فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دو راهی جالب شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مولودی خوانی زیبای کردی
مولودی خوانی کردی دو نوجوان خوش صدا در برنامه حسینیه معلی
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
❤️صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ❤️
💙راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی؛💙
👈« أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»
چه کسانی هستند !؟🤔🤔
🔷وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا🔷
🔶 و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخیز،) همنشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان؛ و آنها رفیقهای خوبی هستند🔶
سوره النساء آیه 69
@payamhaeeazasman🌺🌼🌸
🗳 پاسخ های زیبای انتخاباتی از منظر ارزشمند قرآن کریم:
✅۱- چرا رای بدهیم؟
- جواب: إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ
خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند
سوره الرعد آیه 11
✅۲- من وقتی نمیدانم به چه کسی رای بدهم باید چکار کنم؟
جواب:
فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
اگر نمیدانید، از آگاهان بپرسید
سوره النحل آیه 43
✅۳- اگر پرسیدم و دیدم هر کسی از پیش خودش اخباری میدهد و تحلیلی میکند آن وقت چه کنم؟
جواب: نگاه کن به شخصی که خبر میدهد که آیا عادل است یا فاسق
قرآن میفرماید:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ (حجرات -6)
ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ! ﺍﮔﺮ ﻓﺎﺳﻘﻲ ﺧﺒﺮﻱ ﺑﺮﺍﻳﺘﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩ ، ﺧﺒﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻭ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﻧﺎﺁﮔﺎﻫﻲ ، ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺭﺍ ﺁﺳﻴﺐ ﻭ ﮔﺰﻧﺪ ﺭﺳﺎﻧﻴﺪ ﻭ ﺑﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺧﻮﺩ ﭘﺸﻴﻤﺎﻥ ﺷﻮﻳﺪ .
✅۴- اگر در جامعه موقع تبلیغات موجی ایجاد شد چه کنم؟
جواب:
وَلَا تَتَّبِعَانِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ
و از راه (و رسم) کسانی که نمیدانند، تبعیت نکنید
سوره یونس آیه 89
✅۵- چگونه افراد را تشخیص دهیم؟
جواب: به دنبال کسانی که از چاپلوسی و تعریف و تمجید لذت میبرند نروید.
وَّيُحِبُّونَ أَن يُحْمَدُوا بِمَا لَمْ يَفْعَلُوا
و دوست دارند در برابر کار (نیکی) که انجام ندادهاند مورد ستایش قرار گیرند
سوره آل عمران آیه 188
✅۶- به چه کسی رای بدهیم؟
أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ
سوره المائده آیه 54
جواب: به کسی رای بدهیم که آنان نسبت به مؤمنان نرم و فروتن و در برابر كافران سرسخت و قاطعند، در راه خدا جهاد مىكنند و از ملامت هيچ ملامتكنندهاى نمىهراسند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 #میلاد_امام_زمان(عج)
💐اگر آن ماه نمونه
💐رخ خود را بنمونه
🎙 #محمدرضا_طاهری
میثم تمار را چگونه کشتند؟
❤️ یاران امیرالمومنین امام علی ع را بشناسیم ❤️
می گویند، روزی میثم تمار که به لطف همنشینی با امیرالمؤمنین علی(ع)، از اسرار خلقت آگاه شده بود، در یکی از مجالس قبیله بنی اسد، حبیب بن مظاهر، بزرگ شیعیان کوفه را دید و مدتی باهم به صحبت نشستند. در پایان این دیدار، حبیب با اشاره تلویحی به اطلاعش از نحوه شهادت میثم، خطاب به او گفت: گوییا پیرمرد خرمافروشی را میبینم که در راه دوستی فرزندان و خاندان پیامبر(ص)، او را به دار میآویزند و بر چوبه دار، شکمش را میدرند.
میثم هم در پاسخ گفت: من هم گوییا مرد سرخرویی را میبینم و میشناسم با دو دسته موی بر سر که برای یاری فرزند دختر پیامبرش قیام میکند و شهید میشود و سرش بر فراز نی، در کوفه گردانده میشود.
پس از این گفت وگو از هم جدا شدند و رفتند. اهل آن مجلس که آن دو را به دروغ متهم میکردند هنوز متفرق نشده بودند که "رشید هجری" از یاران خاص علی(ع) فرا رسید و سراغ میثم و حبیب را از آنان گرفت. گفتند: اینجا بودند و شنیدیم که چنین و چنان گفتند. رشید گفت: خدا میثم را رحمت کند! فراموش کرد این را هم به گفتهاش بیفزاید که «به آن کسی که سر بریده حبیب را به کوفه میآورد، صد درهم بیشتر داده میشود." آنان گفتند: این یکی، دیگر از آن دو هم دروغگوتر است! ولی چند روزی نگذشت که میثم را بر دار آویخته دیدند و سر حبیب را هم پس از شهادتش آوردند و دیدند که هر چه آنها گفته بودند به همان صورت اتفاق افتاد.
میثم، اواخر سال 59 هجری، خبر حرکت امام حسین(ع) بسوی مکه را شنید. در همان سال، تصمیم گرفت به قصد حج عمره به مکه رود اما در مکه موفق به دیدار امام حسین(ع) نشد لذا پس از حج به مدینه رفت. در دیداری که با امسلمه، همسر پیامبر(ص) داشت، خود را معرفی کرد. ام سلمه گفت: پیامبر، بارها تو را یاد میکرد و در دل شب ها، سفارش تو را به علی(ع) مینمود.
گفتنی است که پیامبر(ص) بارها با امیرمؤمنان جلسات خصوصی داشت که کسی از مضمون صحبت ها آن دو، آگاه نمی شد و بندرت اتفاق می افتاد که یکی از همسران حضرت، بتواند جملاتی از این رازها و وصیت ها را بشنود اما امسلمه، همسر با وفا و نیکوکار حضرت(ص)، بعضی از جملات و و صیت های پیامبر(ص) را که اتفاقی شنیده بود، بازگو کرده است.
امسلمه در دیداری که با میثم در مدینه داشت، گفت: بارها شنیدم که رسول خدا(ص) با امیرمؤمنان راز می گفت و درباره تو گفت وگو می کرد.
این سخن امسلمه، نشانه عظمت میثم در نظر رسول اکرم(ص) است که بارها و بارها درباره او با حضرت علی(ع) گفت وگو می کرده است.
میثم در همین دیدار، از امسلمه، حال حسینبن علی(ع) را جویا شد. امسلمه گفت: به اطراف مدینه رفته است؛ حسین(ع) نیز همواره تو را یاد میکند.
میثم گفت: من نیز همواره به یاد آن بزرگوار هستم. امروز موفق به دیدار او نشدم. به او بگو که دوست داشتم بر او سلام گویم. من بر میگردم و به خواستخدا او را نزد پروردگار، ملاقات خواهم کرد. منظور میثم از بیان این سخن، اشاره به شهادت قریب الوقوع امام حسین(ع) بود که پیش از آن خبر وقوع قطعی آن را از علی(ع) شنیده بود.
آن گاه امسلمه با عطری محاسن میثم را معطر ساخت. در این هنگام میثم به او رو کرد و گفت: بزودی محاسنم از خونم، رنگین خواهد شد. امسلمه پرسید: چه کسی این خبر را به تو داده است؟ میثم پاسخ داد: مولا و سرور من!
امسلمه در حالی که از اندوه، بغض گلویش را گرفته بود، گریست و گفت: علی(ع) فقط مولای تو نیست بلکه سرور من و سالار همه مسلمانان است.
میثم از سفر حج به کوفه برگشت که عبیدالله، حاکم کوفه و پسر "زیاد بن ابیه" و "مرجانه" (زن زناکار معروف عرب)، دستور دستگیری او را پیش از رسیدن به شهر، صادر کرد. این در حالی بود که مسلم بن عقیل در کوفه به شهادت رسیده و تشنج و اضطراب، کوفه را فراگرفته بود و شیعیان سرشناس و چهرههای برجسته هوادار اهلبیت، تحت تعقیب یا در زندان بودند و زمینه برای اعتراضها و شورشها فراهم بود.
«عریف» به همراه صد نفر از ماموران، برنامه دستگیری میثم را قبل از ورودش به کوفه، تدارک دیدند. ابنزیاد او را تهدید کرده بود که اگر میثم را دستگیر نکند، خودش به قتل خواهد رسید. عریف به حیره» آمد و با همراهانش در انتظار رسیدن میثم بود. میثم را در همان جا، پیش از آنکه به خانه برسد گرفتند. میثم به مأموران حوادث آینده و چگونگی شهادت خویش را بازگو کرد.
میثم گرچه در آن روز، پیرمردی سالخورده بود که بر استخوانهایش جز پوست خشکی باقی نمانده بود و از نظر جسمی، بشدت ضعیف شده بود اما از نظر شهامت و قوت قلب و قدرت روحی و اراده استوار و زبان گویا و فصیح و ایمان راسخ در حدی بود که ابنزیاد را، با آن همه قدرت و مأمور به وحشت افکنده بود.
برای همین، برای بازداشت او حدود، 100 نفر مأمور را گسیل کرده بود.
مأموران، میثم را به کوفه وارد کردند. به عبیدالله بن زیاد خبر دادند که میثم اسیر و گرفتار شده است. در معرفی میثم به ابنزیاد گفتند که "او از نزدیکترین و برگزیدهترین یاران ابوتراب، علی(ع) است. "
ابن زیاد گفت: وای بر شما! کار این مرد عجمی به اینجا رسیده است؟! بیاوریدش! میثم را از بازداشتگاه به حضور ابن زیاد آوردند.
ابن زیاد، برای آزمودن روحیه میثم و گفت وگو با او پرسید: پروردگارت کجاست؟
میثم فوراً پاسخ داد: در کمین ستمگران که تو یکی از آنانی.
ابن زیاد که حس نژادپرستی شدیدی داشت پرسید: با اینکه از نژاد غیرعرب هستی با من این گونه سخن میگویی؟! به من خبر دادهاند که تو با «ابوتراب» بسیار نزدیک بودهای!
میثم گفت: آری، درست گفتهاند.
ابن زیاد گفت: باید از علی، بیزاری بجویی و با ابراز تنفر از او، نامش را به زشتی یاد کنی وگرنه دست ها و پاهایت را بریده و بر دار میآویزمت.
میثم در مقابل این تهدید گفت: علی(ع) به من خبر داده بود که مرا به دار میآویزی.
ابن زیاد برای جبران این آبروریزی که در مقابل دیگران برایش پیش آمد، گفت: وای بر تو! با سخنان علی درخواهم افتاد تا پیش بینی او خلاف از آب درآید.
میثم گفت: چگونه چنین توانی کرد؟ در حالی که این خبر را علی(ع) از پیامبر(ص) و او از جبرئیل و جبرئیل هم از سوی خدا بیان کرده است. به خدا سوگند! من از مکانی هم که در آن مرا به همراه 9 نفر دیگر از اعدامی ها به دار خواهی آویخت بخوبی آگاهم و می دانم که در کجای کوفه است و من نخستین مسلمانی هستم که در راه اسلام بر دهانم لگام زده خواهد شد.
ابن زیاد با شنیدن این سخن، بیشتر برآشفت و گفت: به خدا سوگند، دست و پایت را خواهم برید اما زبانت را باقی می گذارم تا دروغگویی تو و مولایت برای همه آشکار شود؛ و همان دم دستور داد که دست و پایش را قطع کنند و بر دار بیآویزندش و هیچ آب و خوراکی به او ندهند تا بمیرد.
روایت کرده اند که روزی امیرمؤمنان(ع) خطاب به میثم فرمود: هنگامی که پست ترین عنصر بنی امیه، تو را به بیزاری از من امر کند، چه می کنی؟ میثم گفت: به خدا سوگند از تو بیزاری نمی جویم. فرمود: در این صورت تو را می کشند و به دار می آویزند. میثم گفت: صبر می کنم، که این هم در راه خدا کم است. حضرت(ع) فرمود: در این صورت، در بهشت در کنار من و همرتبه من خواهی بود.
مزدوران ابن زیاد، میثم را از درخت نخل خرمایی که جلوی در خانه "عمرو بن حریث" روییده بود به دار آویختند؛ همان درختی که امیرالمؤمنین علی(ع) بارها با دست مبارک خود، آن را به میثم نشان داده و فرموده بود که بر آن به دار کشیده خواهد شد و میثم از آن هنگام، همواره، آن درخت را آبیاری می کرد و زیر سایه اش نماز می گذارد.
در آن روزگار، به دار کشیدن این گونه نبود که حلقه طناب را به دور گردن شخص محکوم به اعدام بیندازند بلکه آن را دور سینه می انداختند تا از کتف هایش آویزان شود و آن قدر بماند تا از گرسنگی و تشنگی تلف شود.
میثم تمار به دار کشیده شد اما باز هم بر فراز دار، با صدایی رسا مردم را به شنیدن حقایق اسلام و احادیث و اسرار علی(ع) فرا میخواند.
میثم میگفت: هر که میخواهد حدیث مکنون و ارزشمند علی(ع) را بشنود پیش از آن که شهید شوم بیاید. من شما را از حوادث آینده تا پایان جهان، خبر میدهم. مردم، پیرامون او جمع میشدند و او از فراز منبر دار، برای انبوه جمعیت، سخنرانی می نمود و فضائل و شایستگی های اهلبیت پیامبر(ص) و دودمان علی(ع) را بازگو میکرد و خیانت ها و فسادهای بنیامیه را فاش میساخت.
"فضیل رسان" از "جبله مکیه" روایت کرد که گفت از میثم شنیدم که می گفت: «به خدا سوگند! این امت جفاکار، فرزند پیامبرشان را در دهم ماه محرم می کشند و دشمنان خدا، آن روز را جشن گرفته و عید می گیرند. این واقعه، حتماً رخ خواهد داد و در علم ازلی خدا مقدر گشته است زیرا مولایم امیرمؤمنان(ع) که بهتر از هر کسی می داند، طی عهدی، مرا به این واقعه آگاه نمود و به من خبر داد که برای مظلومیت حسین(ع) همه اشیاء و موجودات می گریند.» و شگفتا که همان مردمی که پای سخنان میثم بر فراز دار نشسته بودند، چند روز بعد فرزند پیامبر(ص) و علی(ع) را در کربلا سر بریدند و اهل بیتش را به بند اسارت کشیده، به شهر خود آوردند.
بیان حقایق و افشاگری های میثم، در آخرین لحظههای زندگی و از بالای دار، چنان مؤثر و تکاندهنده بود که به ابنزیاد خبر دادند: "این خرمافروش، شما را رسوا کرده." ابن زیاد که عصبانی شده و پیش بینی علی(ع) درباره شهادت میثم را فراموش کرده بود، گفت: به دهانش لگام بزنید تا دیگر نتواند حرف بزند؛ و بدین ترتیب، میثم، نخستین کسی بود که در راه اسلام بر دهانش لگام زده و زبانش بریده شد.
آن کسی که از سوی ابن زیاد مأمور بریدن زبان میثم بود به او گفت: «هرچه میخواهی بگو! امیر، فرمان داده است که زبانت را قطع کنم.» میثم گفت: «عبیدالله بن زیاد، زاده آن زن زناکار، خیال کرده که میتواند من و مولایم را دروغگو معرفی کند! بیا! این هم زبانم!» و آن مزدور، زبان میثم را از دهانش بیرون کشید و با دشنه اش برید.
میثم به همان حالتبود تا اینکه مثل فردا، از بینی و دهان او خون غلیظی آمد و بدین صورت، طبق همان چه که خود گفته بود موی سپید صورتش، با خونی سرخ، رنگین شد.
روز سوم، مردی ملعون نزد میثم آمد و با نیزه اش به پیکر بی رمق او بر فراز دار اشاره کرد و گفت: به خدا قسم با اینکه میدانم که اهل عبادت بوده ای و روزها را روزده داشته ای و شب ها را به مناجات به سر برده ای اما با همه اینها، این نیزه را به تو خواهم زد! آن گاه با نیزه اش، از پشت چنان ضربتی بر میثم فرود آورد که شکم و روده هایش پاره پاره شد و پس از خونریزی شدید از بینی اش، به شهادت رسید.
پیکر میثم تا روزها پس از شهادتش همچنان از دار آویخته بود. ابن زیاد برای اهانت بیشتر به میثم، اجازه نداد که او را پایین آورده و به خاک بسپارند؛ به علاوه میخواست با استمرار این صحنه، زهرچشم بیشتری از مردم بگیرد و به آنان بفهماند که سزای مدافعان و پیروان علی(ع) چنین است ولی غافل از آن بود که شهید، حتی پس از شهادتش هم، راه را نشان میدهد.
هفت تن از مسلمانان غیور که از خرمافروشان همکار میثم بودند، نتوانستند تداوم این صحنه فجیع را تحمل کنند لذا با هم، همپیمان شدند تا پیکر او را طبق نقشه ای از پیش تعیین شده ربوده و به خاک بسپارند.
آنها برای غافلگیری مأمورانی که مسؤول مراقبت از جسد و دار میثم بودند، تدبیری اندیشیدند و نقشه را به این صورت عملی ساختند که در سرمای نیمه شب در نزدیکی های آن محل، آتشی برافروزند و به بهانه گرم شدن، اطراف آتش بایستند تا مأموران دار هم تحریک شوند و برای گرم کردن خود، به جمع آنان بپیوندند.
نقشه عملی شد و نگهبانان، برای گرم شدن به طرف آتش آمدند. در حالی که چند نفر دیگر از دوستان شهید، برای نجات پیکر مقدس او وارد عمل شدند. مأموران که در روشنایی آتش ایستاده بودند، چشمان شان صحنه تاریک محل دار را نمیدید. آن چند نفر، خود را به پیکر دوست خود رسانده و آن را از چوبه دار باز کردند و کمی آن سو تر در نزدیکی نهری که محل برکه آبی خشکیده بود، دفن کردند و روی آرامگاهش آب ریختند تا کسی از آن مطلع نشود. پس از آن هم مأموران هرچه تفحص کردند قبرش را نیافتند.
صبح شد. مأموران از ربودن پیکر میثم آگاه شدند. خبر به ابن زیاد رسید. او میدانست که مدفن او، مزار عاشقان علی(ع) خواهد شد؛ از این رو، جمع انبوهی را برای یافتن قبر میثم، مأمور تفتیش و جست وجوی وسیع منطقه ساخت ولی آنان هرچه گشتند، اثری از جنازه نیافتند و مأیوس شدند.
اینک مزار این شهید بزرگ، به شهادت ایستاده است. گواه پیروزی نهایی حق و شاهد رسوایی و نابودی همیشگی باطل است. در سرزمین عراق در محلی میان نجف و جنوب مسجد کوفه، بارگاهی است که مدفن همراز امیرالمؤمنین(ع)، یعنی میثم خرمافروش است و زائران کربلا و نجف، برای زیارت و کسب تبرک و توسل، به آن مشرف می شوند
سایت مشرق نیوز
@payamhaeeazasman🌸🌼🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 دو دریا را به گونهای روان کرد که با هم برخورد کنند. اما میان آن دو حد فاصلی است که به هم ورود نمیکنند. پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟
مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ
دو دریای مختلف (شور و شیرین، گرم و سرد) را در کنار هم قرار داد، در حالی که با هم تماس دارند؛
بَيْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ
در میان آن دو برزخی است که یکی بر دیگری غلبه نمیکند (و به هم نمیآمیزند)
فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید؟
سوره الرحمن آیه،20،19، 21
🌹یک توصیه از شهید همت به همه ی مردم ایران🌹
☝️همون کشورهایی که توی جنگ تحمیلی انواع سلاح ها را به صدام میدادن تا باهاش ایران را بکوبه، چند ماهه توی رسانه ها و کانال های فارسی زبان شون درحال کوبیدن انتخابات و تلاش برای منصرف کردن مردم ایران از شرکت در انتخابات اند.
♨️ آتش دشمن امروز در حال کوبیدن صندوق رای گیریه
# انتخابات
# حضور حداکثری
# انتخاب اصلح
# من _ رای _ می دهم
# جهاد تبیین
# لبیک یا خامنه ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈خیلی با این بیان استاد لذت بردم
👌ساده اما تاثیر گذار
♦️توبیخ میشیم...
👤استاد قرائتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوش به حالت اقای #قرائتی!
خیلی قشنگه ببینید
ایشون متولد ۸دی ۱۳۲۴ هست اما بیش از سنش شکسته شده
روی ولیچر هم دست از تبلیغ برنمیداره
#نیت_خوب_باشه
#کوثر_میشیم
#نیت_پاک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 هیچ وقت برای شروع دیر نیست
از طبیعت بیاموز
هیچ گاه ثابت نمیماند
چرا تو باید بمانی؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 #حدیث_روز
🛑پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم:
ائمه بعد از من ۱۲ نفرند؛ به تعداد ماه های سال و مهدی این امت از ما است، هیبتی موسی گونه دارد و به زیبایی مانند عیسی است و در حکم مانند داود و صبری ایوب وار دارد.
🔹️۵ روز مانده تا نیمه شعبان 🎉
#ڪلام_شهید
ما در زیر بار سختی ها و مشکلات و دشواری ها قد خم نمیکنیم.
ما راست قامتان جاودانه تاریخ خواهیم ماند .
تنها موقعی سرپا نیستیم که یا کشته شویم و یا زخم بخوریم و به خاک بیفتیم.
و الا هیچ قدرتی پشت ما را نمیتواند خم کند.
#شهید_بهشتی🌷
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
❤️داستان اصحاب رقیم
🔷در آیه 9 کهف چنین آمده است: أَم حَسِبتَ أَنَّ أَصحابَ الکَهفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِن آیاتِنا عَجَباً؛ آیا گمان کردی داستان اصحاب کهف و رقیم از نشانه های بزرگ ما است.
🔶در این که اصحاب رقیم کیانند، بین مفسّران و محدّثان اختلاف نظر است، بعضی گفته اند: رقیم کوهی است که غار اصحاب کهف در آنجا است، بعضی گفته اند: رقیم نام قریهای بوده که اصحاب کهف از آن خارج شدند، به عقیده بعضی رقیم نام لوح سنگی است که قصّه اصحاب کهف در آن نوشته شده است و سپس آن را در غار اصحاب کهف نصب کردهاند و یا در موزه شاهان نهادهاند، و به عقیده بعضی رقیم نام کتاب است،
🔷 و به عقیده بعضی دیگر، منظور ماجرای سه نفر پناهنده به غار است1 که داستانش چنین میباشد.
🌸در کتاب محاسن برقی از رسول خدا - صلّی الله علیه و آله - چنین نقل شده: سه نفر از عابد از خانه خود بیرون آمده و به سیر و سیاحت در کوه و دشت پرداختند، تا به غاری که در بالای کوه بود رفته و در آن جا به عبادت مشغول شدند،
🌼ناگاه (بر اثر طوفان یا...) سنگ بسیار بزرگی از بالای آن غار، از کوه جدا شد غلتید و به درگاه غار افتاد به طوری که درِ غار را به طور کامل پوشانید، آن سه نفر در درون غار تاریک ماندند، آن سنگ به قدری درِ غار را پوشانید که حتی روزنهای از غار به بیرون به جا نگذاشت، از این رو آنها بر اثر تاریکی، همدیگر را نمیدیدند.
🌺آنها وقتی که خود را در چنان بن بست هولناکی دیدند برای نجات خود به گفتگو پرداختند، سرانجام یکی از آنها گفت: هیچ راه نجاتی نیست جز این که اگرعمل خالصی داریم آن را در پیشگاه خداوند شَفیع قرار دهیم، ما بر اثر گناه در این جا محبوس شدهایم، باید با عمل خالص خود را نجات دهیم. این پیشنهاد مورد قبول همه واقع شد.
🌸اولی گفت: خدایا میدانی که من روزی فریفته زن زیبایی شدم، او را دنبال کردم وقتی که بر او مسلّط شدم و خواستم با او عمل منافی عفّت انجام دهم به یاد آتش دوزخ افتادم و از مقام تو ترسیدم و از آن کار دست برداشتم، خدایا به خاطر این عمل سنگ را از این جا بردار. وقتی که دعای او تمام شد ناگاه آن سنگ تکانی خورد،