🖤 .. مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبدیلًا ..
در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند...🖤
✍ .. سیدالشهدای مقاومت مزد مجاهدت های بی وقفه خود را از حضرت حق دریافت کرد و جز این هم توقع و انتظاری از فرجام این مرد بزرگ نمی رفت...
🖤 .. او گرچه با شهادت به آرامش ابدی رسید اما داغ دلتنگی را بر دلهای دوستدارانش نشاند تا همانند یک اسطوره چشم و چراغ راه کسانی باشد که در مسیر مقاومت و مبارزه با دشمن صهیونیستی و استکبار جهانی گام برمیدارند...
🖤 .. آزادگان سرافراز خراسان رضوی ضایعه بزرگ شهادت سیدحسن نصرالله را به ساحت مقدس ولی عصر امام زمان (عج) و نایب برحقش مقام معظم رهبری تبریک و تسلیت عرض می نمایند...
موسسه فرهنگی پیام آزادگان خراسان رضوی
https://eitaa.com/payamazadegankhorasan
https://splus.ir/payamazadegankhorasan
✍️ این فصل را با من بخوان.....!!
🔹مدال ارزشمند آزادگی امروز ما ، حاصل اسارت دیروز ماست، این مدال فقط متعلق به آزادگان نیست و سرمایه های ارزشمند این آب و خاک است که باید برای آیندگان به یادگار بماند و راز ماندگاریش انتقال آن به نسلهای آینده و ثبت در تاریخ پر افتخار این سرزمین می باشد.
🔸پس بیاییم با هم...
🔹«گذشته پر افتخار» خود را به «آینده ها» ببریم...
👌روایت هشتاد و یکمین قسمت خاطرات اسارت آقای حسینعلی قادری..👇👇
♦️فرار از اردوگاه
بهمن ۶۸ چند نفر از دوستان در تلاشند تا با فرار از اردوگاه هم خودشان از اسارت خلاص شوند و هم راهی پیدا کنند که لیست اسرای مفقود را که از قبل آماده کرده بودند به ایران برسانند.
🔹این جمع با برنامهریزی قبلی تصمیم میگیرند با تمارض، خود را به بیمارستان برسانند.
🔸فرار از اردوگاهی که در دل پادگان عظیمی قرار گرفته ممکن نیست، لذا هر کدام باید به شکلی خود را به مریضی زده تا مجوز انتقالشان به بیمارستان خارج از اردوگاه صادر شود .
🔹مسعود ماهوتچی با درد کلیه، هاشم انتظاری با اسهال خونی ، رسول با درد آپاندیس،حاج آقا باطنی با درد فتق و مصطفی با بیماری دیگری ، موفق به انتقال به بیمارستان نظامی بعقوبه میشوند و در آنجا رسول را که فیلمش درد آپاندیس بود، بالاجبار جراحی و آپاندیس سالمش را خارج کردند.
🔸مصطفی و حاج آقا باطنی هم زیر بار عمل جراحی ناخواسته نرفتند و موفق به همراهی با جمع نمی شوند، و سه نفر باقی مانده یعنی آقایان چلداوی ـ انتظاری و ماهوتچی اقدام به فرار مینمایند.
ادامه...👇🏾👇🏾👇🏾
♦️شب موعد فرار
بخش مخصوص اسرا در بیمارستان از سایر قسمتها جدا بوده و از شانس خوب آنها دستشویی خارج از بخش قرار دارد.
🔹شبها نگهبان دست بیماران را با دست بند به تخت بسته و خودش پشت درب، نگهبانی می داد .
بچهها برای فرار نیاز دارند که دستهایشان به تخت قفل نباشد لذا نقشهای میکشند .
🔸سعی میکنند در طول شب مدام درخواست رفتن به دستشویی داشته باشند تا شاید نگهبان خسته شود و برای راحتی خودش دستشان را باز بگذارد تا هر وقت خواستند خودشان رفت و آمد کنند.
🔹با این ترفند در سحرگاه شب دوم از طریق پنجره دستشویی موفق به خروج از بیمارستان و با گذر از چند حلقه سیم خاردار موفق به خروج از پادگان شده و به جاده می رسند .
🔸 به جاده می رسند
با توقف خودروی عبوری به قصد شهر مندلی سوار میشوند و اولین اشتباه، کار را بر آنها سخت میکند.
راننده از سرنشینان عقب درخواست می کند شیشه را بالا دهند آقای چلداوی که به زبان عربی مسلط است درخواست راننده را برای دوستانش که در صندلی عقب نشستهاند ترجمه میکند .
🔹راننده مشکوک شده و التماس میکند که پیاده شوند و در سه راهی مندلی خانقین نزدیک دژبانی پیاده شان می کند.
بعد از پیاده شدن از خودرو نگهبان مستقر در دژبانی به آنها مشکوک شده و ایست میدهد ولی آنها در هوای گرگ و میش سریع خود را از محل دور می کنند.
🔸شب باران باریده و آنها پس از گذر از بیابان باتلاقی با سر و وضعی گل آلود مجددا سوار تاکسی میشوند .
راننده تاکسی با مشاهده وضعیت ظاهری آنها همان ابتدا مشکوک می شود، و آنها را به ترمینال شهر "بلد روز" رسانده و درخواست کرایه میکند .
🔹آنها که پولی در اختیار نداشتند، بحث بالا می گیرد و گوشزد میکنند که ما از کارمندان بیمارستان بعقوبه هستیم که دیشب آمبولانسمان در گل گیر کرده و پولی در اختیار نداریم .
خلاصه از تاکسی پیاده می شوند رانندگان دیگر هم به جمع دعوا می پیوندند و در نهایت یکی از رانندگان البته با هماهنگی پشت پرده راننده تاکسی ذکر شده قبول میکند که آنها را به مندلی برساند .
🔸راننده مقابل پاسگاه بلد روز توقف میکند جایی که راننده تاکسی هم آنجا منتظرشان است
پیاده شده و بالاجبار به اتاقی در پاسگاه هدایت میشوند .
🔹در ابتدای ورود به اتاق آقایان چلداوی و انتظاری موفق به فرار از دست نگهبان می شوند و مسعود داخل اتاق گیر می افتد.
این دو نفر پس از فرار از ایست و بازرسی از دیوار نخلستانی بالا رفته، چالهای حفر و خود را در آن مخفی و استتار میکنند.
🔸از آنطرف بعثی ها که از فرار آنها اطلاع یافتند با تعداد زیادی نیرو وارد منطقه شده و به جستجوی آنها می پردازند .
پس از چند ساعت محل اختفای آنها را پیدا کرده و دستگیرشان می کنند.
🔹پس از دستگیری و ضرب و شتم هر سه نفر را به بخش ملحق اردوگاه ۱۸ بعقوبه منتقل و سپس به اتاقکی نزدیک اتاق نگهبانی منتقل میشوند. نگهبانان بعثی که در نتیجه فرار آنها تنبیه شدهاند بساط شکنجه را پهن میکنند.
بازجوییها و ترفندهایی جهت شناسایی افراد دخیل در این ماجرا اعمال میشود...
🔸وضعیت قلعه پس از فرار
هیچکس از بچه های اردوگاه از فرار خبر نداشتند و فقط همون سه نفری که از بیمارستان برگشته بودن خبر داشتند، ولی اینکه آیا موفق شدن یا نشدن هنوز هیچکس خبر نداشت .
🔹بعد از ظهر یهو دیدیم که اردوگاه بهم ریخت، ریختند داخل اردوگاه و بازرسی و تفتیش ، همه وسایل بچه هارو ریختند تو حیاط ، و هرچی لباس شخصی و لباس هایی که نظامی بود رو از بچه ها گرفتند و ما هنوز بی خبر از همه جا ، کم کم شایعه پیچید که احتمالا کسی خواسته فرار کند. روز دوم فهمیدیم که علت تفتیش فرار تعدادی از بچه ها بوده است .
🔸روز دوم اومدن کمی غذا از داخل اردوگاه بردند، سابقه نداشت که از ما غذا بگیرن برای بیرون اردوگاه ببرند.
🔹هنوز از سرنوشت افراد فراری خبر دقیقی نداشتیم تا اینکه هنگام شستن ظرفهایی که برای بیرون از قلعه غذا می فرستادیم، متوجه شدیم ، ته ظرف غذا نوشته بودند که ما زنده هستیم و مشخص شد موفق به فرار نشدند ، ناگفته نماند که این سه نفر را تا مرحله اعدام بردند ولی لطف خدا بود که اعدام نکردند .
🔻ادامه دارد....
موسسه فرهنگی پیام آزادگان خراسان رضوی
https://eitaa.com/payamazadegankhorasan
https://splus.ir/payamazadegankhorasan
🌹... قاصدک های خوش خبر...
و نامه هایی که قرار است پس از گذشت سالها بدست صاحبانش برسد....!!!
♦️کسی نمی تواند تصوری واقعی از حال خانواده ای داشته باشد که در نهایت بی خبری از عزیزشان در جستجوی او همه جا را گشته اما نشانی از او نیافته و این بی خبری کشنده وجانکاه چه بلایی سر والدین، همسر و فرزندان یک آزاده آورده است ..
🔹تا جایی که داغ فراق جگرگوشه هایشان بعضی از آنها را به کام مرگ برده و از غصه بیخبری عزیزشان به دیدار حق شتافتند ...
🔸یا زنانی که با گمان شهادت همسران خود زندگی جدیدی را آغاز کرده و یا فرزندانی که پس از گذشت سالها هیچ تصوری از پدرشان نداشته و فقط پدر را در زمزمه ها و اشعار شبانه مادر بخاطر سپرده اند...
ادامه گزارش...👇🏾👇🏾
♦️حال تصور کنید در این برهوت بی خبری ناگهان مامور جمعیت هلال احمری نامه عزیزشان را به آنها رسانده است ، هیجان ناشی از دریافت چنین نامه ای می تواند زیباترین پدیده زندگی هر پدری باشد که یعقوب وار در حسرت رسیدن خبری از یوسف خود موهایش سفید و سوی چشمانش از بین رفته باشد...
🔸بسیاری از اقدامات و فعالیت های انجام شده در عرصه نیمه پنهان دفاع مقدس هنوز در گمنامی مانده است .
موضوعی مثل نامه ها و نامه رسانان در شرایط عادی شاید بتواند یک موضوع طبیعی و عادی باشد اما وقتی این موضوع وارد دنیای آزادگان می شود از چنان اهمیتی برخوردار می شود که تحویل نامه یک آزاده به خانواده اش می توانسته است شبیه یک معجزه عمل کند.
🔹روز شنبه 7 مهرماه آقای سروش مشاور امور ایثارگران جمعیت هلال احمر خراسان رضوی مهمان موسسه بود تا با مرور خاطرات گذشته ،نامه های دوران اسارت باردیگر زنده شود.
🔸در این نشست صمیمانه آقای عرفانی مدیر موسسه فرهنگی پیام آزادگان خراسان رضوی از دغدغه همیشگی موسسه در خصوص بازخوانی رازهای پیدا و پنهان نامه های دوران اسارت سخن گفت و خواستار تلاش مشترک دو مجموعه برای خارج کردن موضوع نامه های دوران اسارت از بایگانی خاطرات و اسناد بجا مانده بخصوص در هلال احمر شد تا بعنوان بخش مهمی از اسناد بجا مانده از دوران اسارت آزادگان عزیز مورد بررسی قرار گرفته و ضمن دسته بندی موضوعات و سوژه های جالب توجه در این خصوص امکان بهره مندی از آنها و حفظ آنها فراهم گردد.
🔹در این نشست آقای سروش نیز به نمایندگی از جمعیت هلال احمر ضمن بیان این موضوع که از دوران اسارت آزادگان بیش از 3 هزار نامه و عکس به مقصد نرسیده در بایگانی باقی مانده است آمادگی مجموعه متبوع خود را برای همراهی و همکاری با موسسه در راستای شناسایی نامه ها و عکس های بجا مانده از دوران اسارت و تحویل آنها به صاحبانشان و نیز احصاء موضوعات و بهره برداری از نامه ها و استفاده از آنها در راستای تولید مستندها و رسانه های نوشتاری و نیز اطلاع رسانی اقدامات مشترکی بعمل آید.
موسسه فرهنگی پیام آزادگان خراسان رضوی
https://eitaa.com/payamazadegankhorasan
https://splus.ir/payamazadegankhorasan
✍️ این فصل را با من بخوان.....!!
🔹مدال ارزشمند آزادگی امروز ما ، حاصل اسارت دیروز ماست، این مدال فقط متعلق به آزادگان نیست و سرمایه های ارزشمند این آب و خاک است که باید برای آیندگان به یادگار بماند و راز ماندگاریش انتقال آن به نسلهای آینده و ثبت در تاریخ پر افتخار این سرزمین می باشد.
🔸پس بیاییم با هم...
🔹«گذشته پر افتخار» خود را به «آینده ها» ببریم...
👌روایت هشتاد و دومین قسمت خاطرات اسارت آقای حسینعلی قادری..👇👇
♦️حمله عراق به کویت
اوج روزهای داغ مرداد ماه سال ۶۹ بود هیچ خبر و روزنۀ امیدی برای آزادی وجود نداشت و ما مشغول برنامهها و فعالیتهای فرهنگی و علمی خودمون بودیم و تنها چشم امیدمون برای آزادی به آسمان دوخته بود.
🔹توی همین شرایط ناگهان تلویزیون عراق روز پنجشنبه، یازدهم مرداد ۶۹ خبری رو مبنی بر کودتای نظامی در کویت و سرنگونی دولت پادشاهی در این کشور منتشر کرد و بلافاصله ستونهای نظامی عراق رو نشون میداد که وارد کویت شدند.
🔸تلویزیون عراق دقیقاً مثل روزهای حمله به ایران مارش نظامی و سرودهای حماسی پخش میکرد و از فتح تموم خاک کویت ظرف چند ساعت خبر می داد و نیروهای نظامی عراقی رو نشون می داد که در پایتخت و سایر شهرهای کویت مستقر شدن.
🔹دو روز بعد از این ماجرا در اقدامی غیرمنتظره و ناگهانی دستور انتقال ما از زندان قلعه به قسمت ملحق اردوگاه ۱۸ داده شد.
هنوز رابطه بین این انتقال با حمله عراق به کویت برامون مشخص نبود و نمی دونستیم با چه انگیزهای با این دستپاچگی دستور جابجایی ما صادر شده است .
🔸 باز هم جابجایی
روز شنبه ۱۳ مرداد ۶۹ عراقی ها بدون مقدمه اومدن و گفتن سریع وسایلتونو جمع کنین و آماده رفتن بشید. ما هم که دیگه این جابجاییها برامون عادی شده بود ، وسایلمونو جمع کردیم و حرکت کردیم.
🔹درِ قلعه وا شد و بدون اینکه دست و چشمامون رو ببندن راه افتادیم. نگهبانهای بعثی بدجوری مضطرب و دستپاچه بودن. خبرهایی شده بود که ما از اونا بی خبر بودیم، رسیدیم سر جای چند ماه پیش که همه چیز خوب بود.
🔸نمی دانستیم که چه اتفاقی افتاده که برگشتیم ملحق و از زندان قلعه خلاص شدیم، شایعاتی از طرف برخی نگهبانهای عراقی بگوش میرسید که تعدادی اسیر کویتی رو میخوان بیارن سرِ جای ما توی قلعه. کمکم شایعات به حقیقت پیوست و از طریق آشپزها و نگهبانهای عراقی متوجه شدیم که بله! قضیه اسرای کویته. حالا اونا باید زندانی بکشن و ما برگشتیم به ملحق اردوگاه.
🔹بعثیها، کویتیهای دوست و برادر عربِ دیروز و دشمن امروز رو حتی به این اندازه آدم حساب نکرده بودن که بیارنشون توی ملحق اردوگاهِ. چپوندنشون توی زندان و خدا میدونه چه بلاهایی که سرشون نیاوردن.
🔸حالا اونا زیر کابل و کتک بودن و افتاده بودن تو اتاقای تنگِ زندان قلعه، دقیقا مثل روزای اول اسارتِ ما. هر چه بود برای ما خیر شد و از زندان قلعه خلاص شدیم.
🔹نمردیم و دیدیم چطور گردنکلفتها و پولدارهای کویتی که همیشه دستشون تا آرنج توی حلق صدام بود و همه جور کمکش میکردند، حالا باید میومدن مثل ما شوربا با طعم کابل میخوردن. دنیاس دیگه!
🔸ما گروگان بودیم
از زمانی که تبعید شده بودیم، گاه و بیگاه زمزمههایی از بعثیها شنیده میشد که شما هیچ وقت رنگ ایران رو به چشمتون نمیبینید و به خاطر همۀ خلافکاریاتون محاکمه و بعنوان گروگان برای همیشه تو عراق باقی میمونید و هر وقت خواستیم شما رو تو همین اردوگاه دفن میکنیم. این کار از اونا بعید هم نبود.
🔹بعد از گذشت ۴۲ ماه از اسارتمون همچنان مفقودالاثر بودیم. نه ایران از ما خبری داشت و نه صلیب سرخ.
🔸بعثیها توی این مدت با تعدادی از رفقامون همین کارو کرده بودند و تعدادی رو زیر شکنجه و تعدادی را هم بعلت بیماری و عدم رسیدگی شهید کرده بودند و تو عراق دفن شدند.
🔹اصل قضیه این بود که در نظر داشتند گروه تبعیدی ما رو که بقول خودشون از «مُشَعوِذین» یعنی شلوغکارای اردوگاهای مختلف بودیم رو بعنوان گروگان و بعنوان یه برگ برنده برای امتیاز گرفتن از ایران نگه دارند، و این باعث میشد موجی از نگرانی در بین بچه ها ایجاد بشه.
🔸قضیه دیگه که بچه ها رو نگران میکرد، شروع جنگ بین آمریکا و عراق بود که هر روز داشت احتمالش بیشتر میشد. ما هم که داخل یه پادگان زرهی بودیم و اگه جنگ شروع میشد اولین موشکها می خورد توی کَلۀ ما. بعضی وقتا بچه ها با طنز میگفتن ۴ سال زیر کابل و شکنجه بعثیا دوام آوردیم، حالا اگه جنگ شروع بشه باید بمب و موشکای آمریکا رو بخوریم....
ادامه ...👇🏾👇🏾
♦️روزهای پایانی اردوگاه
علیرغم دو نگرانی بزرگِ گروگان موندن و یا طعمه موشکهای آمریکایی شدن، اما یأس و ناامیدی در بین بچه ها اصلاً وجود نداشت و دلمون رو بخدا سپرده بودیم و ته دلمون گواهی میداد همان طوری که حماقت صدام کار رو به اینجا رسونده که زمینۀ آزادی اسرا داره فراهم میشه ، همون خدا هوای ماها رو هم داره و فضل و کرمش شامل حال ما هم میشه.
🔹 فعلا بازگشت به اردوگاه و دسترسی راحت به حموم و دستشویی و آزادیهای نسبی که عراقیا به ما داده بودن غنیمت بود و با امیدواری شروع کردیم به برنامه ریزی برای استفاده بهینه از وقتمون. بسرعت فعالیتهای فرهنگی و آموزشی از سر گرفته شد و برنامهها با وسعت و کیفیت بهتر و بالاتری به اجرا دراومد. خلاصه ابتکار عمل به صورت کامل، از دست بعثیها خارج و در اختیار بچههای خودمون قرار گرفته بود..
🔸دسترسی به تلویزیون ایران
با مناسب دیدن شرایط و کاهش حساسیت بعثیها به برنامه و فعالیت داخلی اردوگاه، چند نفر از بچههای متخصص دسترسی مدار تلویزیون آسایشگاه رو باز کردن و برای اولین بار بعد از قریب به چهل و دو ماه از اسارتمون چشممون به جمال رهبری و صحنههای زیبای ایران افتاد.
🔹چون بچه ها یه دَست بودن و جاسوسی دیگه در بینمون نبود، راحت به تلویزیون ایران دست پیدا کردیم. اوایل با حفاظت کامل و گذاشتن نگهبان در دو طرف آسایشگاه فقط اخبار رو میدیدیم و تا نگهبانهای عراقی میومدند سریع کانال رو میبردیم رو کانال تلویزیوین عراق.
🔸بعد از چند روز که وضع بهتر شد و عراقیها که اتفاقی متوجه شده بودن که بچه ها دارن تلویزیون ایران رو می بینند حساسیت نشون ندادند و توصیه کردند مواظب باشین فرمانده های ما متوجه نشن که ما رو توبیخ می کنند.
🔹علاوه بر اخبار، سخنرانیهای مقام معظم رهبری(حفظه الله) و حتی فیلمهای سینمایی ایران رو میدیدیم.
حقیقت ماجرا این بود که نظام بعثی این نرمش و مدارا را تنها بخاطر شرایط حساسی بود که گرفتار اون شده بود. انجام می داد.
🔻ادامه دارد....
موسسه فرهنگی پیام آزادگان خراسان رضوی
https://eitaa.com/payamazadegankhorasan
https://splus.ir/payamazadegankhorasan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰هر روز یک خاطره از نیمه پنهان دفاع مقدس
🕊 آزاده سرافراز: سید حسین سیدالموسوی اشکذری - اردوگاه موصل ۲ و ۴
📘 خاطره شماره 76 : باورهای اعتقادی راز سلامت جسمی و روحی آزادگان در اسارت
🏡موسسه فرهنگی پیام آزادگان استان خراسان رضوی
https://eitaa.com/payamazadegankhorasan
https://splus.ir/payamazadegankhorasan
✍️ این فصل را با من بخوان.....!!
🔹مدال ارزشمند آزادگی امروز ما ، حاصل اسارت دیروز ماست، این مدال فقط متعلق به آزادگان نیست و سرمایه های ارزشمند این آب و خاک است که باید برای آیندگان به یادگار بماند و راز ماندگاریش انتقال آن به نسلهای آینده و ثبت در تاریخ پر افتخار این سرزمین می باشد.
🔸پس بیاییم با هم...
🔹«گذشته پر افتخار» خود را به «آینده ها» ببریم...
👌روایت هشتاد و سومین قسمت خاطرات اسارت آقای حسینعلی قادری..👇👇
♦️ پذیرش شرایط ایران
عدو شود سبب خیر، اگه خدا خواهد، بعد از حمله عراق به کویت و زمزمه های حمله امریکا به عراق ، صدام بخاطر این که از ناحیة ایران خیالش راحت باشه ،همه جور امتیازی از پذیرش مجدد قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر تا برگشتن به خطوط مرزی و آزاد کردن اسرا رو پذیرفت.
🔹صدام ترس آن را داشت که در صورت حمله غرب به عراق و ایجاد هرج و مرج و آشوب ، ایران از این موقعیت استفاده کرده و احتمال حداقلی این است که با یک حرکت غافلگیر کننده اسرا را آزاد نماید لذا درنگ را جایز ندانسته و در مورخ ۶۹/۵/۲۳ آخرین نامه را خطاب به آقای هاشمی رفسنجانی رییس جمهور وقت ارسال و همه شرایط ایران از جمله پذیرش قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را میپذیرد.
🔸 متن نامه روز 24 مرداد 1369 از تلویزیون آسایشگاه ها به زبان عربی پخش گردید . نامهای که به صراحت از پیروزی قاطع ایران خبر میداد. صدام در این نامه ضمن پذیرش قرار داد ۱۹۷۵ الجزایر اعلام میکند تا چند روز دیگر از باقی مانده اراضی ایران عقب نشینی کرده و اولین گروه از اسرای ایرانی را در چند روز آینده آزاد خواهد کرد.
🔹متن نامه صدام
بخش معروف و کوتاه از نامه صدام به رییس جمهور ایران ؛ «جناب آقای هاشمیرفسنجانی محترم، رئیسجمهوری اسلامی ایران، با این تصمیم ما، دیگر همهچیز روشن شده و بدین ترتیب همه آنچه را که میخواستید و برآن تکیه میکردید، تحقق مییابد و دیگر اقدامی جز مبادله اسناد باقی نماند».
🔸با پخش این خبر به یکباره همه سختیها و شکنجهها از روح و جسم مان خارج شد. خدایا شکرت، اگر غیر از این میشد و مسوولین ما مجبور به امتیاز دادن میشدند هرچند ما از بند اسارت خلاص میشدیم ولی شیرینی کوتاه آن روز به تلخی کام میلیونها ایرانی نمیارزید.
🔹باور نمی کردیم آزاد شویم
باورکردنی نبود آنقدر به یکدیگر وعده آزادی داده بودیم و تحقق نیافته بود که واقعا باورش سخت بود. ما به تصمیمات دور از انتظار صدام عادت داشتیم ، لذا طبیعی بود تا لحظهای که پای در خاک وطن نمیگذاشتیم باورمان نمیشد.
🔸خوشحال بودیم اما هنوز نمیدونستیم سرنوشتمون واقعا چی میشه ، آیا ماهم جزو این گروهها خواهیم بود یا نه چون مفقود بودیم و صلیب هم ما را ندیده بود و هیچ کس از ما خبر نداشت .
🔹 آغاز تبادل اسرا
روز چهارشنبه۲۴ مرداد اعلام شد که اولین گروه اسرا جمعه همین هفته آزاد خواهندشد. چه لحظه شیرینی، واقعا وصف آن لحظات غیر قابل تصور است. جمعه ۲۶ مرداد از راه رسید و اولین گروه از اسرای صلیب دیده که شامل هزار نفر میشدند از بند رها شدند.
🔸یک روزنهی امیدی برای بچه ها پیدا شد. غروب آنروز تلویزیون در بخشهای مختلف خبری تصاویر اسرای دو طرف را به تصویر کشید . همه پای تلویزیون میخکوب شده بودیم.
🔹اسرای ایرانی را میدیدی که با لباس نظامی آستین کوتاه که گشادی لباسها به تنشان زار میزد ، با دستان خالی و چهره های آفتاب سوخته و نحیف مثل خودمان. از آنطرف اسرای عراقی را نشان میداد با چهرهایی سرخ و سفید در پوشش کت و شلوار انکادر کرده و ساک مسافرتی همراه با سوغات و... قیافههایی که بیشتر به دیپلمات میخورد تا اسیر.
🔸واقعا که مسؤولین نگهداری از اسرای عراقی آبروی ما را در این لحظات آخر خریدند . بازتاب و نتیجه همه این ده سال مقاومت در این چند روز به تصویر کشیده میشد.
🔹این لحظات خلاصه ای فشرده از پشت پرده تاریخ بود هر لحظهاش پاسخی گویا به قسمتی از تاریخ دفاع مقدس. هر صحنه اش حقانیت ما را به زیباترین وجه به تصویر میکشید و مظلومیت ما را فریاد میزد.
🔻ادامه دارد....
موسسه فرهنگی پیام آزادگان خراسان رضوی
https://eitaa.com/payamazadegankhorasan
https://splus.ir/payamazadegankhorasan
🔻« جهاد تبیین » توفیق خدمت با نشان آزادگی ....!!!
روایت بی وقفه « محمدمهدی عبداللهی» جانباز و آزاده نیمه پنهان دفاع مقدس ...!!
♦️ما بارها در گزارشات خود به سراغ آزادگان عزیزی رفتیم که دغدغه ای جز خدمت بی منت به جامعه نداشته اند .
🔹و از هیچ فرصتی برای تبلیغ و ترویج ارزشهای دوران پر فراز و نشیب اسارت دریغ نکرده اند
🔸و همواره خود را وقف تبیین مجاهدت آزادگان عزیز نموده و خستگی را شرمنده خود ساخته اند...
🔹دامنه فعالیت برخی از این آزادگان آنقدر وسیع و گسترده است که می توان هر روز از تلاشهای های آنها گزارش های متنوعی تهیه کرد.
🔸 اما این عزیزان فعالیتهای خود را خارج از هیاهوها انجام می دهند و شاید نیازی هم به تبلیغ نداشته باشند ...
🔹موسسه فرهنگی پیام آزادگان به وجود چنین جهادگرانی در عرصه تبیین افتخار کرده و امیدواریم نفس گرم این عزیزان در راستای نشر ارزشها مستدام باشد...
ادامه گزارش ..👇🏾👇🏾
♦️آقای محمد مهدی عبداللهی از جمله آزادگان سرافرازی است که کوله بار خاطرات ارزنده خود و دیگر آزادگان عزیز را به دوش گرفته و هرجا جمعیتی را مهیای شنیدن ببیند سفره دل خود را باز کرده و مروج ارزشهای نیمه پنهان دفاع مقدس می شود.
🔹خلاصه اقدامات ارزشمند این برادر مجاهد از ابتدای هفته دفاع مقدس ( 31 شهریور الی 8 مهر) بشرح ذیل می باشد:
🌹 حضور و روایتگری در 7 برنامه رادیویی « زیارت » برای مخاطبین وشنوندگان این برنامه.
🌹حضور و روایتگری در مساجد فاطمه الزهرا(س) و الرضا (ع) برای بیش از 170 نفر از نمازگزاران.
🌹حضور و روایتگری در اداره کل مالیات و دارایی خراسان رضوی برای بیش از 80 نفر از کارکنان
🌹حضور و روایتگری در شهرستان سرخس برای بیش از 500 نفر.
🌹حضور و روایتگری در جوار شهدای گمنام (بوستان اردیبهشت منطقه بلوار حر مشهد مقدس) برای بیش از 200 نفر.
🌹حضور و روایتگری در مجتمع فرهنگی احمدابن موسی(ع) برای بیش از 60 نفر .
🌹حضور و روایتگری در اجتماع مردمی در خیابان امام رضای 45 برای بیش از 100 نفر.
👌.. موضوع این حضورهای ارزشمند وقتی جالبتر می شود که این برادر عزیز بدون دریافت هیچ مزدی و با هزینه شخصی خود خدمت خالصانه وصادقانه خود را ارائه کرده است .
👌 .. و اشاعه اطلاعات خود را صدقه جاریه و زکات علم خود دانسته و ثواب خدمات خود را نثار ارواح مطهر شهدای غریب اسارت نموده است .
🙏🌹 .. ضمن آرزوی سلامتی و عاقبت بخیری برای این برادر آزاده توفیق بیشتر ایشان را از درگاه حضرت حق خواستاریم...
موسسه فرهنگی پیام آزادگان خراسان رضوی
https://eitaa.com/payamazadegankhorasan
https://splus.ir/payamazadegankhorasan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰هر روز یک خاطره از نیمه پنهان دفاع مقدس
🕊 آزاده سرافراز: مهدی عبداللهی - اردوگاه تکریت ۱۱
📘 خاطره شماره ۷۷ : هراس بعثی ها از شورعاشورایی اسراء ..!!
🏡موسسه فرهنگی پیام آزادگان استان خراسان رضوی
https://eitaa.com/payamazadegankhorasan
https://splus.ir/payamazadegankhorasan
⚫ثبتنام آزمون بانک ملت شروع شد؛ استخدام فارغالتحصیلان رشته حقوق در بانک ملـت به عنوان کاردان حقوق
🔰بانک ملت از طریق برگزاری آزمون استخدامی از میان فارغالتحصیلان رشته حقوق اقدام به جذب نیروی انسانی برای موقعیت شغلی کاردان حقوق میکند.
♦️مهلت ثبت نام: ۱۴۰۳/۰۷/۰۷ الی ۱۴۰۳/۰۷/۱۳
زمان برگزاری آزمون: آبان ۱۴۰۳
📌 مقطع مورد نیاز در رشته حقوق:
کارشناسی یا کارشناسی ارشد
📌 منابع آزمون کاردان حقوق:
هوش و استعداد _ زبان انگلیسی عمومی _ ادبیات و آیین نگارش _ اطلاعات عمومی کامپیوتر _ حقوق مدنی _ آیین دادرسی مدنی _ حقوق تجارت _ آیین دادرسی کیفری
🔹🔸🔹🔸
✍️ این فصل را با من بخوان.....!!
🔹مدال ارزشمند آزادگی امروز ما ، حاصل اسارت دیروز ماست، این مدال فقط متعلق به آزادگان نیست و سرمایه های ارزشمند این آب و خاک است که باید برای آیندگان به یادگار بماند و راز ماندگاریش انتقال آن به نسلهای آینده و ثبت در تاریخ پر افتخار این سرزمین می باشد.
🔸پس بیاییم با هم...
🔹«گذشته پر افتخار» خود را به «آینده ها» ببریم...
👌روایت هشتاد و چهارمین قسمت خاطرات اسارت آقای حسینعلی قادری..👇👇
♦️ برپایی نماز جماعت و مراسم فرهنگی
با قبول قطعنامه و پذیرش شرایط ایران شرایط بهتری برای اجرای برنامه های مذهبی و فرهنگی ایجاد شد، از جمله تمرین سرود، اجرای تئاتر، برگزاری نماز جماعت در آسایشگاه ها و حتی اذان که تا آن زمان ممنوع بود در داخل آسایشگاه گفته میشد.
شبهای جمعه دعای کمیل و شبهای دیگه دعای توسل و زیارت عاشورا خونده میشد.
🔹تنبیه جاسوسان
با شروع تبادل اسرا در 26 مرداد 1369، حدود 12 نفر از خائنین و منافقین رو به بند ۲ ملحق آوردن و در اردوگاه پیچیده بود که قرار است اینها به کشور عراق پناهنده شوند.
🔸اینها کسایی بودن که در طول اسارت در سوله ها و قسمتهای مختلف مرتکب جاسوسی و خیانت و همچنین باعث شهادت و شکنجه تعدادی زیادی از اسرا شده بودند، باید کاری می کردیم یا حداقل یه تنبیه حسابی بشن و مفت از دست ما در نرن.
ادامه ....👇🏾👇🏾
♦️اقدامات عراقی ها بوی این را می داد که جاسوس ها در امان خواهند بود . فشار بچه ها برای زدن جاسوس ها خیلی زیاد بود و این خواسته عمومی همه اسرا بود.
با برنامه ریزی و هماهنگی های انجام شده و با مشورت بزرگان تصمیم به تنبیه گرفته شد و روز 26 مرداد همزمان با اولین روز تبادل اسرا ساعت مقرر فرا رسید.
🔸شب قبل از شروع عملیات مسئول آسایشگاه به من که مسئول تقسیم غذا و تامین آب آسایشگاه بودم گفت که به فکر آب و غذا برای روزهای بعد از درگیری باشم چون می دانستیم و تجربه نشان داده بود اولین کاری که بعثی ها بعد از این ماجرا خواهند کرد ندادن آب و غذا خواهد بود. به همین منظور هر چه وسیله داشتیم پر از آب کردم، و آماده هر گونه اتفاقی شدیم.
🔹شروع عملیات
جهت هر کدام از منافقین و جاسوسها، تیمی جداگانه مشخص شد تا همه را همزمان یک گوشمالی حسابی بدن. قرار شد هر تیم، نفر هدف خودش رو که از قبل مشخص شده بود دقیقا شناسایی کند تا درگیری زیاد زمان نبره و سریعا جمع بشه .
🔸با توجه به شرایط خاص پیش آمده و تعداد کمی نگهبان در اردوگاه که فقط برای کنترل درب ورودی مستقر بودند ، قرار بر این شد که در طول درگیری، نگهبانهای داخل اردوگاه که به خاطر ترس از اسرا همیشه بدون اسلحه بودند رو از اردوگاه بیرون و یا تو یه اتاق زندانی کرده که مجبور به درگیری با اونها نشیم.
🔹وقتی عملیات تنبیه جاسوس ها شروع شد تیم های عمل کننده ابتدا طبق قرار، نگهبانهای عراقی را از درب اردوگاه بیرون کردند و سپس به طرف هدف هاشون که داخل یکی از آسایشگاه های بند 2 مستقر بودند رفتند.
🔸به محض شروع کار، اوضاع حسابی شلوغ شد و تا حدی از کنترل خارج شد البته طبق مشورت با آقایان علمای اردوگاه، بشدت تاکید شده بود هیچکس نباید کشته بشه چون هیچیک از آقایون علما خود را برای صدور حکم به قتل جاسوس ها دارای صلاحیت نمی دانستند.
🔹صحنه عجیبی شده بود. بعد از شروع عملیات، بچه های دیگری که سازماندهی نشده بودند به تیم ها اضافه شده بودند.
🔸 شروع تیراندازی
جاسوس ها که شدیدا مجروح و وحشت زده بودند. شروع به داد و بیداد کردند و از نگهبانان کمک می خواستند , اما در محوطه نگهبانی نبود که کمکشان کند .
🔹با صداهای گوشخراش خائنین و مشاهده صحنۀ درگیری خونین داخل محوطه ، نگهبانان بالای برجک های دیدبانی با تصور این که در اردوگاه شورش شده، شروع به تیراندازی هوایی کردند. در حین تیراندازی از بین بچهها فریادی بلند شد که حسین پیراینده رو زدن. یکی از نگهبانها به عمد یا از روی دستپاچگی ، به سمت بچه ها شلیک کرده بود و یکی از اون تیرها به پهلوی شهید حسین پیراینده خورد و پیکر غرق به خونش کنار آسایشگاه افتاد.
🔸طولی نکشید که فرمانده اردوگاه همراه با تعداد زیادی سرباز و کابل بدست وارد اردوگاه شدند ابتدا منافقین را از اردوگاه خارج و سپس شهید پیراینده را به درمانگاه منتقل نمودند اما دیگر دیر شده بود و حسین پیراینده قبل از رسیدن به آمبولانس شهید شده بود .
🔹بعد از این حادثه فرمانده اردوگاه با تعدادی سرباز وارد آسایشگاه یک شده و شروع به تنبیه و تهدید بچه ها کردند. بعثی ها بعد از تنبیه ،تعدادی از بچه ها را از سایرین جدا کرده و به عنوان خرابکار اسامی آنها را یاداشت نموده و اعلام کردند این خرابکارها به مکان نامعلومی منتقل خواهند شد تا مجازات شوند.
🔸 وقتی عراقی ها بیرون رفتند هنوز از پشت پنجره های آسایشگاه داخل آسایشگاه را می دیدند که یکی از اسرا از بچه ها می خواهد تا بلند صلوات بفرستند و بچه ها یکپارچه و خیلی بلند و رسا صلوات می فرستند و نشان دادند که نترسیدند.
🔹نگهبانان عراقی، فرار کردند!
وقتی به آسایشگاه دوم وارد شدند شروع به زدن و تهدید بچه ها کردند ، در همین لحظه نادر که یکی از بچه های فعال بود بلند می شود و ضمن فریاد الله اکبر با مشت به شیشه پنجره آسایشگاه می کوبد و شیشه خورد می شود ، بقیه اسرا هم بلافاصله همراهی می کنند و با گفتن تکبیر او را حمایت می کنند.
🔸این کار و تکبیر گفتن ها باعث شد نگهبانها شدیدا وحشت کرده و به سرعت از آسایشگاه بیرون بروند یا بهتر است بگویم فرار کردند. (عجیب از الله اکبر گفتن اسرا میترسیدند!) در حین فرار کلاه یکی از سربازها به زمین می افتاد ولی او از ترس بر نمی گردد تا کلاهش را بردارد.
🔹درب آسایشگاهها را قفل کردند و همون چیزی که پیشبینی کردیم نه آبی ، نه غذایی ، نه دستشویی.روز اول تحریم را با یه مقدار آبی و نانی که در آسایشگاه بود تحمل کردیم ولی از روز دوم و سوم به بعد ، خود به خود انسان از حال میره و بی حال میشه ، اما این شکنجهها باعث استقامت بیشتر بچه ها شد، و هرگز تسلیم نشدند .
🔻ادامه دارد....
موسسه فرهنگی پیام آزادگان خراسان رضوی
https://eitaa.com/payamazadegankhorasan
https://splus.ir/payamazadegankhorasan
🔻گزارش هشتاد و سومین نشست پژوهشی راویان آزاده ..
درمان در اسارت ، تحریم ها و محدودیت ها ...!!
✍️ .. قصه پر از درد و رنج « درمان در اسارت» یکی از مهمترین و بزرگترین مصائب ، مشکلات و بحران های آزادگان سرافراز در زمان اسارت می باشد.
🔹زمانی بیشتر به اهمیت این موضوع خواهیم رسید که متوجه این واقعیت باشیم که اکثر آزادگان ما در حالیکه مجروح شده و توان مبارزه یا ترک میدان را نداشته اند گرفتار دشمن بعثی شده و به اسارت درآمده اند .
🔸و دقیقا مشکلات درمانی آنها از همان شروع اسارت تا زمان آزادی همراه این عزیزان بوده است.
🔹چه بسا شهدای غریب اسارتی که با اندک مداوایی امکان حیات آنها وجود می داشت و چه بسیار آزادگانی که در صورت برخورداری از امکانات اولیه پزشکی از صدمات و لطمات جبران ناپذیر آنها جلوگیری می شد و می توانستند پس از آزادی از موهبت یک زندگی بدون درد و ناراحتی لذت ببرند.
🔸 اما متاسفانه رفتار دشمن به گونه ای بود که طعم شیرین آزادی را به کام بسیاری از این عزیزان تلخ کرد...
ادامه گزارش ...👇🏾👇🏾
♦️در هشتاد و سومین نشست راویان آزاده و در تکمیل فرایند پژوهشی درمان در اسارت آزادگان عزیز از محدودیت های درمانی سخن گفتند.
🔹هر یک از آزادگان حاضر در این نشست خاطرات جالب و بعضا عجیبی از محدودیت های درمانی و دارویی در اسارت بیان کردند که اهم آن بشرح موارد ذیل می باشد:
👌 استفاده از سرنگ یکبار مصرف به دفعات و برای اسرای زیادی به گونه ای که بواسطه کند شدن سر سرنگ اسراء مجبور به تحمل درد زیادی می شدند.
👌 خارج کردن تیر و ترکشهای بسیار از جسم اسراء بدون مواد بیحسی و با استفاده از ابزار و وسایل معمولی مانند تیغ اصلاح.
👌وجود دست و پاهای معیوبی که بر اثر ترکش یا گلوله بدون طی مراحل درمان صرفا گچ گرفته شده و خیلی از آنها دچار نواقصی در دست و پای خود شدند از جمله کوتاهی پا، جوش خوردگی های ناقص و ..
👌وجود خلبانهای عزیزی که بواسطه فرود با چتر و شکستگی دست و بخاطر درمان نشدن قادر به استفاده از دستان خود نبودند و یا به سختی امورات خود را انجام می دادند.
👌عدم دسترسی به آنتی بیوتیک و گرفتار بودن اسرای مجروح با عفونت هایی که خطری بزرگ برای حیات آنها بود.
👌 بیرون پریدن حدقه چشم از کاسه همراه با گل ولای خشک شده و پانسمان خشک شده روی چشمها.
🔸همه آنچه گفته شد بخشی از مواردی بود که آزادگان عزیز در وقت کوتاهی که داشتند بیان کردند اما در کنار همه این مشکلات زیبایی هایی هم وجود داشت که در دنیای امروز شبیه رویاست .
🔹وقتی گفته شد یکی از اسرا وقت خود را صرف رسیدگی به اسرای مجروح و بیمار میکرد و به قدری لباسهای کثیف ناشی از اسهال خونی اسرا را شسته بود که دستانش همیشه بوی بدی داشت و اوج مظلومیت این آزاده زمانی بود که بخاطر همین بوی بدی که از او به مشام می رسید کسی هم سفره او نمی شد.
🔸یا وقتی آزاده عزیز اصفهانی که میهمان این نشست بود گفت: اسرای مجروح را فقط خدا شفا می دادچون با معادلات و استانداردهای بهداشتی و پزشکی هیچ تناسبی نداشت.
اما آزادگان عزیز با همه سختی هایی که تحمل می کردند چون هدفشان کسب رضای خدا بود همه سختی ها و دردها را زیبایی می دیدند.
🔹داستان درمان در اسارت و محدودیت های آن حدیث مفصلی است که در نشست هایی آتی به آن پرداخته خواهد شد.
موسسه فرهنگی پیام آزادگان خراسان رضوی
https://eitaa.com/payamazadegankhorasan
https://splus.ir/payamazadegankhorasan
🔻روایت خاطراتی که فاصله بین نسلها را از بین می برد ...
✍ ... خانه آزادگان از ابتدای فصل بازگشایی مدارس برای دومین بار پذیرای دانش آموزان عزیزی بود که با حضور در موسسه فرهنگی پیام آزادگان خراسان رضوی اشتیاق و علاقمندی خود را برای درک خاطرات و شنیدنی های دوران اسارت آزادگان عزیز نشان دادند....
ادامه گزارش ...👇👇👇
♦️این عزیزان این بار بجای پیمودن فاصله بین مدرسه و خانه پدری خود ، خانه آزادگان را مقصد خود قرار دادند.
🔹 تا ببینند، بشنوند و تصور کنند پشت دیوار اردوگاههای مخوف رژیم بعث عراق چه خبر بوده است.
🔸باید اعتراف کنیم این سرمایه عظیم انسانی که هرکدام بصورت بالقوه می توانند ذخیره های ارزشنمندی برای کشور باشند در مورد عرصه های پیدا و پنهان دفاع مقدس کمتر مورد توجه قرار گرفته اند.
🔹گرچه سن و سال زیادی ندارند اما وقتی پای خاطرات می نشینند با هیجان زیادی جان و دل می سپارند تا زجرها و شکنجه هایی را که نسلهای قبل از آنها با همه وجودشان تحمل کردند اینان با همه ارادت و اشتیاقشان بشنوند.
🔸روز پنجشنبه 12 مهرماه تعداد 40 نفر از دانش آموزان دبیرستان "مکیال المکارم" منطقه یک مشهد مقدس در معیت معلم شان میهمان موسسه بودند
🔹 تا ضمن دریافت اطلاعات مختصر و مفیدی از دوران اسارت و آزادی آزادگان سرافراز چشمان پاک و معصومانه خود را با تمثال شهدای غریب اسارت آشنا نمایند.
🔸در این بازدید دو ساعته جناب آقای کتابدار با توضیحات کامل و متناسب با این عزیزان اطلاعات لازم را به آینده سازان ایران اسلامی ارائه نمودند .
🔹در پایان نماز جماعت ظهر و عصر با حضور بازدیدکنندگان اقامه شد...
🏡موسسه فرهنگی پیام آزادگان استان خراسان رضوی
https://eitaa.com/payamazadegankhorasan
https://splus.ir/payamazadegankhorasan
✍️ این فصل را با من بخوان.....!!
🔹مدال ارزشمند آزادگی امروز ما ، حاصل اسارت دیروز ماست، این مدال فقط متعلق به آزادگان نیست و سرمایه های ارزشمند این آب و خاک است که باید برای آیندگان به یادگار بماند و راز ماندگاریش انتقال آن به نسلهای آینده و ثبت در تاریخ پر افتخار این سرزمین می باشد.
🔸پس بیاییم با هم...
🔹«گذشته پر افتخار» خود را به «آینده ها» ببریم...
👌روایت هشتاد و پنجمین قسمت خاطرات اسارت آقای حسینعلی قادری..👇👇