eitaa logo
پاٺـــ♡ــــۅق دخٺڔآنــــــــــــ:)🇵🇸
3.8هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
6.7هزار ویدیو
90 فایل
با یک #دورهمی جانانه به صَرف همدلی💞 و چاشنیِ هم زبانی🦋 چطورید؟ قرارمان،هم حضوری در سطح شہرزیباے اصفہان👣 و هم مجازی،همین جا☝️ کانالی مخصوص نوجوانان دختر سراسرکشور💞 ارتباط با ادمین ☺️ @patogh2khtaraneh تبادل👇 @tab_patogh
مشاهده در ایتا
دانلود
࿐❈🌟 💌 اللهـمّ لاتَخْذِلْنی فیهِ لِتَعَرّضِ مَعْصیتِکَ و لاتَضْرِبْنی بِسیاطِ نَقْمَتِکَ و زَحْزحْنی فیه مِن موجِبـاتِ سَخَطِکَ بِمَنّکَ و أیادیکَ یا مُنْتهى رَغْبـةَ الرّاغبینَ 🌸🍃 خدایا، وامگذار مرا در این روز به انجام نافرمانیت و مزن مرا با تازیانه‌ی کیفر و دور و برکنار کن مرا از موجبات خشمت به‌حق احسان و نعمت‌هاى بی‌شمارت، اى انتهای آرزوی مشتاقان❤️ 🌟❈࿐ اللهمّ لا تَخْذِلْنی فیهِ لِتَعَرّضِ مَعْصِتِکَ خدایا! مرا در این ماه به خاطر نزدیک شدن به نافرمانی‌ات وامگذار. تنها ماندن برای هر انسانی سخت است. به خصوص اگر محبوبش او را به حال خود رها کرده باشد. آنگاه است که دل می‌گیرد و قلب می‌شکند. خدایا! تو والاترین محبوب منی. مرا به خاطر نزدیک شدن به نافرمانی‌ات وا مگذار! ࿐❈🌟 ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
معلوم شد ساقی جنس براندازا هم خودشه! 😎 ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بخش از داستان لیلی و مجنون خمسه نظامی گنجوی مجنون،پس از ناامیدی از ازدواج بالیلی، اشک ريزان در بيابان راه مي رفت، بدون آنکه بداند که کجا مي‌رود، او چيزي را نمي‌ديد و صدايي را نمي‌شنيد. ناگهان چشمش به دامي افتاد که در آن، چند آهو گرفتار شده بودند. صياد هم از گَرد راه رسيد و مي‌خواست آنها را به همراه خود ببرد. مجنون بسيار ناراحت شد و جلوتر رفت. سپس رو به صياد التماس کرد که از کشتن آهوان سيه چشم خودداري کند، زيرا حيوانات بيگناهي بودند که چشمان زيبايشان او را به ياد چشمان محبوب مي انداخت : بي جان چه کني رميده‌اي را؟ جاني است هر آفريده‌اي را چشمش نه به چشم يار ماند؟ رويش نه به نوبهار ماند؟ دل چون دهدت که برستيزي خون دوسه بي‌گنه بريزي؟ صياد از تعريف و تمجيد مجنون انگشت تعجب کرد وجواب داد: تو راست مي‌گويي، اما من مرد فقيري هستم که زن و بچه دارم. آنها چندين روز گرسنه مانده‌اند تا من شکاري کنم و برايشان ببرم. صياد بدين نيازمندي آزادي صيد چون پسندي؟ بعد نگاهي به اسب قيس انداخت و گفت: اگر خيلي دلسوز آنهايي بهتر است که آنها را از من خريداري کني. مجنون گفت: من پولي ندارم که بخواهم اين آهوان زيبا را از تو بخرم. صياد نگاهي به اسب مجنون انداخت، از نگاه صياد، مجنون منظور او را فهميد.سپس به او گفت: تو اسب مرا مي‌خواهي؟ صياد سکوت کرد. اما مجنون فوری از اسب پياده شد و آن را به مرد صياد داد. مجنون به جواب آن تهي دست از مرکب خود سبک فرو جست آهو تک خويشتن بدو داد تا گردن آهوان شد آزاد او هم آهوان را به دست مجنون سپرد و با اسب از آنجا دور شد. مجنون دست و پاي آهوان را از دام باز و آنها را آزاد کرد و خود پاي پياده به راه ادامه داد. او ماند و يکي دو آهوي خُرد صياد برفت و بارگي برد بسيار بر آهوان دعا کرد و آن گاه ز دامشان رها کرد 🎨 ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا حالا داخل موشک رو دیدید؟ واقعا باید دست مهندسان نخبه کشور رو بوسید که با تلاششون به ما عزت دادن.❤️🇮🇷 🤔🤪 ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید همت یک اسطوره است...🌱 هفدهم اسفند سالروز شهادت سردار شهید محمدابراهیم همت گرامی باد ✨ ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran
بھ‌توکل‌نام‌اعظمت🌿
12.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی که خدا از لشکر بیرونت می‌کنه! 💚 ݒآٺـــ♡ــــۅق دڂٺڔآنــــــــــــ:) @patogh2khtaran