#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۲۸
دنیا، مزرعه آخرت
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الدُّنْيَا [قَدْ] أَدْبَرَتْ وَ آذَنَتْ بِوَدَاعٍ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ أَشْرَفَتْ بِاطِّلَاعٍ. أَلَا وَ إِنَّ الْيَوْمَ الْمِضْمَارَ وَ غَداً السِّبَاقَ وَ السَّبَقَةُ الْجَنَّةُ وَ الْغَايَةُ النَّارُ. أَ فَلَا تَائِبٌ مِنْ خَطِيئَتِهِ قَبْلَ مَنِيَّتِهِ؟ أَلَا عَامِلٌ لِنَفْسِهِ قَبْلَ يَوْمِ بُؤْسِهِ؟ أَلَا وَ إِنَّكُمْ فِي أَيَّامِ أَمَلٍ مِنْ وَرَائِهِ أَجَلٌ، فَمَنْ عَمِلَ فِي أَيَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ فَقَدْ نَفَعَهُ عَمَلُهُ وَ لَمْ يَضْرُرْهُ أَجَلُهُ؛ وَ مَنْ قَصَّرَ فِي أَيَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ فَقَدْ خَسِرَ عَمَلُهُ وَ ضَرَّهُ أَجَلُهُ.
اما بعد، همانا دنيا روى برگردانده و وداع خويش را اعلام داشته و آخرت روى آورده و طلايه هاى آن آشکار گرديده است. بدانيد امروز روز تمرين و آمادگى است و فردا روز مسابقه. جايزه برندگان بهشت و سرانجامِ (شومِ) عقب ماندگان آتش دوزخ است.
آيا کسى نيست که پيش از فرا رسيدن مرگش از خطاهايش توبه کند؟ آيا انسانى پيدا نمى شود که قبل از رسيدن روز ناراحتيش، عمل نيکى براى خود انجام دهد؟ آگاه باشيد! شما در دوران اميد و آرزوئى به سر مى بريد (که فرصت بسيار گرانبهايى است) و مرگ در پى آن است (با اين حال) هر کس (از اين فرصت استفاده کند) و در ايّام اميدش، پيش از فرا رسيدن أجلش به عمل صالح پردازد، اعمالش به او سود مى بخشد و فرا رسيدن اجلش، زيانى به او نمى رساند. و هر کس در ايّام اميدش و پيش از فرا رسيدن اجلش، در عمل کوتاهى کند گرفتار خسران شده و فرا رسيدن اجلش براى او زيانبخش خواهد بود (چرا که فرصت گرانبهايى و غير قابل بازگشتى را از دست داده است).
#خطبه۲۸
@payamemafakher
Payamenaein.ir
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۴۵
رحمت و نعمت دائمی خداوند
الْحَمْدُ لِلَّهِ غَيْرَ مَقْنُوطٍ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ لَا مَخْلُوٍّ مِنْ نِعْمَتِهِ وَ لَا مَأْيُوسٍ مِنْ مَغْفِرَتِهِ وَ لَا مُسْتَنْكَفٍ عَنْ عِبَادَتِهِ، الَّذِي لَا تَبْرَحُ مِنْهُ رَحْمَةٌ وَ لَا تُفْقَدُ لَهُ نِعْمَةٌ.
ستايش ويژه خداوندى است که کسى از رحمتش مأيوس نمى شود و هيچ جا و هيچ کس از نعمتش خالى نيست، از مغفرت و آمرزش او کسى نوميد نمى گردد و از پرستش و عبادتش نمى توان سرپيچى کرد، همان خدايى که رحمتش دائمى و زوال ناپذير و نعمتش هميشگى و جاودانى است!
#خطبه۴۵
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۶۵
شناخت خداوند
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ تَسْبِقْ لَهُ حَالٌ حَالًا، فَيَكُونَ أَوَّلًا قَبْلَ أَنْ يَكُونَ آخِراً وَ يَكُونَ ظَاهِراً قَبْلَ أَنْ يَكُونَ بَاطِناً؛ كُلُّ مُسَمًّى بِالْوَحْدَةِ غَيْرَهُ قَلِيلٌ وَ كُلُّ عَزِيزٍ غَيْرَهُ ذَلِيلٌ وَ كُلُّ قَوِيٍّ غَيْرَهُ ضَعِيفٌ وَ كُلُّ مَالِكٍ غَيْرَهُ مَمْلُوكٌ وَ كُلُّ عَالِمٍ غَيْرَهُ مُتَعَلِّمٌ وَ كُلُّ قَادِرٍ غَيْرَهُ يَقْدِرُ وَ يَعْجَزُ وَ كُلُّ سَمِيعٍ غَيْرَهُ يَصَمُّ عَنْ لَطِيفِ الْأَصْوَاتِ وَ يُصِمُّهُ كَبِيرُهَا وَ يَذْهَبُ عَنْهُ مَا بَعُدَ مِنْهَا وَ كُلُّ بَصِيرٍ غَيْرَهُ يَعْمَى عَنْ خَفِيِّ الْأَلْوَانِ وَ لَطِيفِ الْأَجْسَامِ وَ كُلُّ ظَاهِرٍ غَيْرَهُ [غَيْرُ بَاطِنٍ] بَاطِنٌ وَ كُلُّ بَاطِنٍ غَيْرَهُ غَيْرُ ظَاهِرٍ.
ستايش مخصوص خداوندى است، که هيچ وصفى از او بر وصف ديگر پيشى نگرفته (تا بتوان گفت:) پيش از آنکه آخر باشد، اوّل بوده است و قبل از آنکه باطن باشد، ظاهر بوده است (او هم اوّل است و هم آخر و هم ظاهر است و هم باطن).
هر چه جز او به يگانگى توصيف شود کم ارزش است و هر عزيزى غير او ذليل است و هر قويّى، غير او ضعيف است و هر مالکى غير او، مملوک است و هر عالمى غير او، دانش آموز است و هر قدرتمندى غير او گاه توانا و گاه ناتوان است و هر شنونده اى غير او، از درک صداهاى ضعيف، ناتوان و ناشنواست و صداهاى قوى گوش او را کر مى کند و آوازهاى دور را نمى شنود، و هر بيننده اى غير او از ديدن رنگ هاى ضعيف و اجسام بسيار کوچک ناتوان است و هر آشکارى غير او پنهان است و هر پنهانى غير او آشکار نيست (ولى خداوند با اين که کنه ذاتش از همه پنهان است وجودش از همه آشکارتر است).
#خطبه۶۵
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۸۶
آمادگی برای سفر آخرت
قَدْ عَلِمَ السَّرَائِرَ وَ خَبَرَ الضَّمَائِرَ، لَهُ الْإِحَاطَةُ بِكُلِّ شَيْءٍ وَ الْغَلَبَةُ لِكُلِّ شَيْءٍ وَ الْقُوَّةُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ؛ فَلْيَعْمَلِ الْعَامِلُ مِنْكُمْ فِي أَيَّامِ مَهَلِهِ قَبْلَ إِرْهَاقِ أَجَلِهِ، وَ فِي فَرَاغِهِ قَبْلَ أَوَانِ شُغُلِهِ؛ وَ فِي مُتَنَفَّسِهِ قَبْلَ أَنْ يُؤْخَذَ بِكَظَمِهِ؛ وَ لْيُمَهِّدْ لِنَفْسِهِ وَ قَدَمِهِ؛ وَ لْيَتَزَوَّدْ مِنْ دَارِ ظَعْنِهِ لِدَارِ إِقَامَتِهِ.
خداوند از درون همه کس آگاه است و باطن همه انسانها را آزموده و از آن با خبر است، به هر چيزى احاطه دارد و بر همه اشيا غالب و پيروز است و به هر کارى قدرت دارد.
آن کس که اهل عمل است، بايد در مدّتى که مهلت دارد عمل کند، پيش از آنکه اجلش فرا رسد (و فرصتها از دست برود) و در ايّام فراغتش پيش از آنکه گرفتار شود تلاش کند و در روزگار آسودگى، قبل از آنکه راه گلو بسته شود (و قدرت نفس کشيدن را از دست دهد)، کوشش نمايد و براى خويشتن و آينده اش چيزى آماده کند، و زاد و توشه اى از سرايى که بايد از آن کوچ کند، براى سراى ابدى برگيرد.
#خطبه۸۶
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۸۸
پند گرفتن از سختی ها
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللَّهَ لَمْ يَقْصِمْ جَبَّارِي دَهْرٍ قَطُّ إِلَّا بَعْدَ تَمْهِيلٍ وَ رَخَاءٍ، وَ لَمْ يَجْبُرْ عَظْمَ أَحَدٍ مِنَ الْأُمَمِ إِلَّا بَعْدَ أَزْلٍ وَ بَلَاءٍ، وَ فِي دُونِ مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ عَتْبٍ وَ مَا اسْتَدْبَرْتُمْ مِنْ خَطْبٍ مُعْتَبَرٌ، وَ مَا كُلُّ ذِي قَلْبٍ بِلَبِيبٍ وَ لَا كُلُّ ذِي سَمْعٍ بِسَمِيعٍ وَ لَا كُلُّ [ذِي] نَاظِرٍ بِبَصِيرٍ.
بعد از حمد و ثناى الهى: خداوند هرگز ستمگران دنيا را درهم نشکسته، مگر بعد از آنکه به آنان مهلت داده و نعمت فراوان بخشيده (تا فرصت فکر و انديشه را داشته باشند و شکر نعمت هاى الهى را بجا آورند، ولى غالباً به جاى شکرِ نعمت، مغرور شدند و بر ظلم خود افزودند). و (نيز) هرگز استخوانِ شکسته هيچ امّتى را ترميم نکرده، مگر بعد از تحمّل مشکلات و آزمون ها; و در سختى هايى که شما با آن روبرو شديد و مشکلاتى که پشت سر گذارديد، درس هاى عبرت فراوانى است (تا به ضعف هاى خود پى بريد و راه حلّ مشکلات را بياموزيد). ولى نه هر کس مغز دارد، انديشمند است و نه هر صاحب گوشى شنوا و نه هر صاحب چشمى بينا.
#خطبه۸۸
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۸۹
وصف عصر جاهلیت
{و من خطبة له (علیه السلام) في الرسول الأعظم (صلى اللّه عليه و آله) و بلاغ الإمام عنه:}
أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ طُولِ هَجْعَةٍ مِنَ الْأُمَمِ وَ اعْتِزَامٍ مِنَ الْفِتَنِ وَ انْتِشَارٍ مِنَ الْأُمُورِ وَ تَلَظٍّ مِنَ الْحُرُوبِ، وَ الدُّنْيَا كَاسِفَةُ النُّورِ ظَاهِرَةُ الْغُرُورِ عَلَى حِينِ اصْفِرَارٍ مِنْ وَرَقِهَا وَ إِيَاسٍ مِنْ ثَمَرِهَا وَ [إِعْوَارٍ] اغْوِرَارٍ مِنْ مَائِهَا، قَدْ دَرَسَتْ مَنَارُ الْهُدَى وَ ظَهَرَتْ أَعْلَامُ الرَّدَى، فَهِيَ مُتَجَهِّمَةٌ لِأَهْلِهَا عَابِسَةٌ فِي وَجْهِ طَالِبِهَا، ثَمَرُهَا الْفِتْنَةُ وَ طَعَامُهَا الْجِيفَةُ وَ شِعَارُهَا الْخَوْفُ وَ دِثَارُهَا السَّيْفُ.
خداوند پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) را هنگامى فرستاد که مدّت ها از بعثت پيامبر پيشين گذشته بود و (لذا) امّت ها در خواب عميقى فرو رفته و فتنه ها مردم را هدف گرفته بود; در زمانى که اعمال خلاف در ميان مردم منتشر بود و آتش جنگ ها زبانه مى کشيد; دنيا بى نور و پر از مکر و غرور بود; در آن زمان که برگ هاى زندگى به زردى گراييده و اميد از بارورى درختانش، قطع شده و آبهايش در زمين فرو رفته بود; مناره هاى هدايت کهنه و فرسوده، و پرچم هاى ضلالت و هلاکت، آشکار گشته بود; دنيا در برابر اهلش قيافه اى خشن و در مقابل طالبانش چهره اى عبوس داشت; ميوه اش فتنه بود و طعامش مردار; در درون وحشت و اضطراب، و در برون شمشير حکومت مى کرد.
#خطبه۸۹
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۹۰
صفات خداوند متعال
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمَعْرُوفِ مِنْ غَيْرِ رُؤْيَةٍ وَ الْخَالِقِ مِنْ غَيْرِ رَوِيَّةٍ، الَّذِي لَمْ يَزَلْ قَائِماً دَائِماً، إِذْ لَا سَمَاءٌ ذَاتُ أَبْرَاجٍ وَ لَا حُجُبٌ ذَاتُ إِرْتَاجٍ وَ لَا لَيْلٌ دَاجٍ وَ لَا بَحْرٌ سَاجٍ وَ لَا جَبَلٌ ذُو فِجَاجٍ وَ لَا فَجٌّ ذُو اعْوِجَاجٍ وَ لَا أَرْضٌ ذَاتُ مِهَادٍ وَ لَا خَلْقٌ ذُو اعْتِمَادٍ، ذَلِكَ مُبْتَدِعُ الْخَلْقِ وَ وَارِثُهُ وَ إِلَهُ الْخَلْقِ وَ رَازِقُهُ، وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ دَائِبَانِ فِي مَرْضَاتِهِ، يُبْلِيَانِ كُلَّ جَدِيدٍ وَ يُقَرِّبَانِ كُلَّ بَعِيدٍ.
حمد و سپاس ويژه خداوندى است که بى آنکه ديده شود شناخته شده است و در آفرينش موجودات به فکر و انديشه، نيازى ندارد; خداوندى که هميشه بوده و تا ابد، خواهد بود; در آن هنگام که نه آسمانى صاحب برجها وجود داشت و نه حجابهاى فرو بسته; نه شبى تاريک، نه دريايى آرام، نه کوهى در کنار درّه هاى وسيع، نه راهى پر پيچ و خم، نه زمينى آرام، نه مخلوقى صاحب قدرت; اين است پديد آورنده موجودات و وارث آنها و معبود خلايق و روزى دهنده آنها; خورشيد و ماه در طريق اطاعتش، پيوسته در حرکتند: هر تازه اى را (با گردش پياپى خود) کهنه مى سازند و هر دورى را نزديک مى کنند.
#خطبه۹۰
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۹۷
سستی پیروان حق
وَ لَئِنْ أَمْهَلَ [اللَّهُ] الظَّالِمَ فَلَنْ يَفُوتَ أَخْذُهُ وَ هُوَ لَهُ بِالْمِرْصَادِ عَلَى مَجَازِ طَرِيقِهِ وَ بِمَوْضِعِ الشَّجَا مِنْ مَسَاغِ رِيقِهِ. أَمَا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَيَظْهَرَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمُ عَلَيْكُمْ، لَيْسَ لِأَنَّهُمْ أَوْلَى بِالْحَقِّ مِنْكُمْ، وَ لَكِنْ لِإِسْرَاعِهِمْ إِلَى [بَاطِلِهِمْ] بَاطِلِ صَاحِبِهِمْ وَ إِبْطَائِكُمْ عَنْ حَقِّي.
اگر خداوند، ظالم و ستمگر را مهلت دهد چنان نيست که فرصت مجازات او از دستش برود. او در کمين گاه، بر سر راه ستمگر است و گلوى وى را در دست دارد، هر زمان بخواهد مى فشارد، آن گونه که نتواند آب دهان فرو برد! آگاه باشيد! سوگند به آن کس که جانم در دست قدرت اوست! اين قوم (سپاه شام) سرانجام بر شما پيروز مى شوند، امّا نه به خاطر اين که در حقّانيّت از شما سزاوارترند; بلکه به اين جهت در طريق باطل زمامدارانشان، سريع و کوشا هستند; در حالى که شما در اداى حقّ من سُستى مى کنيد.
#خطبه۹۷
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۹۹
سلامتی در دین و بدن
نَحْمَدُهُ عَلَى مَا كَانَ وَ نَسْتَعِينُهُ مِنْ أَمْرِنَا عَلَى مَا يَكُونُ، وَ نَسْأَلُهُ الْمُعَافَاةَ فِي الْأَدْيَانِ كَمَا نَسْأَلُهُ الْمُعَافَاةَ فِي الْأَبْدَانِ.
ما خدا را بر آنچه رخ داده است، حمد و سپاس مى گوييم; و از او يارى مى طلبيم براى کارهايى که در پيش داريم، و از درگاهش سلامت در دين مى طلبيم، آنگونه که سلامت در بدن را تقاضا مى کنيم.
#خطبه۹۹
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۱۰۵
وصف رسول اکرم صلوات الله علیه
حَتَّى بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) شَهِيداً وَ بَشِيراً وَ نَذِيراً، خَيْرَ الْبَرِيَّةِ طِفْلًا، وَ أَنْجَبَهَا كَهْلًا، وَ أَطْهَرَ الْمُطَهَّرِينَ شِيمَةً، وَ أَجْوَدَ الْمُسْتَمْطَرِينَ دِيمَةً.
(مردم جهان سخت در گمراهى بودند) تا اينکه خداوند محمّد(صلى الله عليه وآله) را مبعوث ساخت که گواه بر اعمال آنها و بشارت دهنده (به پاداش هاى الهى در برابر نيکى ها) و بيم دهنده (از کيفر الهى در برابر زشتى ها) بود. در کودکى شايسته ترين مخلوق، و در بزرگسالى نجيب ترين و شايسته ترين آنان بود. اخلاقش از همه پاکان، پاکتر، و باران جود و سخايش، از همه بادوام تر بود.
#خطبه۱۰۵
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۱۰۶
وصف دین اسلام
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي شَرَعَ الْإِسْلَامَ فَسَهَّلَ شَرَائِعَهُ لِمَنْ وَرَدَهُ وَ أَعَزَّ أَرْكَانَهُ عَلَى مَنْ غَالَبَهُ، فَجَعَلَهُ أَمْناً لِمَنْ عَلِقَهُ وَ سِلْماً لِمَنْ دَخَلَهُ وَ بُرْهَاناً لِمَنْ تَكَلَّمَ بِهِ وَ شَاهِداً لِمَنْ خَاصَمَ عَنْهُ.
ستايش مخصوص خداوندى است که اسلام را تشريع کرد، راههاى ورود به آن را آسان ساخت. و ارکانش را در برابر کسانى که به ستيز بر مى خيزند، استوار نمود. و آن را براى کسانى که دست به دامنش زنند، پناهگاه امنى قرار داد. براى آنها که به حريمش گام نهند، وسيله سلامت و صلح; و براى آنها که از منطقش پيروى کنند، دليل و برهان روشن; و براى آنها که از آن دفاع کنند، گواه (آشکار).
#خطبه۱۰۶
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۱۰۸
صفات خداوند
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّي لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ وَ الظَّاهِرِ لِقُلُوبِهِمْ بِحُجَّتِهِ؛ خَلَقَ الْخَلْقَ مِنْ غَيْرِ رَوِيَّةٍ، إِذْ كَانَتِ الرَّوِيَّاتُ لَا تَلِيقُ إِلَّا بِذَوِي الضَّمَائِرِ وَ لَيْسَ بِذِي ضَمِيرٍ فِي نَفْسِهِ، خَرَقَ عِلْمُهُ بَاطِنَ غَيْبِ السُّتُرَاتِ وَ أَحَاطَ بِغُمُوضِ عَقَائِدِ السَّرِيرَاتِ.
ستايش مخصوص خداوندى است که با آفرينش خويش بر انسان ها تجلّى کرده است. خداوندى که با حجّت و نشانه هاى خود، بر قلب بندگان آشکار شده است. آفريده ها را بدون نياز به فکر و انديشه آفريد; چرا که انديشه مخصوص کسانى است که داراى روح و ضمير باطن هستند، و او چنين نيست; (زيرا) علم و دانش او، اعماق پرده هاى غيب را شکافته و به عقايد پيچيده و پنهان احاطه دارد.
#خطبه۱۰۸
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۱۰۹
عظمت و قدرت خداوند
كُلُّ شَيْءٍ خَاشِعٌ لَهُ وَ كُلُّ شَيْءٍ قَائِمٌ بِهِ، غِنَى كُلِّ فَقِيرٍ وَ عِزُّ كُلِّ ذَلِيلٍ وَ قُوَّةُ كُلِّ ضَعِيفٍ وَ مَفْزَعُ كُلِّ مَلْهُوفٍ، مَنْ تَكَلَّمَ سَمِعَ نُطْقَهُ وَ مَنْ سَكَتَ عَلِمَ سِرَّهُ وَ مَنْ عَاشَ فَعَلَيْهِ رِزْقُهُ وَ مَنْ مَاتَ فَإِلَيْهِ مُنْقَلَبُهُ.
همه چيز در برابر خدا خاضع است، و هر چيزى به وجود او قائم مى باشد! بى نياز کننده هر فقير، و عزّت بخش هر خوار و ذليل، و نيروى هر ناتوان، و پناهگاه هر مصيبت رسيده است. هر کس سخن بگويد نطق او را مى شنود، هر کس سکوت کند اسرار درونش را مى داند، آن کس که زنده است روزيش بر اوست، و آن کس که مى ميرد بازگشتش به سوى اوست.
#خطبه۱۰۹
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۱۱۱
فریبکاری دنیا
أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي أُحَذِّرُكُمُ الدُّنْيَا فَإِنَّهَا حُلْوَةٌ خَضِرَةٌ، حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ وَ تَحَبَّبَتْ بِالْعَاجِلَةِ وَ رَاقَتْ بِالْقَلِيلِ وَ تَحَلَّتْ بِالْآمَالِ وَ تَزَيَّنَتْ بِالْغُرُورِ.
اما بعد (از حمد وثناى الهى) شما را از دنيا بر حذر مى دارم چرا که ظاهرش شيرين وبا طراوت، و در لابه لاى شهوات پيچيده شده است، به خاطر نقد بودنش جلب توجه مى کند و با اين که مواهب آن ناچيز است دل ها را به سوى خود مى کشاند، آمال و آرزوهاى دنياپرستان را در خود جمع کرده و خود را به آن آراسته و زيور فريب به خود پوشانده است.
#خطبه۱۱۱
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۱۱۳
دنیای ناپایدار
وَ أُحَذِّرُكُمُ الدُّنْيَا، فَإِنَّهَا مَنْزِلُ قُلْعَةٍ وَ لَيْسَتْ بِدَارِ نُجْعَةٍ، قَدْ تَزَيَّنَتْ بِغُرُورِهَا وَ غَرَّتْ بِزِينَتِهَا.
شما را از دل بستگى به دنيا سخت بر حذر مى دارم که منزلگاهى است کوچ کردنى و جاى اقامت نيست. خود را با مکر و نيرنگ آراسته و با زرق و برق خود، مردم را مى فريبد!
#خطبه۱۱۳
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۱۱۶
کوتاهی نکردن در رسالت
أَرْسَلَهُ دَاعِياً إِلَى الْحَقِّ وَ شَاهِداً عَلَى الْخَلْقِ، فَبَلَّغَ رِسَالاتِ رَبِّهِ غَيْرَ وَانٍ وَ لَا مُقَصِّرٍ، وَ جَاهَدَ فِي اللَّهِ أَعْدَاءَهُ غَيْرَ وَاهِنٍ وَ لَا مُعَذِّرٍ، إِمَامُ مَنِ اتَّقَى وَ بَصَرُ مَنِ اهْتَدَى.
خداوند او (پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله)) را فرستاد تا به سوى حق دعوت کند، و گواه بر اعمال خلق باشد، او بدون سستى به ابلاغ رسالت پروردگارش، پرداخت و هرگز کوتاهى نکرد، در راه خدا با دشمنان او بدون ضعف، جهاد کرد، و در اين راه هيچ عذر و بهانه اى نياورد، او پيشواى پرهيزگاران، و روشنى بخش چشم هدايت جويان است.
#خطبه۱۱۶
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۱۲۱
نتیجه نافرمانی از امام
هَذَا جَزَاءُ مَنْ تَرَكَ الْعُقْدَةَ، أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ أَنِّي حِينَ أَمَرْتُكُمْ [بِمَا أَمَرْتُكُمْ] بِهِ، حَمَلْتُكُمْ عَلَى الْمَكْرُوهِ الَّذِي يَجْعَلُ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً، فَإِنِ اسْتَقَمْتُمْ هَدَيْتُكُمْ وَ إِنِ اعْوَجَجْتُمْ قَوَّمْتُكُمْ وَ إِنْ أَبَيْتُمْ تَدَارَكْتُكُمْ لَكَانَتِ الْوُثْقَى، وَ لَكِنْ بِمَنْ وَ إِلَى مَنْ؟
اين (گرفتارى ناشى از حکميّت که دامان شما را گرفته)، کيفر کسى است که «رأى صواب و پيمان اطاعت» را رها سازد. به خدا سوگند! اگر هنگامى که من شما را دستور به قبول حکميّت (از روى ناچارى) دادم (به جاى آن) شما را وادار (به ادامه جهاد) مى کردم ـ کارى که خوشايندتان نبود، ولى خدا خير فراوانى در آن قرار مى داد ـ و در اين حال اگر شما در مسير حق گام برمى داشتيد هدايتتان مى کردم، و اگر منحرف مى شديد شما را به راه، باز مى گرداندم، اگر گروهى از شما خوددارى مى کردند کسان ديگرى را به جاى آنها مى گماردم، اين کار صحيح و اساسى بود، ولى (افسوس که تسليم فرمان من نبوديد)، من با کمک چه کسى مى جنگيدم؟ وبه که اعتماد مى کردم؟
#خطبه۱۲۱
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۱۲۳
همکاری در جنگ
وَ أَيُّ امْرِئٍ مِنْكُمْ أَحَسَّ مِنْ نَفْسِهِ رَبَاطَةَ جَأْشٍ عِنْدَ اللِّقَاءِ وَ رَأَى مِنْ أَحَدٍ مِنْ إِخْوَانِهِ فَشَلًا، فَلْيَذُبَّ عَنْ أَخِيهِ بِفَضْلِ نَجْدَتِهِ الَّتِي فُضِّلَ بِهَا عَلَيْهِ كَمَا يَذُبُّ عَنْ نَفْسِهِ، فَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُ مِثْلَهُ.
هر کدام از شما که در صحنه جنگ، قوت قلب بيشترى در خود احساس مى کند، و در بعضى از برادرانش ضعف و سستى مى بيند، بايد به شکرانه برترى و شجاعتى که خدا به او بخشيده است، از وى دفاع کند، آن گونه که از خود دفاع مى کند، چرا که اگر خدا مى خواست او را همانند برادرش، ضعيف قرار مى داد (حال که قوت و قدرت بيشترى به او بخشيده، بايد شکر آن را ادا کند).
#خطبه۱۲۳
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۱۲۴
آموزش فنون جنگی
و من كلام له (علیه السلام) في حَثّ أصحابه على القتال]
فَقَدِّمُوا الدَّارِعَ وَ أَخِّرُوا الْحَاسِرَ، وَ عَضُّوا عَلَى الْأَضْرَاسِ فَإِنَّهُ أَنْبَى لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهَامِ، وَ الْتَوُوا فِي أَطْرَافِ الرِّمَاحِ فَإِنَّهُ أَمْوَرُ لِلْأَسِنَّةِ، وَ غُضُّوا الْأَبْصَارَ فَإِنَّهُ أَرْبَطُ لِلْجَأْشِ وَ أَسْكَنُ لِلْقُلُوبِ، وَ أَمِيتُوا الْأَصْوَاتَ فَإِنَّهُ أَطْرَدُ لِلْفَشَلِ.
[از سخنان آن حضرت است در ترغيب يارانش به جهاد]
(در ميدان نبرد) کسانى را که زره بر تن دارند پيشاپيش صفوف قرار دهيد و آنها که زره ندارند پشت سر آنان قرار گيرند، دندانها را روى هم بفشاريد که اين کار تأثير شمشير را بر سر کمتر مى کند. و در برابر نيزه هاى دشمن در پيچ و خم باشيد که براى منحرف کردن نيزه ها مؤثرتر است.
نگاه چشمها را پايين بياوريد (و به انبوه و آخر دشمن نگاه نکنيد) چرا که براى قوّت و قدرت قلب، بهتر و مايه آرامش بيشتر دل هاست. صداها را خاموش کنيد (و کمتر سخن بگوييد) چرا که سستى را دور مى سازد.
#خطبه۱۲۴
#نهج_البلاغه
#آغاز_خطبه۱۳۱
یاران بی کفایت
أَيَّتُهَا النُّفُوسُ الْمُخْتَلِفَةُ وَ الْقُلُوبُ الْمُتَشَتِّتَةُ، الشَّاهِدَةُ أَبْدَانُهُمْ وَ الْغَائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ؛ أَظْأَرُكُمْ عَلَى الْحَقِّ وَ أَنْتُمْ تَنْفِرُونَ عَنْهُ، نُفُورَ الْمِعْزَى مِنْ وَعْوَعَةِ الْأَسَدِ. هَيْهَاتَ أَنْ أَطْلَعَ بِكُمْ سَرَارَ الْعَدْلِ، أَوْ أُقِيمَ اعْوِجَاجَ الْحَقِّ.
اى ارواح پر اختلاف! و اى دل هاى پراکنده! شما که بدنهايتان حاضر و ظاهر است، وعقلهايتان پوشيده و پنهان! من پيوسته شما را متوجه حق مى سازم ولى شما از آن فرار مى کنيد همچون بزهايى که از غرّش شير مى گريزند! هيهات که من بتوانم به وسيله شما ظلمت و تاريکى را از چهره عدالت برگيرم يا کژى حق را راست نمايم.
#خطبه۱۳۱