eitaa logo
پیام کوثر
738 دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
7.9هزار ویدیو
167 فایل
برنامه های ثابت کانال پیام کوثر : #امام_زمانم ، #یاران_آسمانی، #سبک_زندگی_اسلامی ، #جهاد_تبیین ، #فرزندآوری ، #تربیت_فرزند ، #داستانک ، #مسابقه ، #تلنگر ، #پندانه ، #گزارش و... ارتباط با ما : @Hkosar
مشاهده در ایتا
دانلود
امام سجاد(ع): بار خدایا🙏 ایمانم را به کامل‏ترین مرتبه‏ آن برسان و یقینم را برترین یقین‏ها قرار ده و نیتم را به نیکوترین نیتها منتهى کن و کارهایم را تا عالیترین درجه‏ آن بالا ببر. الهی آمین @payame_kosar
حسین جان❤️ تو رفتی و گفتی: این راه رفتنی است ... حتی بدونِ پا ... بدون ِ سر .. @payame_kosar
🌟حرمت خاصی نسبت به بزرگترها داشت و با کوچکترها الفت و مهربانی خاص داشت و همیشه احترام بزرگترها را نگه می داشت. ✨ به طوری که در مسجد محل ، سنتی را پایه گذاشت که کوچکترها دست بزرگترها را می بوسیدند 😘و یک ادب خاص نسبت به بزرگترها بود. 🌟🌟🌟برای اینکه به سوریه برود به مزار شهدای اندیشه رفت و شهدای گمنام را قسم داد که راه را برایش باز کنند و آن شهدا نیز حاجت مصطفی را دادند و راه را برای رفتن به سوریه برایش باز کردند. 🌹مصطفی قریب به ۳ سال در سوریه حضور داشت، البته ابتدا اجازه اعزام ندادند از این رو در نقش یک تبعه افغانستانی به سوریه اعزام شد اما بعدها فرمانده گردان عمارشد. شهید صدر زاده  موسس و فرمانده گردان عمار تیپ فاطمیون بود. 🕊سرانجام در یکم آبان سال نود وچهار مطابق با نه محرم روز تاسوعا در جبهه سوریه و در مبارزه با تروریست های تکفیری به شهادت رسید.😔😭 شادی روح همه شهدا صلوات ها @payame_kosar
مریم خانم محمدی خیلی قشنگه 😍 ممنون که قصه رو خوب گوش دادی 🌹 نهم @payame_kosar
مطهره محمدی با دستای کوچولوش این نقاشی زیبا رو برامون کشیده 😍 هزار آفرین دخترم 🌹 نهم @payame_kosar
آقا سید محسن موسوی چه کردی پسر😍 هزار آفرین به هنرمندیت 🌹 دهم @payame_kosar
آقا امیر مهدی پورقاسمی خیلی لذت بردیم😍 هزار آفرین به هنرمندیت 🌹 دهم @payame_kosar
آقا امیر محمد پورقاسمی شما هم مثل داداشت گلی کاشتی پسرم😍 هزار آفرین به هنرمندیت 🌹 دهم @payame_kosar
آقا سید ابوالفضل موسوی خیلی قشنگه پسرم 😍 هزار آفرین به هنرمندیت 🌹 دهم @payame_kosar
صد باریکلا به هنرمند گلمون رقیه خانم سعیدی فر 😍 هزار آفرین به هنرمندیت 🌹 دهم @payame_kosar
آقا محمد مهدی برزگر هزار آفرین به هنرمندیت پسرم 😍 خیلی ممنون از مشارکت شما 🌹 دهم @payame_kosar
هنرمند گلمون معصومه خانم برزگر این نقاشی زیبا رو کشیده 😍 هزار آفرین دخترم 🌹 دهم @payame_kosar
صد باریکلا به ستایش خانم چاه افضلی که این نقاشی زیبا رو برامون کشیده 😍 هزار آفرین به هنرمندیت 🌹 دهم @payame_kosar
صد باریکلا به هنرمند گلمون آقا امیر حسین ندافت 😍 خیلی ممنون از مشارکت شما 🌹 دهم @payame_kosar
فاطمه خانم محمدی دینانی این نقاشی زیبا رو برامون کشیده 😍 لذت بردیم دخترم🌹 دهم @payame_kosar
🌺🍃حاج اسماعیل دولابی(ره) ✨غصه های دنیارا به کسی نگو با بزرگان بنشین،غصه ات از بین میرود.در مجلس عزای امام حسین(ع) بنشین،غصه ات زایل میشود.قیمت انسان به سکون اوست،به خودت کمک کن چراهی به این درو آن در میزنی و به این و آن می گویی؟ یک عیب نداردبه خودت بگو،بگواینکه چیزی نیست.باهمین حرف همه آن غصه ها و ترس ها باطل میشود. @payame_kosar 💕🌿💕🌿💕
🍂عاشورا فقط چند ساعت طول کشید، 🍂اما تا ابد خورشید حجاب و عفت زنان عاشورایی بر قله تاریخ می‎درخشد. 🍂و صلابت زنانه‎ای که از زنان داغدیده و اسیر حرم کم نشد، است. 🍂مگر می‎شود از عشق امام حسین علیه‎السلام گفت و "آفتاب در حجاب" زنان و خواهران و دختران حسینی را ندید؟! 🍂عاشورا سند محکم ایستادن و کم نیاوردن است. 🍂و زنان حرم می‎دانستند که اگر از حیا و نجابت و حجاب‎شان کم بگذارند، اگر بگویند به ظاهر که نیست، به دل است، 🍂اگر بگویند مشکلات حکومت یزید همه حل شده، 🍂فقط مانده دو تار موی من...، 🍂آرام آرام از چیزهای دیگر هم می‎گذرند و نام زن برای همیشه مهر باطل می‎خورد. @payame_kosar
هنرمند گلمون نازنین زهرا خانم هاتفی این نقاشی زیبا رو برامون کشیده 😍 ممنون از مشارکت شما 🌹 دهم @payame_kosar
هنرمند گلمون کوثر خانم خدایی این نقاشی زیبا رو برامون کشیده 😍 ممنون از مشارکت شما 🌹 دهم @payame_kosar
شرح راهبردی عاشورا 12.mp3
13.12M
قسمت دوازدهم چرا پس از مرگ عثمان، با وجود اصرار مردم امام علی (ع) حکومت را نمی پذیرفتند. ارسال پاسخ تا17 عصر فردا به آیدی @Montazer_250 @payame_kosar
پس از شنیدن این سخنرانی کوتاه خواندن این متن کوتاه از آقای دارابی خالی از لطف نیست. 🔴شهیدی که حتی از خانواده‌اش خداحافظی نکرد و به‌سمت کربلا شتافت آقا واقعه کربلا خیلی سریع اتفاق افتاد، و کل جنگ در یک روز رخ داد، برخی از جنگ های پیامبر(ص) و امام علی(ع) چندین ماه طول می‌کشید ولی کربلا خیلی سریع شروع شد و تموم شد. دشمن خیلی عجله داشت. 🔻بخاطر همین شهدای کربلا خیلی خاص هستن، یعنی یک لحظه غفلت نکردن و سریع به امام پیوستن، مثلا حبیب بن مظاهر داشت صبحانه می‌خورد نامه امام به دستش رسید و همون موقع بلند شد و رفت کربلا، تو راه هم به مسلم‌بن‌عوسجه گفت، اونم حتی خونه نرفت خداحافظی کنه، سریع راه افتادن به سمت کربلا و خیلی موانع هم سر راهشون بود ولی خودشونو رسوندن. اتفاقا به افراد قبیله‌شون هم گفتن بیان، ولی جلوی اونارو تو راه گرفتن و نرسیدن. ولی اون دوتا منتظر قبیله‌شون نشدن رفتن @payame_kosar
قسمت هفده : از منبر بیا پایین چند لحظه با تعجب بهم نگاه کرد ... هنوز توی شوک بود ... - اوه اوه ... خانم رو نگاه کن ... خوبه عکس های کنار دریات رو خودم دیدم ... یه تازه مسلمون از پاپ کاتولیک تر شده ... بزار یه چند سال از ایمان آوردنت بگذره بعد ادای مرجع تقلید از خودت در بیار ... چند بدم از بالای منبر بیای پایین؟ ... - می فهمی چی داری میگی؟ ... شاید من تازه مسلمونم اما حداقل به همون چیزی که بلدم عمل می کنم ...  با عصبانیت اومد سمتم ...  - پیاده شو با هم بریم ... فکر کردی دو بار نماز خوندی آدم شدی؟ ... دهنت رو باز می کنی به هر کسی هر چی بخوای میگی؟ ... خودت قبل از من با چند نفر بودی؟ ... - من قبل از آشنایی با تو مسلمان شدم ... همون موقع هم...  محکم خوابوند توی گوشم ...  - همون موقع چی مریم مقدس؟ ...  صورتم گر گرفته بود ... نفسم به شماره افتاده بود ... صدام بریده بریده در می اومد ... - به من اهانت می کنی، بکن ... فحش میدی، میزنی ... اشکالی نداره ... اما این اسم مقدس تر از اونه که بهش اهانت کنی ...  هنوز نفسم بالا نیومده بود و دل دل می زدم ...  - من به همسر دوست هات اهانت نکردم ... تو خودت اروپا بودی ... من فقط گفتم آرایش اونها ...  این بار محکم تر زد توی گوشم ... پرت شدم روی زمین ...  - این زر زر ها مال توی اروپایی نیست ... من اگه می خواستم این چرت ها رو بشنوم می رفتم از قم زن می گرفتم ...  این رو گفت از خونه زد بیرون ... @payame_kosar
قسمت هجده : دل شکسته دلم سوخته بود و از درون له شده بودم ... عشق و صبر تمام این سال های من، ریز ریز شده بود ... تازه فهمیده بودم علت ازدواجش با من، علاقه نبود ... می خواست به همه فخر بفروشه ... همون طور که فخر مدرکش رو که از کشور من گرفته بود به همه می فروخت ... می خواست پز بده که یه زن خارجی داره ... باورم نمی شد ... تازه تمام اون کارها، حرف ها و رفتارهاش برام مفهوم پیدا کرده بود ... تازه قسمت های گمشده این پازل رو پیدا کرده بودم ... و بدتر از همه ... به گذشته من هم اهانت کرد ... شاید جامعه ما، از هر حیث آزاد بود ... اما در بین ما هم هنجارهای اخلاقی وجود داشت ... هنجارهایی که من به تک تکش پایبند بودم ... با صدای بلند وسط خونه گریه می کردم ... به حدی دلم سوخته بود و شخصیتم شکسته شده بود که خارج از تحمل من بود ... گریه می کردم و با خدا حرف می زدم ... - خدایا! من غریبم ... تنها توی کشوری که هیچ جایی برای رفتن ندارم ... اسیر دست آدمی که بویی از محبت و انسانیت نبرده ... خدایا! تو رو به عزیزترین و پاک ترین بندگانت قسم میدم؛ کمکم کن ... کمی آروم تر شدم ... اومدم از جا بلند بشم که درد شدیدی توی شکمم پیچید ... اونقدر که قدرت تکان خوردن رو ازم گرفت ... به زحمت خودم رو به تلفن رسوندم ... هر چقدر به متین زنگ زدم جواب نداد ... چاره ای نبود ... به پدرش زنگ زدم ... @payame_kosar
آغاز سخن یاد خدا باید کرد خود را به امید او رها باید کرد ای با تو شروع کارها زیبا تر آغاز سخن تو را صدا باید کرد ❤️بسم الله الرحمن الرحیم❤️ @payame_kosar 🖤