مراسم‌ها و به مرور هستۀ اصلي فعاليت‌هاي مختلف مسجد را شکل دادند. 🤲🏻 محمد مهدی واجبات و محرّمات را مي‌دانست و به آن‌ها پايبند بود. آن زمان تازه چند سالی از جنگ تحمیلی می‌گذشت اما جمله امام خمینی (ره) در خصوص اهمیت مساجد و تبدیل مساجد به سنگر معنوی بر در و دیوار حک بود و در واقع ريشۀ تفكر جهادي و انقلابي محمدمهدي در مسجد شكل گرفت و اساس تصميماتش در آينده شد». 🎙راوی: خواهر شهید 🌷 🕯 (۱۳۹۷/۰۳/۱۳) 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 🌙 در روز عرفه سال ۱۳۹۴ از خداوند خواسته است در میدان عمل کم نیاورد و در جوانی فدای اسلام شود. ✍🏻‌در این یادداشت آمده است: ⚜ بسم الله الذی خلق النور من النور 🔅خدایا امروز بود و الان شب عید قربان 🔅حاجیان امروز در عرفه بودند و الان هم در فکر قربانی فردا.جان به قربان حسین (ع) که عرفاتش نیمه ماند و قربانی‌اش را هم برد برای کربلا... . 🔅خدایا معرفتم ده تا کربلایی شوم. و حسینی قربانی‌ات... 🔅خدا چندی است به لطف و کرم شما اسمم جزو نوکران خانم کبری زینب (س) ثبت شده است... شکرت... 🔅توفیقم بده زودتر برم. کمکم کن در میدان عمل کم نیاورم. و روزی‌ام کن در جوانی به پای اسلام فدا شوم. 🔅خدایا شهیدم کن. 🗓 عرفه ۹۴/۷/۱ 👁 چند سالی است که روز عرفه، این دستنوشته محسن حججی در روز ‎عرفه سال۹۴ دائم جلوی چشمم رژه میرود. ✅ نکته اش اینجاست که امثال ما معمولا وقتی دعا میکنیم دنبال حاجات شخصی و دنیوی خودمان هستیم اما امثال محسن حججی، دعا کردن شان هم فرق میکرد که شهادت شان آنطور یک مملکت را تکان داد... 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 💼 همسرم از ۱۳- ۱۲ سالگی برای تحصیل به اهواز رفته بود، همانجا نیز روح شهادت‌طلبی او بیدار شد و عازم جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد و زمان جنگ تحمیلی بارها در جبهه حضور یافته بود. 🏴‍☠ بعد از جنگ هم همچنان آمادگی خود برای دفاع از ارزش‌ها را حفظ کرده بود، تا اینکه قضیه جسارت سلفی‌ها به حرم حضرت زینب(س) پیش آمد و غیرتش به جوش آمد. می‌گفت باید بروم و از حریم آل‌الله دفاع کنم، دیگران می‌گفتند چرا می‌روی؟! 💥 گفت: شما نمی‌دانید آنجا چه خبر است اگر بدانید خودتان هم می‌روید و از حریم رسول خدا دفاع می‌کنید. 💚 همسرم می‌گفت من سیمم به سیم حضرت زینب (س) وصل است. منظورش این بود که ارتباط قلبی زیادی با بی‌بی زینب (س)‌ برقرار کرده است. 🕊 نحوه شهادت: 🧨 همسرم با تله انفجاری تکفیری‌ها در منطقه (حما) سوریه به شهادت رسید. با من راجع به شهادتش حرفی نمی‌زد. به دوستش گفته بود: 🌌 «خواب دیدم بالای سر دوستم که شهید بود گریه می‌کنم. آن شهید از خاک بیرون آمد و گفت گریه نکن، پشت سرت را نگاه کن، پشت سرم را نگاه کردم دیدم سرم را بریده‌اند و روی سینه‌ام گذاشته‌اند!» 🦋 حشمت با دوست و همرزمش سردار ماشاء‌الله شیبانی دهقان با تله انفجاری تکفیری‌ها به شهادت رسید. 💔 بعضی وقت‌ها که مشکلی برایم پیش می‌آید و خسته می‌شوم به حشمت می‌گویم نگذار عذاب بکشم، انگار صدایم را می‌شنود و مشکلم رفع می‌شود. برای کارهای روز‌مره‌ام روحش کمکم می‌کند، او به من یاد داده دنیا محل آزمایش است، محل آسایش نیست. 🌷 🕯 ۱۳۹۳/۰۴/۰۲