eitaa logo
پیام نایین
1.6هزار دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
5.4هزار ویدیو
143 فایل
اخبار و رویداد های شهرستان نایین و ایران @payamnaein پایگاه خبری پیام نایین👇 Payamnaein.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
اقسام اصحاب رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وَ قَدْ كَانَ يَكُونُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) الْكَلَامُ لَهُ وَجْهَانِ: فَكَلَامٌ خَاصٌّ وَ كَلَامٌ عَامٌّ، فَيَسْمَعُهُ مَنْ لَا يَعْرِفُ مَا عَنَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِهِ وَ لَا مَا عَنَى رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله)، فَيَحْمِلُهُ السَّامِعُ وَ يُوَجِّهُهُ عَلَى غَيْرِ مَعْرِفَةٍ بِمَعْنَاهُ وَ مَا [قَصَدَ] قُصِدَ بِهِ وَ مَا خَرَجَ مِنْ أَجْلِهِ، وَ لَيْسَ كُلُّ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) مَنْ كَانَ يَسْأَلُهُ وَ يَسْتَفْهِمُهُ، حَتَّى إِنْ كَانُوا لَيُحِبُّونَ أَنْ يَجِيءَ الْأَعْرَابِيُّ وَ الطَّارِئُ فَيَسْأَلَهُ حَتَّى يَسْمَعُوا، وَ كَانَ لَا يَمُرُّ بِي مِنْ ذَلِكَ شَيْءٌ إِلَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ وَ حَفِظْتُهُ. فَهَذِهِ وُجُوهُ مَا عَلَيْهِ النَّاسُ فِي اخْتِلَافِهِمْ وَ عِلَلِهِمْ فِي رِوَايَاتِهِمْ. گاهى سخنى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم داراى دو معنا بود، سخنى عام، و سخنى خاص، كسى آن را مى شنيد كه مقصود خدا و پيامبرش را از آن كلام نمى فهميد، پس به معناى دلخواه خود تفسير مى كرد، و بدون آن كه معناى واقعى آن را بداند، كه براى چه هدفى صادر شد، و چرا چنين گفته شد، حفظ و نقل مى كرد. همه ياران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چنان نبودند كه از او چيزى بپرسند و معناى واقعى آن را درخواست كنند تا آنجا كه عدّه اى دوست داشتند عربى بيابانى يا سؤال كننده اى از آن حضرت چيزى بپرسد و آنها پاسخ آن را بشنوند، امّا من هر چه از خاطرم مى گذشت مى پرسيدم، و حفظ مى كردم. پس اين است علل اختلاف رواياتى كه در ميان مردم وجود دارد، و علل اختلاف روايات در نقل حديث.
شگفتی آفرینش پدیده ها فَسُبْحَانَ مَنْ أَمْسَكَهَا بَعْدَ مَوَجَانِ‏ مِيَاهِهَا وَ أَجْمَدَهَا بَعْدَ رُطُوبَةِ أَكْنَافِهَا، فَجَعَلَهَا لِخَلْقِهِ مِهَاداً وَ بَسَطَهَا لَهُمْ فِرَاشاً فَوْقَ بَحْرٍ لُجِّيٍّ رَاكِدٍ لَا يَجْرِي وَ قَائِمٍ لَا يَسْرِي، تُكَرْكِرُهُ الرِّيَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ تَمْخُضُهُ الْغَمَامُ الذَّوَارِفُ، «إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِمَنْ يَخْشى‏». پس منزّه است آن کس که زمين را در ميان آن همه امواج ناآرام ثابت نگه داشت و پس از رطوبت آن را خشك ساخت و بسترى آرام (براى زندگى انسانها) قرار داد و همچون فرشى براى آنها گسترده ساخت; برفراز دريايى پهناور و راکد که ايستاده بود و حرکت نمى کرد; تنها بادهاى شديد آن را بر هم مى زد و ابرهاى پرباران به حرکتش در مى آورد. (آرى!) «در اين امور درس عبرت بزرگى است براى کسانى که اهل خشيّتند و احساس مسئوليت دارند».
ويژگى هاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم أَرْسَلَهُ بِالضِّيَاءِ وَ قَدَّمَهُ فِي الاصْطِفَاءِ، فَرَتَقَ بِهِ الْمَفَاتِقَ وَ سَاوَرَ بِهِ الْمُغَالِبَ، وَ ذَلَّلَ بِهِ الصُّعُوبَةَ وَ سَهَّلَ بِهِ الْحُزُونَةَ، حَتَّى سَرَّحَ الضَّلَالَ عَنْ يَمِينٍ وَ شِمَالٍ. خدا پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را با روشنايى اسلام فرستاد، و در گزينش، او را بر همه مقدّم داشت. با بعثت او شكاف ها را پر، و سلطه گران پيروز را در هم شكست، و سختى ها را آسان، و ناهموارى ها را هموار فرمود تا آن كه گمراهى را از چپ و راست تار و مار كرد.
پندهای جاودانه فَطُوبَى لِذِي قَلْبٍ سَلِيمٍ أَطَاعَ مَنْ يَهْدِيهِ وَ تَجَنَّبَ مَنْ يُرْدِيهِ، وَ أَصَابَ سَبِيلَ السَّلَامَةِ بِبَصَرِ مَنْ بَصَّرَهُ وَ طَاعَةِ هَادٍ أَمَرَهُ، وَ بَادَرَ الْهُدَى قَبْلَ أَنْ تُغْلَقَ أَبْوَابُهُ وَ تُقْطَعَ أَسْبَابُهُ، وَ اسْتَفْتَحَ التَّوْبَةَ وَ أَمَاطَ الْحَوْبَةَ، فَقَدْ أُقِيمَ عَلَى الطَّرِيقِ وَ هُدِيَ نَهْجَ السَّبِيلِ. خوشا به حال كسى كه قلبى سالم دارد، خداى هدايتگر را اطاعت مى كند، از شيطان گمراه كننده دورى مى گزيند، با راهنمايى مردان الهى با آگاهى به راه سلامت رسيده، و به اطاعت هدايتگرش بپردازد، و به راه رستگارى پيش از آن كه درها بسته شود، و وسائلش قطع گردد بشتابد، در توبه را بگشايد، و گناهان را از بين ببرد. پس (چنين فردى) به راه راست ايستاده، و به راه حق هدايت شده است.
ستایش و نیایش اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِكَ أَنْ نَذْهَبَ عَنْ قَوْلِكَ، أَوْ أَنْ نُفْتَتَنَ عَنْ دِينِكَ، أَوْ تَتَابَعَ [تَتَتَابَعَ] بِنَا أَهْوَاؤُنَا دُونَ الْهُدَى الَّذِي جَاءَ مِنْ عِنْدِكَ. خداوندا! به تو پناه مى بريم که از گفتارت روى گردان شويم يا به کناره گيرى از آيينت فريفته گرديم يا هوا و هوسهاى سرکش ما را به پيروى از خود بکشاند و از هدايتهاى تو باز دارد.
نهی از تملق حاکمان وَ لَا تَظُنُّوا بِي اسْتِثْقَالًا فِي حَقٍّ قِيلَ لِي وَ لَا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِي، فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ يُقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ، كَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَيْهِ. فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ، فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي؛ فَإِنَّمَا أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبِيدٌ مَمْلُوكُونَ لِرَبٍّ لَا رَبَّ غَيْرُهُ، يَمْلِكُ مِنَّا مَا لَا نَمْلِكُ مِنْ أَنْفُسِنَا وَ أَخْرَجَنَا مِمَّا كُنَّا فِيهِ إِلَى مَا صَلَحْنَا عَلَيْهِ، فَأَبْدَلَنَا بَعْدَ الضَّلَالَةِ بِالْهُدَى وَ أَعْطَانَا الْبَصِيرَةَ بَعْدَ الْعَمَى. هرگز درباره من گمان مبريد که درباره حقى که به من پيشنهاد مى کنيد کوتاهى کنم (يا ناراحت شوم) و هرگز خيال نکنيد من در پى بزرگ ساختن خويشتنم، زيرا کسى که شنيدن حق يا پيشنهاد عدالت به او برايش سنگين باشد عمل به آن دو، براى او سخت تر و سنگين تر است، بنابراين از گفتن سخن حقّ يا مشورت عادلانه، خوددارى نکنيد، زيرا من (به عنوان يک انسان و نه به عنوان يک امام معصوم) خود را بالاتر از آن نمى دانم که اشتباه کنم و از خطا در کارهايم ايمن نيستم مگر اينکه خداوندى که از من قادرتر است مرا از خطا حفظ کند. به يقين من و شما بندگان و مملوک پروردگارى هستيم که جز او پروردگارى نيست و آنچنان در وجود ما تصرّف دارد که ما آن گونه، قدرت تصرف در خويش را نداريم. او ما را از آنچه در آن بوديم به سوى صلاح و رستگارى راهنمايى کرد، ضلالت را به هدايت تبديل نمود و بينايى را بعد از کوردلى به ما عطا فرمود.
سختی های لحظه مرگ فَقَائِلٌ يَقُولُ هُوَ لِمَا بِهِ وَ مُمَنٍّ لَهُمْ إِيَابَ عَافِيَتِهِ وَ مُصَبِّرٌ لَهُمْ عَلَى فَقْدِهِ يُذَكِّرُهُمْ أُسَى الْمَاضِينَ مِنْ قَبْلِهِ، فَبَيْنَا هُوَ كَذَلِكَ عَلَى جَنَاحٍ مِنْ فِرَاقِ الدُّنْيَا وَ تَرْكِ الْأَحِبَّةِ إِذْ عَرَضَ لَهُ عَارِضٌ مِنْ غُصَصِهِ، فَتَحَيَّرَتْ نَوَافِذُ فِطْنَتِهِ وَ يَبِسَتْ رُطُوبَةُ لِسَانِهِ؛ فَكَمْ مِنْ مُهِمٍّ مِنْ جَوَابِهِ عَرَفَهُ فَعَيَّ عَنْ رَدِّهِ، وَ دُعَاءٍ مُؤْلِمٍ بِقَلْبِهِ سَمِعَهُ فَتَصَامَّ عَنْهُ، مِنْ كَبِيرٍ كَانَ يُعَظِّمُهُ أَوْ صَغِيرٍ كَانَ يَرْحَمُهُ. وَ إِنَّ لِلْمَوْتِ لَغَمَرَاتٍ هِيَ أَفْظَعُ مِنْ أَنْ تُسْتَغْرَقَ بِصِفَةٍ أَوْ تَعْتَدِلَ عَلَى عُقُولِ أَهْلِ الدُّنْيَا. يکى مى گفت او را به حال خود رها کنيد (که رفتنى است) ديگرى آرزوى بازگشت بهبود او را مى کرد و (سومى) آنان را به شکيبايى در فقدانش، دعوت مى نمود و (براى تحمّل اين مصيبت) مصائب و اندوه گذشتگان را به يادشان مى آورد. در اين حال که او در شرف فراق دنيا و ترک دوستان بود، ناگهان عارضه اى گلوگيرش شد که فهم و درک او را ناتوان ساخت و در حيرت و سرگردانى فرو برد و زبانش خشک شد. در اين هنگام به فکر وصايا و سؤالات مهم و لازمى مى افتد که پاسخ آنها را مى دانست; امّا چه سود که زبانش از گفتن بازمانده است، و سخنانى مى شنود که قلب او را به درد مى آورد و مى خواهد جواب آنها را بگويد; امّا قدرت ندارد، از اين رو خود را به ناشنوايى مى زند همان سخنان و زخم زبانهايى که گاه از شخص بزرگى صادر مى شود که اين بيمار او را محترم مى شمرد يا از کوچکى که در گذشته بر او ترحم مى کرده است. (به هر حال) مرگ دشواريهايى دارد که انسان را در خود غرق مى کند، مشکلاتى که هراس انگيزتر از آن است که بتوان در قالب الفاظ ريخت يا انديشه هاى اهل دنيا آن را درک کند.
ویژگی های اهل ذکر لَرَأَيْتَ أَعْلَامَ هُدًى وَ مَصَابِيحَ دُجًى، قَدْ حَفَّتْ بِهِمُ الْمَلَائِكَةُ وَ تَنَزَّلَتْ عَلَيْهِمُ السَّكِينَةُ وَ فُتِحَتْ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ أُعِدَّتْ لَهُمْ مَقَاعِدُ الْكَرَامَاتِ فِي مَقْعَدٍ اطَّلَعَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ فِيهِ، فَرَضِيَ سَعْيَهُمْ وَ حَمِدَ مَقَامَهُمْ، يَتَنَسَّمُونَ بِدُعَائِهِ رَوْحَ التَّجَاوُزِ رَهَائِنُ فَاقَةٍ إِلَى فَضْلِهِ وَ أُسَارَى ذِلَّةٍ لِعَظَمَتِهِ، جَرَحَ طُولُ الْأَسَى قُلُوبَهُمْ وَ طُولُ الْبُكَاءِ عُيُونَهُمْ، لِكُلِّ بَابِ رَغْبَةٍ إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ يَدٌ قَارِعَةٌ، يَسْأَلُونَ مَنْ لَا تَضِيقُ لَدَيْهِ الْمَنَادِحُ وَ لَا يَخِيبُ عَلَيْهِ الرَّاغِبُونَ. فَحَاسِبْ نَفْسَكَ لِنَفْسِكَ، فَإِنَّ غَيْرَهَا مِنَ الْأَنْفُسِ لَهَا حَسِيبٌ غَيْرُكَ. آنان نشانه هاى هدايت، و چراغ هاى روشنگر تاريكى ها مى باشند، فرشتگان آنان را در ميان گرفته، و آرامش بر آنها مى بارند، درهاى آسمان به رويشان گشوده، و مقام ارزشمندى براى آنان آماده كرده اند، مقامى كه خداوند با نظر رحمت به آن مى نگرد، و از تلاش آنها خشنود، و منزلت آنها را مى ستايد، دست به دعا برداشته، و آمرزش الهى مى طلبند. در گرو نيازمندى فضل خدا، و اسيران بزرگى اويند، غم و اندوه طولانى دل هايشان را مجروح، و گريه هاى پياپى چشم هايشان را آزرده است. دست آنان به طرف تمام درهاى اميدوارى خدا دراز است، از كسى درخواست مى كنند كه بخشش او را كاستى، و درخواست كنندگان او را نوميدى نيست، پس اكنون به خاطر خودت، حساب خويش را بررسى كن زيرا ديگران حسابرسى غير از تو دارند.
انسان و رستاخیز إِذَا رَجَفَتِ الرَّاجِفَةُ وَ حَقَّتْ بِجَلَائِلِهَا الْقِيَامَةُ، وَ لَحِقَ بِكُلِّ مَنْسَكٍ أَهْلُهُ وَ بِكُلِّ مَعْبُودٍ عَبَدَتُهُ وَ بِكُلِّ مُطَاعٍ أَهْلُ طَاعَتِهِ؛ فَلَمْ [يَجْرِ] يُجْزَ فِي عَدْلِهِ وَ قِسْطِهِ يَوْمَئِذٍ خَرْقُ بَصَرٍ فِي الْهَوَاءِ وَ لَا هَمْسُ قَدَمٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا بِحَقِّهِ. فَكَمْ حُجَّةٍ يَوْمَ ذَاكَ دَاحِضَةٌ وَ عَلَائِقِ عُذْرٍ مُنْقَطِعَةٌ؛ فَتَحَرَّ مِنْ أَمْرِكَ مَا يَقُومُ بِهِ عُذْرُكَ وَ تَثْبُتُ بِهِ حُجَّتُكَ، وَ خُذْ مَا يَبْقَى لَكَ مِمَّا لَا تَبْقَى لَهُ، وَ تَيَسَّرْ لِسَفَرِكَ وَ شِمْ بَرْقَ النَّجَاةِ وَ ارْحَلْ مَطَايَا التَّشْمِير. در آن زمان که آن لرزه سخت و سنگين روى دهد (و نفخه صور واقع شود) و قيامت با تمام حوادث بزرگ و وحشتناکش تحقق يابد واهل هر مذهب و معبدى به آن ملحق شود و بندگان هر معبودى به او بپيوندند و هر اطاعت کننده اى به مطاعش ملحق شود، در آن هنگام در صحنه عدل و قسط پروردگار (همه اعمال) حتى چشمى که برخلاف حق به آسمان گشوده شده و گامى که آهسته (به ظلم) در زمين برداشته اند، به حق و عادلانه پاداش داده مى شوند. در آن روز چه بسيار دليلهايى که ابطال مى گردد و چه پيوند عذرهايى که قطع مى شود. حال که چنين است کوشش کن تا چيزى به دست آورى که عذر تو را موجه سازد و حجت و دليل خويش را با آن استوار سازى. چيزى به دست آور که براى تو باقى بماند. در برابر آنچه تو براى آن باقى نمى ماند. (با تهيّه زاد و توشه) براى سفر آخرت آماده شو، و چشم به برق نجات (و دليل راه) بدوز و مرکب راهوار خود را براى اين سفر آماده ساز و بار و بنه خويش را بر آن ببند.
برخورد با امتیاز خواهی ماجرای اشعث بن قیس منافق و حلوا وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِكَ طَارِقٌ طَرَقَنَا بِمَلْفُوفَةٍ فِي وِعَائِهَا وَ مَعْجُونَةٍ شَنِئْتُهَا، كَأَنَّمَا عُجِنَتْ بِرِيقِ حَيَّةٍ أَوْ قَيْئِهَا. فَقُلْتُ أَصِلَةٌ أَمْ زَكَاةٌ أَمْ صَدَقَةٌ؟ فَذَلِكَ مُحَرَّمٌ عَلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ. فَقَالَ لَا ذَا وَ لَا ذَاكَ، وَ لَكِنَّهَا هَدِيَّةٌ؛ فَقُلْتُ هَبِلَتْكَ الْهَبُولُ، أَعَنْ دِينِ اللَّهِ أَتَيْتَنِي لِتَخْدَعَنِي، أَمُخْتَبِطٌ أَنْتَ، أَمْ ذُو جِنَّةٍ، أَمْ تَهْجُرُ؟ وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ، مَا فَعَلْتُهُ. وَ إِنَّ دُنْيَاكُمْ عِنْدِي لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا. مَا لِعَلِيٍّ وَ لِنَعِيمٍ يَفْنَى وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَى! نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُبَاتِ الْعَقْلِ وَ قُبْحِ الزَّلَلِ وَ بِهِ نَسْتَعِين. و از اين حادثه شگفت آورتر (ماجرای عقیل)، اينكه شب هنگام كسى(۱) به ديدار ما آمد و ظرفى سر پوشيده پر از حلوا داشت، معجونى در آن ظرف بود چنان از آن متنفّر شدم كه گويا آن را با آب دهان مار سمّى، يا قى كرده آن مخلوط كردند. به او گفتم: هديه است يا زكات يا صدقه كه اين دو بر ما اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حرام است. گفت: نه، نه زكات است نه صدقه، بلكه هديه است. گفتم: زنان بچّه مرده بر تو بگريند، آيا از راه دين وارد شدى كه مرا بفريبى يا عقلت آشفته شده يا جن زده شدى يا هذيان مى گويى؟ به خدا سوگند، اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمان هاست به من دهند تا خدا را نافرمانى كنم كه پوست جوى را از مورچه اى ناروا بگيرم، چنين نخواهم كرد و همانا اين دنياى آلوده شما نزد من از برگ جويده شده ملخ پست تر است. على را با نعمت هاى فنا پذير، و لذّتهاى ناپايدار چه كار؟ به خدا پناه مى بريم از خفتن عقل، و زشتى لغزش ها، و از او يارى مى جوييم. __________________________ (۱). نوشتند كه آن شخص، اشعث بن قيس بود. چون قرار بود فرداى آن روز در دادگاه اسلامى به پرونده او رسيدگى شود، شبانه حلوا را خدمت امام برد تا به خيال شيطانى خود، قلب آن حضرت را نسبت به خود تغيير دهد.
عبرت گرفتن از دنیا وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّكُمْ وَ مَا أَنْتُمْ فِيهِ مِنْ هَذِهِ الدُّنْيَا عَلَى سَبِيلِ مَنْ قَدْ مَضَى قَبْلَكُمْ، مِمَّنْ كَانَ أَطْوَلَ مِنْكُمْ أَعْمَاراً وَ أَعْمَرَ دِيَاراً وَ أَبْعَدَ آثَاراً. أَصْبَحَتْ أَصْوَاتُهُمْ هَامِدَةً وَ رِيَاحُهُمْ رَاكِدَةً وَ أَجْسَادُهُمْ بَالِيَةً وَ دِيَارُهُمْ خَالِيَةً وَ آثَارُهُمْ عَافِيَةً؛ فَاسْتَبْدَلُوا بِالْقُصُورِ الْمُشَيَّدَةِ وَ النَّمَارِقِ الْمُمَهَّدَةِ الصُّخُورَ وَ الْأَحْجَارَ الْمُسَنَّدَةَ [الْمُسْنَدَةَ] وَ الْقُبُورَ اللَّاطِئَةَ الْمُلْحَدَةَ، الَّتِي قَدْ بُنِيَ عَلَى الْخَرَابِ فِنَاؤُهَا وَ شُيِّدَ بِالتُّرَابِ بِنَاؤُهَا، فَمَحَلُّهَا مُقْتَرِبٌ وَ سَاكِنُهَا مُغْتَرِبٌ، بَيْنَ أَهْلِ مَحَلَّةٍ مُوحِشِينَ وَ أَهْلِ فَرَاغٍ مُتَشَاغِلِينَ؛ لَا يَسْتَأْنِسُونَ بِالْأَوْطَانِ وَ لَا يَتَوَاصَلُونَ تَوَاصُلَ الْجِيرَانِ، عَلَى مَا بَيْنَهُمْ مِنْ قُرْبِ الْجِوَارِ وَ دُنُوِّ الدَّارِ؛ وَ كَيْفَ يَكُونُ بَيْنَهُمْ تَزَاوُرٌ وَ قَدْ طَحَنَهُمْ بِكَلْكَلِهِ الْبِلَى وَ أَكَلَتْهُمُ الْجَنَادِلُ وَ الثَّرَى. وَ كَأَنْ قَدْ صِرْتُمْ إِلَى مَا صَارُوا إِلَيْهِ وَ ارْتَهَنَكُمْ ذَلِكَ الْمَضْجَعُ وَ ضَمَّكُمْ ذَلِكَ الْمُسْتَوْدَعُ. فَكَيْفَ بِكُمْ لَوْ تَنَاهَتْ بِكُمُ الْأُمُورُ وَ بُعْثِرَتِ الْقُبُورُ؟ «هُنالِكَ تَبْلُوا كُلُّ نَفْسٍ ما أَسْلَفَتْ وَ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُون». اى بندگان خدا بدانيد، شما و آنان كه در اين دنيا زندگى مى كنيد، بر همان راهى مى رويد كه گذشتگان پيمودند آنان زندگانى شان از شما طولانى تر، خانه هاى شان آبادتر، و آثارشان از شما بيشتر بود، كه ناگهان صداهايشان خاموش، و وزش بادها در سرزمينشان ساكت، و اجسادشان پوسيده، و سرزمينشان خالى، و آثارشان ناپديد شد. قصرهاى بلند و محكم، و بساط عيش و بالش هاى نرم را به سنگ ها و آجرها، و قبرهاى به هم چسبيده تبديل كردند: گورهايى كه بناى آن بر خرابى، و با خاك ساخته شده است، گورها به هم نزديك اما ساكنان آنها از هم دور و غريبند، در وادى وحشتناك به ظاهر آرام امّا گرفتارند، نه در جايى كه وطن گرفتند انس مى گيرند، و نه با همسايگان ارتباطى دارند، در صورتى كه با يكديگر نزديك، و در كنار هم جاى دارند. چگونه يكديگر را ديدار كنند در حالى كه فرسودگى آنها را در هم كوبيده، و سنگ و خاك آنان را در كام خود فرو برده است. شما هم راهى را خواهيد رفت كه آنان رفته اند، و در گرو خانه هايى قرار خواهيد گرفت كه آنها قرار دارند، و گورها شما را به امانت خواهد پذيرفت، پس چگونه خواهيد بود كه عمر شما به سر آيد و مردگان از قبرها برخيزيد «در آن هنگام كه هر كس به اعمال از پيش فرستاده آزمايش مى شود، و به سوى خدا كه مولا و سرپرست آنهاست باز مى گردد، و هر دروغى را كه مى بافتند براى آنان سودى نخواهد داشت».
همه چیز به خواست خدا است. اللَّهُمَّ إِنْ فَهِهْتُ عَنْ مَسْأَلَتِي أَوْ عَمِيتُ عَنْ طِلْبَتِي، فَدُلَّنِي عَلَى مَصَالِحِي وَ خُذْ بِقَلْبِي إِلَى مَرَاشِدِي، فَلَيْسَ ذَلِكَ بِنُكْرٍ مِنْ هِدَايَاتِكَ وَ لَا بِبِدْعٍ مِنْ كِفَايَاتِكَ. اللَّهُمَّ احْمِلْنِي عَلَى عَفْوِكَ وَ لَا تَحْمِلْنِي عَلَى عَدْلِكَ. خدايا اگر براى خواستن درمانده شوم، يا راه پرسيدن را ندانم، تو مرا به اصلاح كارم راهنمايى فرما، و جانم را به آنچه مايه رستگارى من است هدايت كن، كه چنين كارى از راهنمايى هاى تو بدور، و از كفايت هاى تو ناشناخته نيست. خدايا، مرا با بخشش خود بپذير، و با عدل خويش، با من رفتار مكن.