#گزارش_تصویری ✅ برگزاری پنجمین جلسه ی دوره ی تربیت نوجوان با حضور خانم محمدرضایی و شرکت ۳۵ نفر 🔶 بعدازظهرهای یکشنبه های هرهفته، در پایگاه شهید مصطفی صدرزاده #سبک_زندگی_اسلامی #پایگاه_شهید_مصطفی_صدرزاده #حوزه_مقاومت_بسیج_کوثر_اردکان ♥️⃟༈╰➤‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌⃝⃔@payame_kosar

#گزارش_تصویری 💠 مراسم بزرگداشت شهید آیت الله رئیسی و همراهان ایشان 🔷 همراه با سفره صلوات و قرائت حدیث کسا 🔷 همچنين سخنرانی بصیرتی حاج آقا واحدیان پیرامون راه و روش رئیس جمهور و انتخابات پیش رو برگزارشد. #شهدای_خدمت #پایگاه_حضرت_معصومه(س) #حوزه‌_مقاومت_بسیج_کوثر_اردکان 𖠇𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎┅─── @payame_kosar

#گزارش_تصویری به همت گروه جهادی شهید الهی فرد 🌹تعدادی البسه و پوشاک 🌹۴بسته معیشتی شامل ماکارونی،روغن،آبلیمو،رب گوجه به چهارخانواده نیازمند تحویل داده شد. واریزی صدقات ، ردمظالم ،خیرات وکمک به نیازمندان به شماره کارت 5892107045642074 #گروه_جهادی_شهید_مجتبی_الهی_فرد #پایگاه_امام_حسین_ع #حوزه‌_مقاومت_بسیج_کوثر_اردکان ─═༅🍃🌹🍃༅═─ @payame_kosar

💬 قرائت دعای "عهــــد" 🎧 با نوای علی فانی هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹 •┈••••✾•☘️🌸☘️•✾•••┈• @payame_kosar

سلام صبح تون معطر به ذکرصلوات برمحمدوآل محمد(صلی الله علیه و آله وسلم)🌷 🍃🌼 اللَّـهُمَّ 🌼🍃      🍃🌷  صَلِّ 🌷🍃            🍃🌼 عَلَى 🌼🍃                🍃🌷 مُحَمَّد 🌷🍃                     🍃🌼و آلِ 🌼🍃                         🍃🌷 مُحَمَّد 🌷🍃                        🍃🌼وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌼🍃 به رسم ادب هرصبح: السلام علی رسول الله وآل رسول الله جمیعا و رحمت الله و برکاته❤️ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ❤️ السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین❤️ السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا❤️ السلام علیک یابقیة الله فی ارضه(عج)❤️ السلام علیکم جمیعاو رحمت الله و برکاته..💚 و لعن الله علی اعدائهم اجمعین...🔥 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 @payame_kosar

اگه اعصاب بچه نداری، به «بهشت» فکر هم نکن! #کلیپ | #استاد_شجاعی منبع: جلسه ۵۵۹ از مبحث خانواده آسمانی 🍃🌺@payame_kosar

توی مجلس جدید انقلاب شده ما خبر نداریم؟🤔😅 شوخی می‌کنم این دو تا نماینده خواهر برادرن😊 ~•~🌿꧁🌹꧂🌿~•~ @payame_kosar

❌ شایعه: رابطه نامشروع خانم آمنه سادات ذبیح پور خبرنگار صدا و‌سیما با یکی از عکاسان در نیویورک 1️⃣خانم ذبیح پور چند روز پیش در توئیتی خطاب به احمدی نژاد اعلام کرد که به عنوان کسی که ۸ سال خبرنگارت بودم ازت بیزارم 2️⃣بلافاصله یکی از وکلای احمدی نژاد در توئیتی بسیار زشت ، تلویحا ایشون رو متهم به رابطه نامشروع با یکی از عکاسان(روزبه جدید الاسلام)در هتل محل اقامت کادر رئیس جمهور در نیویورک کرد 🟡 سپس رسانه های معاند که از این دست خبرنگاران صدا و سیما دل خوشی ندارند با هجمه وسیعی اقدام به تولید محتوای زشت و توهین آمیز به ایشان کردند متاسفانه بسیاری از نزدیکان و طرفداران احمدی نژاد هم گوی‌ بی‌اخلاقی را از یکدیگر ربودند و‌ تهمتهایی وارد کردند 3️⃣نهایتا «روزبه جدید الاسلام» در یک‌ توئیت اعلام کرد که اصلا در آن سفر نیویورک حاضر نبوده و آخرین سفرش به نیویورک یکسال قبلتر بوده #ضد_شبهه ~•~🌿꧁🌹꧂🌿~•~ @payame_kosar

اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج خدایا تو رو به فضل و بزرگی امام رضا علیه السلام قسم میدم در فرج مولای ما امام زمان علیه السلام تعجیل بفرما و ما را از جمله یاران باوفای ایشان قرار بده خدایا! مظلومان و بی پناهان #غزه، کودکان شیرخوار و کم سن #غزه، زنان و مردان بی دفاع #غزه در وحشیانه ترین حمله تاریخ بشر، با مرگ و زندگی دست و پنجه نرم میکنند، فقط به جرم مسلمان بودن و حق خواهی😭 خدایا! منجی بیچارگان و بی پناهان را برسان 🤲🤲😭 🍃#الغوث_والامان #یاصاحب_الزمان ~•~🌿꧁🌹꧂🌿~•~ @payame_kosar

🎥جلسه مجلس فرانسه با بالا بردن پرچم فلسطین توسط یک نماینده تعلیق شد. در ٧۵سال گذشته هیچگاه غرب اینگونه شرمنده اقدامات وحشیانه صهیونیستها نبود.اکنون دنبال راه‌هایی برای القای فاصله و ابراز برائت است.نصب پرچم فلسطین در کنار پرچم اعضای اتحادیه نمونه ی این برائت است. #رفح_المحروقة ~•~🌿꧁🌹꧂🌿~•~ @payame_kosar

#دختر_شینا #رمان #قسمت_بیست_پنج این ها را با خنده می گفت و روی پایش بند نبود. خدیجه از سر و صدای صمد خواب زده شده بود. گفتم: «پس شام چی؟! من گرسنه ام.» برگشت و تیز نگاهم کرد و گفت: «امام دارد می آید. آن وقت تو گرسنه ای. به جان خودم من اشتهایم کور شد. سیر سیرم.» مات و مبهوت نگاهش کردم. گفتم: «من شام نمی خورم تا بیایی.» خیلی گذشت. نیامد. دیدم دلم بدجوری قار و قور می کند. غذایم را کشیدم و خوردم. سفره را تا کردم که خدیجه بیدار شد. بچه گرسنه اش بود. شیرش را دادم. جایش را عوض کردم وخواباندمش توی گهواره. نشستم و چشم دوختم به سیاهی شب که از پشت پنجره پیدا بود. همانطوری خوابم برد. خیلی از شب گذشته بود که با صدای در از خواب پریدم. صمد بود. آهسته گفت: « چرا اینجا خوابیدی؟!» رختخوابم را انداخت و دستم را گرفت و سر جایم خواباندم. خواب از سرم پریده بود. گفتم: «شام خوردی؟!» نشست کنار سفره و گفت: «الان می خورم.» خدیجه از خواب بیدار شده بود. لحاف را کنار زدم. خواستم بلند شوم. گفت: «تو بگیر بخواب، خسته ای.» نیم خیز شد و همان طور که داشت شام می خورد، گهواره را تکان داد. خدیجه آرا م آرام خوابش برد. بلند شد و چراغ را خاموش کرد. گفتم: « پس شامت؟!» گفت:       « خوردم.» صبح زود که برای نماز بلند شدم، دیدم دارد ساکش را می بندد. بغض گلویم را گرفت. گفتم: «کجا؟!» گفت: «با بچه های مسجد قرار گذاشتیم بعد از اذان راه بیفتیم. گفتم که، امام دارد می آید.» یک دفعه اشک هایم سرازیر شد. گفتم: «از آن وقت که اسمت روی من افتاد، یا سرباز بودی، یا دنبال کار. حالا هم که این طور. گناه من چیست؟! از روز عروسی تا حالا، یک هفته پیشم نبودی. رفتی تهران پی کار، گفتی خانه مان را بسازیم، می آیم و توی قایش کاری دست و پا می کنم. نیامدی. من که می دانم تهران بهانه است. افتاده ای توی خط تظاهرات و اعلامیه پخش کردن و از این جور حرف ها. تو که سرت توی این حرف ها بود، چرا زن گرفتی؟! چرا مرا از حاج آقایم جدا کردی. زن گرفتی که این طور عذابم بدهی. من چه گناهی کرده ام. شوهر کردم که خوشبخت شوم. نمی دانستم باید روز و شب زانوی غم بغل کنم و بروم توی فکر و خیال که امشب شوهرم می آید، فردا شب می آید...» خدیجه با صدای گریة من از خواب بیدار شده بود و گریه می کرد. صمد رفت گهواره را تکان داد و گفت: «راست می گویی. هر چه تو بگویی قبول دارم. ولی به جان قدم، این دفعه دیگر دفعة آخر است. بگذار بروم امامم را ببینم و بیایم. اگر از کنارت جم خوردم، هر چه دلت خواست بگو.» خدیجه اتاق را روی سرش گذاشته بود. بندهای گهواره را باز کردم و بچه را بغل گرفتم. گرسنه اش بود. آمد، نشست کنارم. خدیجه داشت قورت قورت شیر می خورد. خم شد و او را بوسید. صدایش را عوض کرد و با لحن بچه گانه ای گفت: «شرمندة تو و مامانی هستم. قول می دهم از این به بعد کنارتان باشم. آقای خمینی دارد می آید. تو و مامان دعا کنید صحیح و سالم بیاید.» بعد بلند شد و به من نگاه کرد و با یک حالتی گفت: «قدم! نفس تو خیر است. تازه از گناه پاک شده ای. برای امام دعا کن به سلامت هواپیمایش بنشیند.» با گریه گفتم: «دلم برایت تنگ می شود. من کی تو را درست و حسابی ببینم...» چشم هایش سرخ شد گفت: «فکر کردی من دلم برای تو تنگ نمی شود؟! بی انصاف! اگر تو دلت فقط برای من تنگ می شود، من دلم برای دو نفر تنگ می شود.» #ادامه_دارد ~•~🌿꧁🌹꧂🌿~•~ @payame_kosar

🔰 ستاد خبری سازمان حفاظت اطلاعات سپاه 📞سامانه همراز آماده دریافت اخبار و گزارشات سپاه و بسیج #رسای_اردکان •رسا|روابط عمومی سپاه اردکان• ▪️| @rasa_ar |▪️ _________🍃🇮🇷🌹 @payame_kosar