eitaa logo
پـــروانـگـــــی
2.3هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
1 فایل
﷽ جایگاهی برای رشد https://eitaa.com/joinchat/1501364478C8d20a8595a 🦋 کانال پروانگی: ۱۴۰۱/۹/۵ کپی مطالب آزاد با ذکر #صلوات برای تعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عج و شادی روح پدر و مادرم❤
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱بگیر دست گرفتارهای راهت را مگیر از دلِ دلدادگان، نگاهت را 🌱شکسته‌ایم در این عصر سخت وانفسا بیا که با تو ببینیم روز راحت را 🌱دلم گرفته کجایی به هر کسی گفتم... خبر نداشت نشانی خیمه گاهت را @Parvanege
علیه‌السلام صبح شد باز دلم تنگ تو ... از دور سلام ✋ تو نیاز و ضربان دلمے، ختم ڪلام ❤️ @Parvanege
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 سـلام عزیزان پروانگی صبحتون پر خیر و برکت ☘ ان‌شاءالله سهمِ امروزتون از زندگی: سلامتی، شادی، آرامش رضایت و نگاه لطف خدا باشه... 🌸 امیدوارم حال دل‌تون خوب و زندگی‌تون غرق در خوشبختی باشه... @Parvanege
سلام عزیزان ❤️ وقت بخیر 🌸 به وقت 👌 🔰توجه... توجه👇
چهار قانون بهبود زندگی مشترک❤️ ۱- قانون حمایت (عامل ناخشنودی همسرتان نباشید) ۲- قانون توجه (مهم‌ترین نیازهای عاطفی همسرتان را برطرف کنید) ۳- قانون زمان (زمان ویژه‌ای برای خلوت کردن با همسرتان و توجه کامل به او اختصاص دهید) ۴- قانون صداقت (با همسرتان به طور کامل صادق و روراست باشید) @Parvanege
پـــروانـگـــــی
🍁🍁🍁 مغــرورِدوست‌داشتنے خنده کوتاهی کرد و گفت: پس هستی خانوم ما می‌خواد دوباره بیوفته به جون س
🍁🍁🍁 مغــرورِدوست‌داشتنے سکوت... مجددگفتم: الو؟بفرمایید؟! هیچ صدایی شنیده نشد چنددقیقه ای به همین شکل گذشت قبل از این که من تماس رو قطع کنم از اون سمت قطع شد. نگاهی به شماره انداختم. خواستم گوشی رو بذارم روی میز که بلافاصله زنگ اس ام اس بلند شد: سالهاست کوهستان دلم به حرمت ردپایت به برفهایش اجازه‌ی آب شدن نمی‌دهد... نگاهی به شماره انداختم در کمال تعجب دیدم شماره‌ی همون ناشناسه ... پیش شمارشم مربوط به تهران بود. بلافاصله شمارش رو گرفتم. دوباره و سه باره هم شمارش رو گرفتم ولی جواب نداد ... به ناچار بهش اس دادم: عذرمی‌خوام شما؟ ده دقیقه.ای گذشت جواب نداد دوباره شمارش رو گرفتم... لعنتی خاموشش کرده بود. گوشی رو پرت کردم روی تخت ... بلند شدم و رفتم به سمت حمام باید تا آخر همین هفته‌ای که امروز شنبه‌‌شه همه چیز رو درست کنم بااااااید. ☘فصل چهاردهم ماشین رو داخل پارکینگ پارک کردم. به سمت آسانسور به راه افتادم که صدای آقای محمدی (سرایدار) باعث شد سر جایم بایستم و به سمتش برگردم. آقای محمدی به سمتم اومد و با لحن مهربونی گفت: سلام خانوم خوبین؟ چه عجب... چند وقتیه خیلی کم توی ساختمون دیده میشین، هم شما هم جناب رضائی. لبخند بی‌جونی زدم: سلام آقای محمدی ممنون خوبم... یه مدتی کسالت داشتم خونه خواهرم موندم؛ ولی خب از الان به بعد دوباره باید اذیتامو به جون بخرین. - این چه حرفیه... خدارو شکر برگشتین ساختمون، بدون شما که بعضی وقتا با من پیرمرد شوخی می‌کنی، کسل کننده است. - ممنون نظر لطفتونه... دست داخل جیبش کرد و کلیدی رو بیرون آورد و به سمتم گرفت: _بیا باباجون این کلید رو آقای رضائی روی در اپارتمانتون جا گذاشته بود یکی از ساکنین دادش به من... با تعجب گفتم: هومن اومده بود خونه؟ -آره... فکر می‌کنم دیروز طرفای بعدازظهر بود اومد؛ ولی خیلی زود و با عجله رفت... کلید رو ازش گرفتم و تشکرکردم. وقتی وارد آسانسور شدم، کمی به ذهنم فشار آوردم ... از روز سالگرد ازدواجمون که اون وضعیت رو به راه انداخت، سه روز می‌گذره طی این مدت نه حتی یکبار باهام تماس گرفته و نه تماسامو جواب داده .... منم تنها کاری که تونستم بکنم این بود که به تک تک جاهایی که احتمال میدادم اونجا باشه، سرزدم ولی بی فایده بود. امروز دیگه از گشتن خسته شدم به داداش طاها و مارال گفتم می‌خوام از این به بعد خونه بمونم. شاید هومن نخواست به این زودیا دست از این کاراش برداره، من که نمی‌تونم از زندگی خودم دست بکشم... ... 🍁🍁🍁🍁
سلام عزیزان 🌺 وقت بخیر امروز یه کم در مورد فواید آرام حرف زدن با کودک حرف بزنیم😇 🔰توجه:👇
🌻فواید آرام حرف زدن با فرزند👦🏻👧🏻 🍬زمانی که با فرزندتان آرام حـرف می‌زنید، مغز او آرام می‌گیـرد و در کمال آرامش به حرف‌های شما گوش می‌کند. 🔻از طرفی، زمانی که داد می‌زنید، مغز کودک وارد مرحله جنگ و گریـز می‌شود. 🔸ممکن است در ابتدا به خاطر ترس خواسته‌ی شما را برآورده کند؛ اما به مرور دیگر صدای شمـا را نخــــواهد شنید. 🍬 بنابراین با فرزندتان آرام، واضح و کوتاه صحبت کنید و به مرور معــــجزه آن را ببیند💜 @Parvanege
🦋🦋🦋 من جز برای تو نمی‌خواهم خودم را ای همه از من‌های من بهتر، منِ تو ... *قیصر امین پور @Parvanege
فِـراقِ جان ز تَن آن لحظہ باشد ڪه یارے دور مۍمانــد ز یارے... *خواجوے‌ڪرمانۍ علیه‌السلام @Parvanege
پـــروانـگـــــی
🍁🍁🍁 مغــرورِدوست‌داشتنے سکوت... مجددگفتم: الو؟بفرمایید؟! هیچ صدایی شنیده نشد چنددقیقه ای به
🍁🍁🍁 مغــرورِدوست‌داشتنے کلید رو به در انداختم، وارد خونه شدم... نگاهی به اطراف انداختم. خونه هیچ تغییری با سه روز پیشش نکرده بود. تیکه‌های ظروف شکسته همه جا پخش شده بود و خاک روی وسایل رو گرفته بود؛ البته نه خیلی زیاد... چون سه روز پیش همه جا رو مفصل گردگیری کرده بودم. نفس عمیقی کشیدم و به سمت اتاق خواب رفتم، باید قبل از هرکار دیگه‌ای خونه رو تمیز کنم. با خستگی خودم رو روی مبل انداختم. دست‌مو روی معده‌ام فشار دادم، زیر لب گفتم: خواهش می‌کنم الان شروع نکن!... اصلا حوصله درد کشیدن ندارم. صدای تلفن خونه بلند شد از روی میز کنار مبل برش داشتم: الو... بفرمایید؟؟؟ - علیک سلام هستی خانوم خوبی؟؟؟... چه خبر؟؟؟ چه عجب افتخار دادی جواب تلفنای بنده رو بدی؟؟ مبادا یه خبری از من بگیری‌هااا ببینم نکنه شماره‌ی منو گذاشتی توی لیست ردیات؟؟؟؟ لبخندی روی لبم نشست: علیک سلام صنم خانوم..‌. بدنیستم.... خبر زیاد دارم ولی به درد تو نمی‌خوره.... خونه نبودم وگرنه جواب تلفناتو میدادم... شمارتم توی لیست ردی نذاشتم... سرمم شلوغ بوده برا همین نتونستم ازت خبر بگیرم... -بهانه نیار دقیقا برای چی باید سرت شلوغ باشه؟؟؟ تو که راحت از هفت دنیایی... یعنی هیچ‌کس توی معرفت رفاقت به خودم نمی‌رسه به فکرهمتون هستم و هیچکدومتونم به فکرم نیستین. پوزخند صداداری زدم: ادعای رفاقت داری؛ ولی در بدترین شرایط زندگیم بهم زنگ زدی و حتی نمیدونی طی این مدتی که گذشته و به قول خودت خبری ازت نگرفتم چه اتفاقاتی برام افتاده... جالبه نه؟؟؟ سکوت کرد: چی شد بلبل خانوم... چرا دیگه چهچه نمی‌زنی؟؟؟؟ - مگه چی شده هستی؟؟؟ - فکر نمی‌کنی یکم دیره برای پرسیدن... مرام رفاقت برای تو جوری معنا شده که اگه چند بار زنگ زدی و جوابی نشنیدی بیخیال بشی؟؟؟... متعجبم ازت صنم.... باصدایی که نگرانی و ترس توش موج میزد گفت: هستی نیش زبون و کنایه رو بذار کنار و بگو چت شده؟؟؟ - هنوز اینقدرا برات ارزش دارم که برای یه ساعت درد و دل بیای پیشم یا نه، وقتت پره و سرت شلوغ؟؟؟ - بیست دقیقه دیگه اونجام.... - کلید رو میذارم زیر پادری آپارتمان خیلی خستم؛ شاید تا اون موقع خوابم ببره. - خیله خب... فعلا خداحافظ. از جایم بلند شدم کلید رو گذاشتم زیر پادری آپارتمان... بعد از خوردن دوتا مسکن با هم روی مبل دراز کشیدم و چشمامو روی هم گذاشتم. ... 🍁🍁🍁🍁