زنها میتوانند در اوج دلتنگی لبخند بزنند ، آواز بخوانند ، غذای دلخواهت را تدارک ببینند ، کودکانه با بچهها بازی کنند
زنها میتوانند با قلبی شکسته باز هم دوستت بدارند ، ببخشند و بخندند
تو از طرز آرایش موهایش یا رنگ لبهایش ، لباسش یا حتی حرفهایش هرگز نمیتوانی حدس بزنی زنی که روبرویت ایستاده دلتنگ یا دلشکسته است
زن بودن کار سادهای نیست...
#خسرو_شكيبایی
💕🧡💕
گفــــٺ:
عاشقے را چگوݩہ یاد گرفٺہ اے؟!
گفٺم: از آݩ شهـــید گمݩامے ڪہ
معشوقش را ݕہ قیمٺ از دسـٺ دادݩ
هویٺش خریداد ݕود🌿
💕💜💕
•"💌"•
📝|| #منبر_مجازی
استغــفار ڪـن؛
غـماز دلت میره
اگـر استغفارڪـردےو
غـماز دِلت نرفت
یعنـے دارے خالـے
بندے میڪنـے
بگـرد گناهـتو پیداڪـن
و اعتراف ڪُـن بهش
اینـہرازِ موفقیتوآرامش
💕❤️💕
|🦋|
❌ چطورے از دسٺ شیطان رها بشیــم؟!
✨➖حآج حسین یڪتآمیگفت:
توصیه میڪنم
جوانها اگر بخواهند
از دستِ شیطان راحٺ شوند...↯
••|عشق به شـــــهادت|•• رآ
در وجود خود زنده نگه دارند...
بقولِ شهید حاج امینے
خُدایا بسیآر عاشقم ڪن...
#چشـــــمه_ایـــــثار #شـــــهادت🌿
💕🧡💕
پروانه های وصال
✍ #نکات_دعای_عهد 37 «در حال آزمون»💕 🔸وَارْحَمِ اسْتِكانَتَنا بَعْدَهُ ... خدايا بر حال زار پریش
✍ #نکات_دعای_عهد 38
«منتظر مغموم»💕
🌴اللَّهُمَّ اکْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّهَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّهِ بِحُضُورِهِ وَ عَجِّلْ لَنَا ظُهُورَهُ...؛خدایا این اندوه را از این امت به حضور آن حضرت برطرف کن و در ظهورش براى ما شتاب فرما...
🔆پیامبر اسلام(ص) در روایتی فرمودند؛ در عصر ظهور خدا به وسیله حضرت ولی عصر(ع) از امت رفع گرفتاری می کند.
💠 امام صادق(ع) هم در این باره فرمودند: حضرت مهدی(ع) برطرف کننده رنج ها، غم و غصه و اندوه ها از شیعیان است، بعد از اندوهی سخت، بلایی طولانی و سختی جانکاه امام ظهور می کنند و غم و غصه را برطرف می کنند. خوشا به حال کسی که آن زمان را درک کند.
🔰و خود امام زمان که جانم فدایش در بحارالانوار فرمودند:من خاتم اوصیای پیامبرم و خدا به وسیله من بلاها، گرفتاری ها و غم و غصه را از خاندان شیعیانم برطرف می کند.✨
📜لذا مولای ما در توقیعی برای امت وظیفه تعیین کردند و فرمودند: برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید زیرا ظهور، فرج و گشایش برای شماست.
✅ در واقع در این فراز دعای عهد علاوه بر اینکه برای برطرف شدن غم و غصه امت اسلامی دعا می کنیم، برای برطرف شدن غم و غصه حضرت ولی عصر هم دعا می کنیم...
❤️حالا که با دعا برای ظهور ، غم و غصه از دل نازنین امام عصر(ع) بیرون می رود ، برای تعجیل در فرجشان خیلی دعا کنیم...
«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
حضور رهبر انقلاب در مرقد مطهر امام (ره)
🔹همزمان با آغاز ایامالله دههفجر و در آستانه چهلودومین سالروز پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، حضرت آیتالله خامنهای در نخستین ساعات صبح امروز در مرقد بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی حاضر شدند و با قرائت نماز و قرآن، یاد و خاطره امام عظیمالشأن ملت ایران را گرامی داشتند.
🔹رهبر انقلاب اسلامی همچنین با حضور بر مزار شهیدان عالیمقام بهشتی، رجایی، باهنر و شهدای حادثه هفتم تیر ۱۳۶۰، علوّ درجات آنان را از خداوند متعال مسألت کردند.
🔹حضرت آیتالله خامنهای سپس در گلزار شهیدان سرافراز حضور یافتند و به ارواح مطهر مدافعان اسلام و ایران درود فرستادند.
پروانه های وصال
#مردی_در_آینه #قسمت_بيست: لیست مظنونین - فقط همين موارد باعث برداشت اوليه ات از علت قتل شده؟...
#مردی_در_آینه
#قسمت_بيست_يک: آخر خط
کتم رو برداشتم که برم خونه ... يکي از پشت سر صدام کرد ...
- منديپ ... برو پيش رئيس ... کارت داره ...
از در که رفتم داخل، اخم هاش تو هم بود ... تا چشمش بهم افتاد ناراحتيش به خشم تبديل شد ...
- ديگه واقعا نمي دونم بايد با تو چي کار کنم ... کي مي خواي از اين کارها دست برداري؟ ... فکر کردي تا کجا مي تونم به خاطر تو جلوی واحد تحقيقات داخلي بايستم؟ ...
روز پيچيده و خسته کننده من ... حالا هم بايد فريادهاي رئيسم تموم مي شد ... پشت سر هم سرم داد مي کشيد ... و من اين بار، حتي علتش رو نمي دونستم ... چند دقيقه ... بي وقفه ...
- چرا ساکتي؟ ...
- روز پر استرسي داشتي سروان؟ ...
چشم هاش رو نازک کرد و زل رد بهم ... توي نگاهش خشم و نااميدي با استيصال بهم گره خورده بود ... نفس عميقي کشيد ...
- تو حتي نمي دوني دارم در مورد چي حرف ميزنم ... مگه نه؟ ...
و اين بار با ياس بيشتري فرياد زد ...
- تو ديگه حتي نمي دوني دارم واسه چي سرت داد ميزنم...
کلافه شده بودم ...
- خوب معلومه نمي دونم ... از در که اومدم تو فقط داري داد ميزني بدون اينکه بگي ماجرا چيه ... وقتي نميگي من از کجا بايد بفهمم جريان از چه قراره ... و اين بار تحقيقاتِ داخلي به چي گير داده؟ ...
سر مانيتور رو چرخوند سمتم ...
- به اين ...
دکمه پخش رو زد ... و نشست روي صندليش ...
صدا از توي گلوم در نمي اومد ... حالا مي فهميدم چرا صبح، چشمم رو توي بازداشتگاه باز کرده بودم ...
نشستم روي صندلي و زل زدم بهش ...
- چيزي نمي خواي بگي؟ ... مثلا اينکه چي شد که چنين اتفاقي افتاد؟ ...
جز تکان دادن سرم چيزي نداشتم ... يعني چيزي يادم نمي اومد که بتونم بگم ...
- فکر مي کني تا کي اداره پليس مي تونه پشت تو بايسته؟... تو سه نفر رو توي بار لت و پار کردي و اصلا هم يادت نمياد چرا باهاشون درگير شدي ... هر بار داره اوضاعت از قبل بدتر ميشه ...
اگر همين طوري ادامه بدي مجبور ميشم معلقت کنم ... کم يا زياد ... تو دائم مستي ... حتي توي اداره مي خوري ... گاهي اوقات اصلا نمي فهمم چطور هنوز مغزت نگنديده و بوي تعفنش از وسط جمجمه ات نمياد ...
يا اين شرايط رو درست مي کني ... يا اين آخرين باريه که اداره پشت کثافت کاري هات مي ايسته و ازت دفاع مي کنه ... اين ديگه آخر خطه ...
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
#مردی_در_آینه #قسمت_بيست_يک: آخر خط کتم رو برداشتم که برم خونه ... يکي از پشت سر صدام کرد ... -
#مردی_در_آینه
#قسمت_بيست_دوم: خداحافظ توماس
چراغ رو هم روشن نکردم ... فضاي خونه از نور بيرون، اونقدر روشن بود که بتونم جلوي پام رو ببينم ... کتم رو پرت کردم يه گوشه و ... بدون عوض کردن لباسم ... همون طوري روي تخت ولو شدم ...
چقدر همه جا ساکت بود ...
موبايلم رو از توي جيب شلوارم در آوردم ... براي چند لحظه به صفحه اش خيره شدم ... ساعت 10:26 شب ...
بوق هاي آزاد ....و بعد تلفنش رو خاموش کرد ... چقدر خونه بدون آنجلا ساکت بود ... انگار يه چيز بزرگي کم داشت ... دقيقا از روزي که برگشتم ... و اون، با گذاشتن يه يادداشت ساده ... به زندگي چند ساله مون خاتمه داده بود ...
"ديگه نمي تونم اين وضع رو تحمل کنم ... دنبالم نگرد ... خداحافظ توماس" ...
چشم هام رو بستم هر چند با همه وجود دلم مي خواست برم بار ... يا حتي شده چند تا بطري از مغازه بخرم ... اما رئيس تهديدم کرد اگر يه بار ديگه توي اون وضع پام رو بزارم توي اداره ... معلق ميشم ... و دوباره بايد برم پيش روان شناس پليس ... براي من دومي از اولي هم وحشتناک تر بود ...
يه ساعت ديگه هم توي همون وضع ... مغزم بيخيال نمي شد ... هنوز داشت روي تمام حرف ها و اتفاقات اون روز کار مي کرد ... بدجور کلافه شده بودم ...
- تو يه عوضي هستي توماس ... يه عوضي تمام عيار ...
عوضي صفت پدرم بود ... کلمه اي که سال ها به جاي کلمه پدر، ازش استفاده مي کردم ... خودخواه ... مستبد ... خودراي ... ديکتاتور ... عوضي ...
هيچ وقت باهام مثل بچه اش برخورد نکرد ... هميشه واسش يه زيردست بودم ... زيردستي که چون کوچک تر و ضعيف تر بود، حق کوچک ترين اظهار نظري رو نداشت ... هميشه بايد توي هر چيزي فقط اطاعت مي کرد ...
- بله قربان ...
و اين دو کلمه، تنها کلماتي بود که سال ها در جواب تک تک فرمان هاش از دهنم خارج مي شد ... بله قربان ...
امشب، کوين اين کلمه رو توي روي خودم بهم گفت ... عوضي ...
حداقل ... من هنوز از اون بهتر بودم ... هيچ وقت، هيچ کس جرات نکرد اين رو توي صورتش بهش بگه ... اونقدر از اون بهتر بودم که آنجلا ... زماني ولم کرد که پاي يه بچه وسط نبود ... نه مثل مادرم که با وجود داشتن من ... بدون بچه اش از اون خونه فرار کرد ...
باورم نمي شد ... ديگه کار از مرور حوادث اون روز و قتل کريس تادئو گذشته بود ... مغزم داشت خاطرات کودکيم رو هم مرور مي کرد ...
موبايلم بي وقفه زنگ مي زد ... صداش بدجور توي گوشم مي پيچيد ... و يکي پشت سر هم تکانم مي داد ... چشم هام باز نمي شد ...
اين بار به جاي سلول ... گوشه خيابون کنار سطل هاي آشغال افتاده بودم ...
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
❣ #سلام_امام_زمانم❣
صبحتـون زيبـا آقای من
روزتـون پـر از لبخند
دلتون لبريز از شادی مومنان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹تعجیل در فرج #پنج صلوات🌹
♥️ #امام_علی علیهالسلام فرمودند:
🍀اَلغِلُّ يُحبِطُ الحَسَناتِ؛
🍃كينه، خوبىها را نابود مىكند.
📖 غررالحكم، ج1، ص 168، ح6429
خدایا🙏
💛✨دستمان را پرکن و
💛✨دلمان را خالی
💛✨دستمان را از مهربانی
💛✨و دلمان را از کینه
الهی آمین 🙏
💕❤️💕
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
🌸 ساکش را بست برای رفتن به سوریه... دم رفتن اسم دختر هنوز به دنیا نیامدهاش را هم انتخاب کرد؛ رقیّه.
🔸 خیلی دلش میخواست دخترش را ببیند امّا پای ماندن نداشت. همسر و مادر و پدر و الیاس خردسالش را
به خدا سپرد و راهی میدان نبرد شد.
🔻 مرتضی غفوری؛ اهل سرزمین افغانستان، متولد ۱۳۶۸
پای حرفهای همسر شهید، با زنی روبرو شدیم که در این مدّت نه چندان زیاد زندگیش ماجراهای زیادی را تجربه کرده است... از اضطراب انتظار گرفته تا انتظار وداع ... و از بزرگ کردن یادگارهای شهید تا روایتگری
یادها و خاطرهها.
💥 این روایت ازآسمان با عنوان رقیه بابا ندیده را جمعه ۱۰ بهمن ساعت ۱۶:۵۰ از شبکه دو تماشا کنید.
#شهید_مرتضی_غفوری
🌺 شهيدی که دور مادرش میچرخید و میگفت: حلالم کن...
توی آشپزخونه غرقِ حال و هوایِ خودم، مشغول کار بودم که محمد رضا با صدای بلند گفت: مادر! ... نگاهکردم و دیدم دم درِ ورودی ایستاده، اومد توی آشپزخونه و شروعکرد به چرخیدن دورِمن وگفت: مادر حلالم کن ... مادر حلالم کن...گفتم: آخه چکار کردی که حلالت کنم؟گفت: وقتی اومدم، صداتون کردم اما متوجه نشدین. بعد با صدای بلند صداتون کردم، حلالمکنید اگه صدایم رو براتون بلندکردم.
🌹خاطرهای از زندگی سردار شهید محمدرضا عقیقی
📚منبع: کتاب همسفر تا بهشت۱ ، صفحه ۹۴
#شهیدعقیقی
#احترام_به_مادر
دستانم لايق شڪوفہ هاى
اجابت نيستند
اما از آنجايى
ڪہ پروردگارم را
رحمان و رحيم ميشناسم
بہترينہا را
برايتان طلب میکنم
💕❤️💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹میلاد مادر خوبیها
❤️بـانوی دو عالم
🌹حضرت زهرای مرضیه (س)
❤️و روز بزرگداشت مقام مادر
🌹و زن را به همه مادران
❤️و زنان و دختران سرزمینم
🌹تبریک عرض میکنم
❤️ #پیشاپیش_روز_مادر_مبارک ❤️
💕❤️💕
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
🤔 حجاب مهمتره یا نماز ⁉️
مطمئنا نماز.☝️
پس چرا نماز در سطح جامعه اجباری نیست؟ مگر ارزشش بالاتر از حجاب نیست؟😳
بله ارزش نماز بالاتره👌
ولی☝️
فردیه√
اما حجاب عمومیه☝️
پس به حجاب سعی کنید که به عنوان یک کار ارزشی نگاه نکنید.⛔️
حجاب برای این است که
⬅️ جامعه امنیت داشته باشه
پس باید الزامی باشه.☝️☺️
چون عمومیه ولی نماز فردی هست
حتی اگر ما یک کشور مسلمان نبودیم. باز هم باید حجاب در کشورمان الزامی می بود و هرکس با هر تفکری باید به آن عمل کند.☺️ چون نفعش به همه میرسه.
💕❤️💕
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋