eitaa logo
پیام کوثر
827 دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
9هزار ویدیو
177 فایل
برنامه های ثابت کانال پیام کوثر : #امام_زمانم ، #یاران_آسمانی، #سبک_زندگی_اسلامی ، #جهاد_تبیین ، #فرزندآوری ، #تربیت_فرزند ، #داستانک ، #مسابقه ، #تلنگر ، #پندانه ، #گزارش و... ارتباط با ما : @Hkosar
مشاهده در ایتا
دانلود
معصومه خانم برزگر عزاداریت قبول دخترم 🏴 خیلی زیبا کشیدی 😍 کربلا نصیبت 🏴 هشتم @payame_kosar
نازنین زهرا خانم هاتفی گل کاشتی دخترم 😍 عزاداریت قبول 🏴 کربلا نصیبت 🏴 هشتم @payame_kosar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 فرق سپاه یزید و سپاه امام حسین در چیست؟ یک کلام "ولایت" اگر ولایت مدار نباشیم تمام اعمال در جهت باطل می‌رود وضوی بی‌ولایت آب بازیست @payame_kosar
شرح راهبردی زیارت عاشورا9.mp3
6.09M
قسمت نهم تفاوت مصاحبت و معیت در چیست ؟ ارسال پاسخ تا١٠صبح فردا به آیدی @Montazer_250 @payame_kosar
کوثر خانم خدایی عزاداریت قبول دخترم 🏴 خیلی قشنگه 😍 کربلا نصیبت 🏴 هشتم @payame_kosar
آقا امیر حسین ندافت عزاداریت قبول پسرم 🏴 خیلی زیبا کشیدی عزیزم 😍 کربلا نصیبت 🏴 هشتم @payame_kosar
قسمت یازده : تقصیر کسی نیست پدر و مادر متین و عده دیگه ای از خانواده شون برای استقبال ما به فرودگاه اومدن ...  مادرش واقعا زن مهربانی بود ... هر چند من، زبان هیچ کس رو متوجه نمی شدم ولی محبت و رسیدگی اونها رو کاملا درک می کردم ... اون حتی چند بار متین رو به خاطر من دعوا کرده بود که چرا من رو تنها می گذاشت و ساعت ها بیرون می رفت ... من درک می کردم که متین کار داشت و باید می رفت اما حقیقتا تنهایی و بی هم زبونی سخت بود ... اوایل، مرتب براشون مهمون می اومد ... افرادی که با ذوق برای دیدن متین می اومدن ... هر چند من گاهی حس عجیبی بهم دست می داد ...  اونها دور همدیگه می نشستن ... حرف می زدن و می خندیدن ... به من نگاه می کردن و لبخند می زدن ... و من ساکت یه گوشه می نشستم ... بدون اینکه چیزی بفهمم و فقط در جواب لبخندها، لبخند می زدم ... هر از گاهی متین جملاتی رو ترجمه می کرد ... اما حس می کردم وارد یه سیرک بزرگ شدم و همه برای تماشای یه دختر بور لهستانی اومدن ... کمی که می نشستم، بلند می شدم می رفتم توی اتاق ... یه گوشه می نشستم ... توی اینترنت چرخی می زدم ... یا به هر طریقی سر خودم رو گرم می کردم ... اما هر طور بود به خاطر متین تحمل می کردم ... من با تمام وجود دوستش داشتم ...  اون رو که می دیدم لبخند می زدم و شکایتی نمی کردم ... با خودم می گفتم بهش فشار نیار آنیتا ... سعی کن همسر خوبی باشی ... طبیعیه ... تو به یه کشور دیگه اومدی ... تقصیر کسی نیست که زبان بلد نیستی ... @payame_kosar