پروانه های وصال
شهید مصطفی چمران به روایت همسرش غاده قسمت6⃣2⃣ می گفت: هر چیزی از عشق زیبا است .تو به ملکیت توجه
شهید مصطفی چمران به روایت
همسرش« غاده»
قسمت7⃣2⃣
او خندید وگفت :
تو به عشق بزرگتر از من نیاز داری و آن عشق خداوند است. باید به این مرحله ازتکامل برسی که تو را جز خدا و عشق خدا هیچ چیز راضی نکند . حالا من با اطمینان خاطر میتوانم بروم .
من در آن لحظه متوجه این کلامش نشدم . شب رفتم بالا . وارد اتاق که شدم دیدم که مصطفی روی تخت دراز کشیده ، فکر کردم خواب است . آمدم جلو و اورا بوسیدم .
مصطفی روی بعضی چیزها حساسیت داشت .
یک روز که اومدم دمپایی هایش را بگذارم جلوی پایش ، خیلی ناراحت شد ، دوید ، دوزانو شد و دست مرا بوسید ، گفت: تو برای من دمپایی می آوری ؟
آن شب تعجب کردم که حتی وقتی پایش را بوسیدم تکان نخورد .
احساس کردم او بیدار است ، اما چیزی نمی گوید ، چشمهایش را بسته و همین طور بود. مصطفی گفت: من فردا شهید می شوم . خیال می کردم شوخی می کند. گفتم: مگر شهادت دست شماست ؟
گفت: نه ، من از خدا خواستم و می دانم خدا به خواست من جواب میدهد . ولی من میخواهم شما رضایت بدهید . اگر رضایت ندهید من شهید نمیشوم .
خیلی این حرف برای من تعجب آور بود. گفتم: مصطفی ، من رضایت نمی دهم و این دست شما نیست . خوب هر وقت خداوند اراده اش تعلق بگیرد من راضیم به رضای خدا و منتظر این روزم ، ولی چرا فردا ؟
و او اصرار می کرد که: من فردا از این جا می روم . می خواهم با رضایت کامل تو باشد .
و آخر رضایتم را گرفت ....
ادامه دارد...
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پروانه های وصال
شهید مصطفی چمران به روایت همسرش« غاده» قسمت7⃣2⃣ او خندید وگفت : تو به عشق بزرگتر از من نیاز دار
شهید مصطفی چمران به روایت
همسرش« غاده»
قسمت8⃣2⃣
و آخر رضایتم را گرفت . من خودم نمی دانستم چرا راضی شدم . نامه ای داد که وصیت اش بود و گفت: تا فردا باز نکنید. بعد دو سفارش به من کرد ، گفت: اول اینکه ایران بمانید . گفتم: ایران بمانم چکار؟ این جا کسی را ندارم . مصطفی گفت: نه ! تقرب بعد از هجرت نمی شود .
ما این جا دولت اسلامی داریم و شما تابعیت ایران دارید . نمی توانید برگردید به کشوری که حکومتش اسلامی نیست حتی اگر آن کشور، کشور خودتان باشد . گفتم: پس این همه ایرانیان که در خارج هستند چکار میکنند؟ گفت: آن ها اشتباه می کنند . شما نباید به آن آداب و رسوم برگردید . هیچ وقت ! دوم این بود که بعد از او ازدواج کنم . گفتم: نه مصطفی ، زن های حضرت رسول (ص) بعد از ایشان... که خودش تند دستش را گذاشت روی دهنم . گفت: این را نگویید . این ، بدعت است . من رسول نیستم . گفتم: می دانم . می خواهم بگویم مثل رسول کسی نبود و من هم دیگر مثل شما پیدا نمی کنم .
غاده همیشه دوست داشت به مصطفی اقتدا کندو مصطفی خیلی دوست داشت تنها نماز بخواند. به غاده می گفت: نمازتان خراب می شود. و او نمی فهمید شوخی می کند یا جدی می گوید ، ولی باز بعضی نمازهای واجبش را به او اقتدا می کرد و می دید مصطفی بعد از هر نماز به سجده می رود ، صورتش را به خاک می مالد ، گریه می کند ، چقدر طول می کشید این سجده ها ! وسط شب که مصطفی برای نماز شب بیدار می شد ، غاده تحمل نمی آورد می گفت: بس است دیگر استراحت کن ، خسته شدی . و مصطفی جواب می داد: تاجر اگر از سرمایه اش را خرج کند بالاخره ورشکست می شود باید سود در بیاورد که زندگیش بگذرد. ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم ورشکست می شویم ...
ادامه دارد...
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
✨﷽✨
🌼تلنگر
✍مغازهاى كه قفسه بندى شده
و تنظيم گرديده،
جنس هاى زياد آن به راحتى
در دسترس قرار مى گيرند،
اما دكهّ هاى درهم و شلوغ
كه اجناسشان پخش و رها و زير پا افتاده است،
دست و پاگير و خستگى زا و وقت كش هستند.
دلهايى كه بر اساس اهميت حادثه ها،
كارها را رده بندى كرده اند ...
در حالى كه هزار كار دارند،
بيش از يك گرفتارى برايشان نيست؛
👈🏻 چون در يك لحظه، گرفتارى ما فقط مربوط به آن كار و آن حادثهاى است كه اهميت زيادترى دارد و ضرورت بيشترى.
اگر تمام كارها را انجام بدهيم
و اين يك كار بماند، كارى انجام نداده ايم
و بار خود را نگذاشته ايم
و اگر آن يك كار را، فقط همان را، بياوريم
ديگر حرفى براى ما نيست و بازخواستى نيست.
و همين است كه ديگر سيل حادثه ها
و انبوه كارها، ما را خُرد نمى كند
و به بازى نمى گيرد.
📚کتاب رشد،استاد علی صفایی حائری، ص ۱۴
💕💚💕
#تلنگرانه🚫
دلے را نشڪن💔
شایـد 👈 خـانہ خـدا بـاشد🌱
ڪسی را تـحقیر مڪن❌
شایـد 👈 محـبوب خـدا بـاشد🌱
از هـيچ عبادتـے دریـغ مڪن🙂
شایـد 👈 ڪلید رضـايت خـدا بـاشد🌱
ســـر نمـاز اول وقـت حـاضر شو😇
شایـد 👈 آخـرین دیـدار دنیایـےات با خـدا بـاشد🌱
هيـچ گنـاهي را كوچـك نـدان🖐🏻
شايـد 👈 دوری از خـدا در آن بـاشد😔
از هیـچ غمـے نالھ نڪن💢
شایـد 👈 امتحانـے از خدا باشد
💕💚💕
♥️ #امام_على عليه السلام فرمودند:
🍀 قَليلٌ تَدومُ عَلَيهِ، أرجى مِن كَثيرٍ مَملولٍ مِنهُ
🍃 عمل اندك كه بر آن مداومت ورزى، از عمل بسيار كه از آن خسته شوى اميدوار كننده تر است
📖 نهج البلاغه، حکمت278
💕❤️💕
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸ما طالبانِ
✨فیض ز فیّاض سَرمدیم
🌸قرآن کتاب ماست که برآن مقّیدیم
🌸در آفتاب
✨حَشر نسوزیم ز آنکه ما
🌸درسایۀ عنایتِ آل مُحـمّدیم
🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸
نیایش صبحگاهی 🌺🍃
🌺خدایا
✨سررشته امورم را به تو سپردم
✨و بر تو تکیه کردم
✨و خود را تسلیم تو داشتم؛
🌺الهی، تو آن خدای کریمی
✨که هیچ دست امیدی را تهی مگذاری
✨و بر هیچ سینه لبریز از خواهشی
✨دست رد نمی زنی.
🌺از تو می خواهم که روی کرمت را
✨از من مگردانی،
✨ از خطایم درگذری،
✨و در همه امور یاریم دهی
🌺آمیـن.