eitaa logo
پیام نایین
1.4هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
4.9هزار ویدیو
135 فایل
اخبار و رویداد های شهرستان نایین و ایران @payamnaein پایگاه خبری پیام نایین👇 Payamnaein.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
ویژگی های قرآن فَالْقُرْآنُ آمِرٌ زَاجِرٌ وَ صَامِتٌ نَاطِقٌ، حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ، أَخَذَ عَلَيْهِ مِيثَاقَهُمْ وَ ارْتَهَنَ عَلَيْهِمْ أَنْفُسَهُمْ؛ أَتَمَّ نُورَهُ وَ أَكْمَلَ بِهِ دِينَهُ وَ قَبَضَ نَبِيَّهُ (صلی الله علیه وآله) وَ قَدْ فَرَغَ إِلَى الْخَلْقِ مِنْ أَحْكَامِ الْهُدَى بِهِ؛ فَعَظِّمُوا مِنْهُ سُبْحَانَهُ مَا عَظَّمَ مِنْ نَفْسِهِ. قرآن فرماندهى باز دارنده، و ساكتى گويا، و حجّت خدا بر مخلوقات است. خداوند پيمان عمل كردن به قرآن را از بندگان گرفته، و آنان را در گرو دستوراتش قرار داده است. نورانيّت قرآن را تمام، و دين خود را به وسيله آن كامل فرمود، و پيامبرش را هنگامى از جهان برد كه از تبليغ احكام قرآن فراغت يافته بود، پس خدا را آنگونه بزرگ بشماريد كه خود بيان داشته است.
دین تغییر ناپذیر الهی فَإِنَّهُ لَمْ يُخْفِ عَنْكُمْ شَيْئاً مِنْ دِينِهِ وَ لَمْ يَتْرُكْ شَيْئاً رَضِيَهُ أَوْ كَرِهَهُ إِلَّا وَ جَعَلَ لَهُ عَلَماً بَادِياً وَ آيَةً مُحْكَمَةً تَزْجُرُ عَنْهُ أَوْ تَدْعُو إِلَيْهِ. خداوند چيزى از دينش را بر شما پنهان ننموده و هيچ مطلبى را که سبب رضا يا ناخشنوديش باشد وانگذاشته است جز اينکه (در قرآن) نشانه اى آشکار و آيه اى محکم و روشن براى آن قرار داده که از آن باز مى دارد يا به سوى آن دعوت مى کند.
دین تغییر ناپذیر الهی فَرِضَاهُ فِيمَا بَقِيَ وَاحِدٌ وَ سَخَطُهُ فِيمَا بَقِيَ وَاحِدٌ، وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَنْ يَرْضَى عَنْكُمْ بِشَيْءٍ سَخِطَهُ عَلَى مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ وَ لَنْ يَسْخَطَ عَلَيْكُمْ بِشَيْءٍ رَضِيَهُ مِمَّنْ كَانَ قَبْلَكُمْ؛ وَ إِنَّمَا تَسِيرُونَ فِي أَثَرٍ بَيِّنٍ وَ تَتَكَلَّمُونَ بِرَجْعِ قَوْلٍ قَدْ قَالَهُ الرِّجَالُ مِنْ قَبْلِكُمْ؛ قَدْ كَفَاكُمْ مَئُونَةَ دُنْيَاكُمْ وَ حَثَّكُمْ عَلَى الشُّكْرِ وَ افْتَرَضَ مِنْ أَلْسِنَتِكُمُ الذِّكْرَ. (بازداشتن از معاصى و دعوت به سوى اطاعت) رضا و خشم او در گذشته و حال يکسان است. (و اين احکام مخصوص به گروه خاصّى نيست) بدانيد خداوند هيچ گاه به سبب کارى که بر پيشينيان خشم گرفته خشنود نمى شود و هرگز بر شما به سبب چيزى که از پيشينيان راضى شده است، خشمگين نمى گردد. (آرى) شما در راه روشنى گام بر مى داريد (که همه انبيا به آن دعوت کرده اند) و همان سخنى را مى گوييد که بزرگان پيش از شما گفته اند. خداوند نياز دنياى شما را برطرف ساخته و شما را به شکر نعمتهايش ترغيب کرده (تا نعمتش را بر شما افزون کند) و ذکر و يادش را با زبان بر شما واجب ساخته است (تا دلهايتان همواره بيدار باشد).
توصیه به تقوا و ترک دنیا وَ أَوْصَاكُمْ بِالتَّقْوَى وَ جَعَلَهَا مُنْتَهَى رِضَاهُ وَ حَاجَتَهُ مِنْ خَلْقِهِ، فَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِعَيْنِهِ وَ نَوَاصِيكُمْ بِيَدِهِ وَ تَقَلُّبُكُمْ فِي قَبْضَتِهِ. إِنْ أَسْرَرْتُمْ عَلِمَهُ وَ إِنْ أَعْلَنْتُمْ كَتَبَهُ؛ قَدْ وَكَّلَ بِذَلِكَ حَفَظَةً كِرَاماً لَا يُسْقِطُونَ حَقّاً وَ لَا يُثْبِتُونَ بَاطِلًا. خدا شما را به پرهيزكارى سفارش كرد، و آن را نهايت خشنودى خود، و خواستش از بندگان قرار داده است، پس بترسيد از خدايى كه در پيشگاه او حاضريد، و اختيار شما در دست اوست، و همه حالات و حركات شما را زير نظر دارد. اگر چيزى را پنهان كنيد مى داند، و اگر آشكار كرديد ثبت مى كند، براى ثبت اعمال، فرشتگان بزرگوارى را گمارده که از هيچ حقّى غفلت نمى ورزند و چيزى را بيهوده ثبت نمى کنند.
توصیه به تقوا و ترک دنیا  وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ "مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً" مِنَ الْفِتَنِ وَ نُوراً مِنَ الظُّلَمِ، وَ يُخَلِّدْهُ فِيمَا اشْتَهَتْ نَفْسُهُ وَ يُنْزِلْهُ مَنْزِلَ الْكَرَامَةِ عِنْدَهُ فِي دَارٍ اصْطَنَعَهَا لِنَفْسِهِ، ظِلُّهَا عَرْشُهُ وَ نُورُهَا بَهْجَتُهُ وَ زُوَّارُهَا مَلَائِكَتُهُ وَ رُفَقَاؤُهَا رُسُلُهُ. بدانيد آن کس که تقوا پيشه کند خداوند راهى براى رهايى از فتنه ها به رويش مى گشايد و نورى در دل تاريکيها به او اعطا مى کند، او را در آنجا که دوست دارد و به آن علاقه مند است (در بهشت) براى هميشه مخلّد مى سازد و در جايگاه والايى نزد خود در سرايى که آن را براى خاصّان خويش ساخته است جاى مى دهد. همان جايى که سايه اش از عرش خداست و نور و روشنايى اش جمال اوست، زائرانش فرشتگان و يارانش پيامبران خدا هستند.
توصیه به تقوا و ترک دنیا فَبَادِرُوا الْمَعَادَ وَ سَابِقُوا الْآجَالَ، فَإِنَّ النَّاسَ يُوشِكُ أَنْ يَنْقَطِعَ بِهِمُ الْأَمَلُ وَ يَرْهَقَهُمُ الْأَجَلُ وَ يُسَدَّ عَنْهُمْ بَابُ التَّوْبَةِ؛ فَقَدْ أَصْبَحْتُمْ فِي مِثْلِ مَا سَأَلَ إِلَيْهِ الرَّجْعَةَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ وَ أَنْتُمْ بَنُو سَبِيلٍ عَلَى سَفَرٍ مِنْ دَارٍ لَيْسَتْ بِدَارِكُمْ، وَ قَدْ أُوذِنْتُمْ مِنْهَا بِالارْتِحَالِ وَ أُمِرْتُمْ فِيهَا بِالزَّادِ. پس به سوى قيامت بشتابيد، و پيش از آن كه مرگ فرا رسد آماده باشيد، زيرا ناگهان آرزوهاى مردم قطع شده، و مرگ آنها را در كام خود مى كشد، و در توبه بسته مى شود. شما امروز به جاى كسانى زندگى مى كنيد كه قبل از شما بودند و ناگهان رفتند و پس از مرگ تقاضاى بازگشت به دنيا كردند. مردم شما چونان مسافران در راهيد، كه در اين دنيا فرمان كوچ داده شديد، كه دنيا خانه اصلى شما نيست و به جمع آورى زاد و توشه فرمان داده شديد.
هشدار از عذاب جهنم وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ لِهَذَا الْجِلْدِ الرَّقِيقِ صَبْرٌ عَلَى النَّارِ، فَارْحَمُوا نُفُوسَكُمْ؛ فَإِنَّكُمْ قَدْ جَرَّبْتُمُوهَا فِي مَصَائِبِ الدُّنْيَا، أَفَرَأَيْتُمْ جَزَعَ أَحَدِكُمْ مِنَ الشَّوْكَةِ تُصِيبُهُ وَ الْعَثْرَةِ تُدْمِيهِ وَ الرَّمْضَاءِ تُحْرِقُهُ، فَكَيْفَ إِذَا كَانَ بَيْنَ طَابَقَيْنِ مِنْ نَارٍ، ضَجِيعَ حَجَرٍ وَ قَرِينَ شَيْطَانٍ؟ أَعَلِمْتُمْ أَنَّ مَالِكاً إِذَا غَضِبَ عَلَى النَّارِ حَطَمَ بَعْضُهَا بَعْضاً لِغَضَبِهِ، وَ إِذَا زَجَرَهَا تَوَثَّبَتْ بَيْنَ أَبْوَابِهَا جَزَعاً مِنْ زَجْرَتِهِ؟ بدانيد اين پوست نازکِ تنِ (انسان) طاقت آتش دوزخ را ندارد، بنابراين بر خويشتن رحم کنيد، چنان که شما اين حقيقت را درباره خويش در مصائب دنيا آزموده ايد. آيا ناراحتى يکى از شما را که خارى به بدنش فرو مى رود و يا زمين خوردنى که او را کمى مجروح مى سازد و يا ريگهاى داغ بيابان (در فصل گرما) که او را آزار مى دهد، مشاهده کرده ايد؟ حال چگونه خواهيد بود هنگامى که در ميان دو طبقه از آتش برکنار سنگ هاى گداخته در مجاورت شيطان قرار گيريد؟ آيا مى دانيد آن گاه که مالک دوزخ بر آتش خشم مى گيرد، آتشها روى هم مى غلتند و يکديگر را مى کوبند (و شعله هاى عظيم از درون آنها بر مى خيزد) و آن گاه که بر آتش فرياد زند از وحشت فريادش قطعات عظيم آتش در ميان درهاى جهنم به هر سو پرتاب مى شوند!
غنیمت شمردن فرصت بندگی اَيُّهَا الْيَفَنُ الْكَبِيرُ الَّذِي قَدْ لَهَزَهُ الْقَتِيرُ، كَيْفَ أَنْتَ إِذَا الْتَحَمَتْ أَطْوَاقُ النَّارِ بِعِظَامِ الْأَعْنَاقِ وَ نَشِبَتِ الْجَوَامِعُ حَتَّى أَكَلَتْ لُحُومَ السَّوَاعِدِ. فَاللَّهَ اللَّهَ مَعْشَرَ الْعِبَادِ وَ أَنْتُمْ سَالِمُونَ فِي الصِّحَّةِ قَبْلَ السُّقْمِ وَ فِي الْفُسْحَةِ قَبْلَ الضِّيقِ، فَاسْعَوْا فِي فَكَاكِ رِقَابِكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُغْلَقَ رَهَائِنُهَا. اى پير سالخورده كه پيرى وجودت را گرفته است، چگونه خواهى بود آنگاه كه طوق هاى آتش به گردن ها انداخته شود، و غل و زنجيرهاى آتشين به دست و گردن افتد چنانكه گوشت دستها را بخورد؟ پس خدا را خدا را اى جمعيّت انسان ها پروا كنيد حال كه تندرستيد نه بيمار، و در حال گشايش هستيد نه تنگ دست، در آزادى خويش پيش از آن كه درهاى اميد بسته شود بكوشيد.
غنیمت شمردن فرصت بندگی أَسْهِرُوا عُيُونَكُمْ وَ أَضْمِرُوا بُطُونَكُمْ وَ اسْتَعْمِلُوا أَقْدَامَكُمْ وَ أَنْفِقُوا أَمْوَالَكُمْ وَ خُذُوا مِنْ أَجْسَادِكُمْ فَجُودُوا بِهَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ وَ لَا تَبْخَلُوا بِهَا عَنْهَا. چشم ها را در دل شب بيدار داريد، شکمها را لاغر کنيد (شکمباره نباشید) ، گامها را بکار گيريد، اموال خود را انفاق کنيد و از جسم وتن خويش بکاهيد و بر جان و روان خود بيفزاييد و در اين کار بخل نورزيد.
غنیمت شمردن فرصت بندگی فَقَدْ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ»، وَ قَالَ تَعَالَى «مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ»؛ فَلَمْ يَسْتَنْصِرْكُمْ مِنْ ذُلٍّ وَ لَمْ يَسْتَقْرِضْكُمْ مِنْ قُلٍّ، اسْتَنْصَرَكُمْ وَ لَهُ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ، وَ اسْتَقْرَضَكُمْ وَ لَهُ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ، وَ إِنَّمَا أَرَادَ أَنْ يَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا. خداوند سبحان فرموده: «اگر خدا را يارى کنيد، شما را يارى مى کند و گامهايتان را استوار مى دارد» و نيز فرموده است: «کيست که به خداوند قرض نيکو دهد تا چند برابر به او عطا کند و براى چنين کسى پاداش والايى است». به يقين خدا به سبب ضعف و ناتوانى از شما يارى نطلبيده و قرض گرفتنش از شما (انفاق در راهش) به سبب کمبود نيست. او از شما يارى خواسته در حالى که لشکرهاى آسمانها و زمين از آن اوست و شکست ناپذير و حکيم است و (همچنين) از شما درخواست قرض کرده در حالى که گنجهاى آسمانها و زمين به او تعلق دارد و بى نياز و شايسته ستايش است. او خواسته است شما را بيازمايد که کدام يک نيکوکارتريد.
ایمان و شکر شایسته خدا (يكى از ياران امام، نوف بكّالى نقل كرد كه امام در سال 40 هجرى در اواخر زندگى خود در شهر كوفه بر روى سنگى كه جعدة بن هبيره مخزومى آماده كرد ايستاد، در حالى كه پيراهنى خشن از پشم بر تن، و شمشيرى با ليف خرما بر گردن، و كفشى از ليف خرما در پا، و بر پيشانى او پينه از كثرت سجود آشكار بود فرمود): الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي إِلَيْهِ مَصَائِرُ الْخَلْقِ وَ عَوَاقِبُ الْأَمْرِ، نَحْمَدُهُ عَلَى عَظِيمِ إِحْسَانِهِ وَ نَيِّرِ بُرْهَانِهِ وَ نَوَامِي فَضْلِهِ وَ امْتِنَانِهِ؛ حَمْداً يَكُونُ لِحَقِّهِ قَضَاءً وَ لِشُكْرِهِ أَدَاءً وَ إِلَى ثَوَابِهِ مُقَرِّباً وَ لِحُسْنِ مَزِيدِهِ مُوجِباً. حمد و سپاس مخصوص خداوندى است که سرانجام مخلوقات و عواقب امور به او منتهى مى گردد. او را بر احسان عظيم و برهان روشن و فضل و نعمت فزاينده اش سپاس مى گوييم; سپاسى که آنچه را شايسته حق اوست ادا کند و آنچه در خور شکر اوست انجام دهد و ما را به ثوابش نزديک سازد و موجب فزونى نعمتش گردد.
ایمان و شکر شایسته خدا وَ نَسْتَعِينُ بِهِ اسْتِعَانَةَ رَاجٍ لِفَضْلِهِ، مُؤَمِّلٍ لِنَفْعِهِ، وَاثِقٍ بِدَفْعِهِ، مُعْتَرِفٍ لَهُ بِالطَّوْلِ، مُذْعِنٍ لَهُ بِالْعَمَلِ وَ الْقَوْلِ؛ وَ نُؤْمِنُ بِهِ إِيمَانَ مَنْ رَجَاهُ مُوقِناً وَ أَنَابَ إِلَيْهِ مُؤْمِناً وَ خَنَعَ لَهُ مُذْعِناً وَ أَخْلَصَ لَهُ مُوَحِّداً وَ عَظَّمَهُ مُمَجِّداً وَ لَاذَ بِهِ رَاغِباً مُجْتَهِداً. و از خداوند استعانت مى جوييم استعانت کسى که به فضل پروردگار اميدوار است و به سودش آرزومند و به دفع زيان ها مطمئن و به نعمتش معترف و کردار و رفتار به او اذعان دارد. به او ايمان داريم، ايمان کسى که با يقين کامل به او اميدوار است و با اعتقاد خالص به او توجه دارد، ايمان کسى که در برابر او خاضع و با خلوص نيّت به توحيد او عقيده مند است. با تمجيد فراوان به بزرگداشت او مى پردازد و با رغبت و کوشش به او پناهنده مى شود.
تجلی خدا در آفرینش لَمْ يُولَدْ سُبْحَانَهُ فَيَكُونَ فِي الْعِزِّ مُشَارَكاً، وَ لَمْ يَلِدْ فَيَكُونَ مَوْرُوثاً هَالِكاً، وَ لَمْ يَتَقَدَّمْهُ وَقْتٌ وَ لَا زَمَانٌ وَ لَمْ يَتَعَاوَرْهُ زِيَادَةٌ وَ لَا نُقْصَانٌ، بَلْ ظَهَرَ لِلْعُقُولِ بِمَا أَرَانَا مِنْ عَلَامَاتِ التَّدْبِيرِ الْمُتْقَنِ وَ الْقَضَاءِ الْمُبْرَمِ. او (خدای متعال) از کسى متولد نشده تا همتايى در عزّت و قدرت داشته باشد و فرزندى به دنيا نياورده تا پس از وفاتش وارث او گردد. وقت و زمانى پيش از او نبوده و زيادى و نقصانى بر او عارض نشده است; بلکه به سبب نشانه هاى تدبير متقن و نظام محکمى که به ما ارائه داده عظمتش پيش چشم عقلها آشکار شده است.
تجلّی خدا در آفرینش فَمِنْ شَوَاهِدِ خَلْقِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ مُوَطَّدَاتٍ بِلَا عَمَدٍ، قَائِمَاتٍ بِلَا سَنَدٍ، دَعَاهُنَّ فَأَجَبْنَ طَائِعَاتٍ مُذْعِنَاتٍ، غَيْرَ مُتَلَكِّئَاتٍ وَ لَا مُبْطِئَاتٍ، وَ لَوْ لَا إِقْرَارُهُنَّ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَ إِذْعَانُهُنَّ بِالطَّوَاعِيَةِ، لَمَا جَعَلَهُنَّ مَوْضِعاً لِعَرْشِهِ وَ لَا مَسْكَناً لِمَلَائِكَتِهِ وَ لَا مَصْعَداً لِلْكَلِمِ الطَّيِّبِ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ مِنْ خَلْقِهِ. از شواهد خلقت (حکيمانه و) با عظمت او آفرينش آسمانهاى پابرجايى است که بدون ستون و تکيه گاهى برپاست. خداوند آنها را به قبول فرمان خويش دعوت کرد و آنها با اطاعت و اذعان در برابر او بدون درنگ و سستى دعوتش را پذيرفتند و اگر اقرار آنها به ربوبيت خداوند و اذعانشان به اطاعت او نبود هرگز آنجا را محلّ عرش خود و مسکن فرشتگان (مقرّب) و محل بالا رفتن سخنان پاک و اعمال صالح بندگانش قرار نمى داد.
تجلی خدا در آفرینش جَعَلَ نُجُومَهَا أَعْلَاماً يَسْتَدِلُّ بِهَا الْحَيْرَانُ فِي مُخْتَلِفِ فِجَاجِ الْأَقْطَارِ؛ لَمْ يَمْنَعْ ضَوْءَ نُورِهَا ادْلِهْمَامُ سُجُفِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ وَ لَا اسْتَطَاعَتْ جَلَابِيبُ سَوَادِ الْحَنَادِسِ أَنْ تَرُدَّ مَا شَاعَ فِي السَّمَاوَاتِ مِنْ تَلَأْلُؤِ نُورِ الْقَمَرِ. خداوند ستارگان آسمان را نشانه هايى قرارداد تا انسانهاى سرگردان را در شب تاريک در نقاط مختلف رهنمون گردد. نه پرده هاى تاريک شبهاى ظلمانى مانع نورافشانى ستارگان مى شود و نه چادر سياه و تاريک آن مى تواند از تلألؤ نور ماه در پهنه آسمانها جلوگيرى کند.
علم و آگاهی خداوند فَسُبْحَانَ مَنْ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ سَوَادُ غَسَقٍ دَاجٍ وَ لَا لَيْلٍ سَاجٍ، فِي بِقَاعِ الْأَرَضِينَ الْمُتَطَأْطِئَاتِ وَ لَا فِي يَفَاعِ السُّفْعِ الْمُتَجَاوِرَاتِ، وَ مَا يَتَجَلْجَلُ بِهِ الرَّعْدُ فِي أُفُقِ السَّمَاءِ وَ مَا تَلَاشَتْ عَنْهُ بُرُوقُ الْغَمَامِ، وَ مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ تُزِيلُهَا عَنْ مَسْقَطِهَا عَوَاصِفُ الْأَنْوَاءِ وَ انْهِطَالُ السَّمَاءِ، وَ يَعْلَمُ مَسْقَطَ الْقَطْرَةِ وَ مَقَرَّهَا وَ مَسْحَبَ الذَّرَّةِ وَ مَجَرَّهَا، وَ مَا يَكْفِي الْبَعُوضَةَ مِنْ قُوتِهَا، وَ مَا تَحْمِلُ [مِنَ] الْأُنْثَى فِي بَطْنِهَا. منزه است خداوندى که ظلمت شبهاى تار و خاموش در نقاط پست زمين و در قله هاى کوتاه و بلند کوهها که در کنار يکديگر قرار دارند بر او مخفى نيست. و نه آنچه را که غرّش رعد در کرانه هاى آسمان به وجود مى آورد و آنچه برقهاى ابر آن را پراکنده مى سازد و همچنين آنچه را تندبادها از برگهاى درختان فرو مى ريزد يا دانه هاى باران آنها را از شاخه ها جدا مى سازد و نيز از محل سقوط و قرارگاه قطرات باران و جايگاه کشش دانه ها به وسيله مورچگان و حرکات آنها (بر روى زمين) و غذايى که پشه را کفايت مى کند و آنچه انسان يا حيوانات ماده در رحم دارند، از همه اينها آگاه است.
عجز انسان از وصف خدا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْكَائِنِ، قَبْلَ أَنْ يَكُونَ كُرْسِيٌّ أَوْ عَرْشٌ أَوْ سَمَاءٌ أَوْ أَرْضٌ أَوْ جَانٌّ أَوْ إِنْسٌ. لَا يُدْرَكُ بِوَهْمٍ وَ لَا يُقَدَّرُ بِفَهْمٍ وَ لَا يَشْغَلُهُ سَائِلٌ وَ لَا يَنْقُصُهُ نَائِلٌ. ستايش مخصوص خداوندى است که پيش از آن که کرسى يا عرش يا آسمان و زمين يا جن و انسى موجود باشد وجود داشته است. خداوندى که نه با فکر و عقل ژرف انديشان درک مى شود و نه با نيروى فهم اندازه اى براى او مى توان تعيين کرد. هيچ درخواست کننده اى او را به خود (از ديگرى) مشغول نمى سازد و هيچ گاه بخشش و عطايش از خزانه بى کرانش نمى کاهد.
عجز انسان از وصف خدا وَ لَا يَنْظُرُ بِعَيْنٍ وَ لَا يُحَدُّ بِأَيْنٍ وَ لَا يُوصَفُ بِالْأَزْوَاجِ وَ لَا يَخْلُقُ بِعِلَاجٍ وَ لَا يُدْرَكُ بِالْحَوَاسِّ وَ لَا يُقَاسُ بِالنَّاسِ. الَّذِي كَلَّمَ مُوسى تَكْلِيماً وَ أَرَاهُ مِنْ آيَاتِهِ عَظِيماً بِلَا جَوَارِحَ وَ لَا أَدَوَاتٍ وَ لَا نُطْقٍ وَ لَا لَهَوَاتٍ. (خداوند) نه به وسيله چشم مى بيند و نه در مکانى محدود مى شود. نه همتا و همسرى دارد و نه در آفرينش نياز به وسيله اى; نه با حواس درک مى شود و نه با مردم مقايسه مى گردد. او همان کسى است که با موسى سخن گفت و آيات بزرگش را به او نشان داد بى آنکه نياز به اعضا و ابزار و زبان و حنجره داشته باشد.
عجز انسان از وصف خدا بَلْ إِنْ كُنْتَ صَادِقاً أَيُّهَا الْمُتَكَلِّفُ لِوَصْفِ رَبِّكَ، فَصِفْ جِبْرِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ جُنُودَ الْمَلَائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ فِي حُجُرَاتِ الْقُدُسِ، مُرْجَحِنِّينَ مُتَوَلِّهَةً عُقُولُهُمْ أَنْ يَحُدُّوا أَحْسَنَ الْخَالِقِينَ، فَإِنَّمَا يُدْرَكُ بِالصِّفَاتِ ذَوُو الْهَيْئَاتِ وَ الْأَدَوَاتِ وَ مَنْ يَنْقَضِي إِذَا بَلَغَ أَمَدَ حَدِّهِ بِالْفَنَاءِ؛ فَلَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ، أَضَاءَ بِنُورِهِ كُلَّ ظَلَامٍ وَ أَظْلَمَ بِظُلْمَتِهِ كُلَّ نُورٍ. اى کسى که خود را براى بيان اوصاف پروردگارت به زحمت افکنده اى! اگر راست مى گويى جبرئيل و ميکائيل و لشکر فرشتگان مقربين را وصف کن، همانها که دربارگاه قدس به عبادت و خضوع مشغولند و عقولشان از اين که خداوند احسن الخالقين را وصف کند در حيرت فرو مانده است. (آرى!) کسى را مى توان با صفات شناخت که داراى هيأت و اعضا و ابزارى باشد و عمرش در زمان معينى سپرى گردد، معبودى جز او نيست معبودى که با نور خويش هر ظلمتى را روشن ساخته و با تاريکيهايى که آفريده هر نورى را در ظلمت فرو برده است.
امیرالمومنین (ع) اين بخش را با يک نتيجه گيرى روشن پايان مى دهد و مى فرمايد: «بنابراين معبودى جز او نيست، معبودى که با نور خويش هر ظلمتى را روشن ساخته و با تاريکى هايى که آفريده هر نورى را در ظلمت فرو برده است»; (فَلاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ، أَضَاءَ بِنُورِهِ کُلَّ ظَلاَم، وَ أَظْلَمَ بِظُلْمَتِهِ کُلَّ نُور). شارحان نهج البلاغه در تفسير اين جمله يا به معناى مطابقى آن توجه کرده و گفته اند: منظور اين است که با روشنايى روز، تاريکى شب را بر مى چيند و به همه جا نور و روشنايى مى تابد و با تاريکى شب اشعه نورانى روز را جمع مى کند و ظلمتى آميخته با آرامش و سکوت بر همه جا حاکم مى سازد، و گاه معناى کنايى آن را در نظر گرفته و گفته اند: منظور از ظلمتها اخلاق زشت است که با نور معرفت الله از صفحه روح انسان برچيده مى شود و در مقابل، کسانى که در ظلمت جهل و عدم معرفت پروردگار گرفتار شوند، انوار فضيلت و اخلاق انسانى از وجودشان برچيده خواهد شد.
توصیه به تقوا أُوصِيكُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ الَّذِي أَلْبَسَكُمُ الرِّيَاشَ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمُ الْمَعَاشَ. اى بندگان خدا ! شما را به تقوا و پرهيزگارى در برابر خداوند سفارش مى کنم; همان خدايى که لباسهاى فاخر به شما پوشانيد و وسايل زندگى را به فراوانى در اختيارتان قرار داد. (هشيار باشيد دنيا شما را نفريبد چرا که هرگز پايدار نيست).
عبرت گرفتن از گذشتگان وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْقُرُونِ السَّالِفَةِ لَعِبْرَةً، أَيْنَ الْعَمَالِقَةُ وَ أَبْنَاءُ الْعَمَالِقَةِ؟ أَيْنَ الْفَرَاعِنَةُ وَ أَبْنَاءُ الْفَرَاعِنَةِ؟ أَيْنَ أَصْحَابُ مَدَائِنِ الرَّسِّ الَّذِينَ قَتَلُوا النَّبِيِّينَ وَ أَطْفَئُوا سُنَنَ الْمُرْسَلِينَ وَ أَحْيَوْا سُنَنَ الْجَبَّارِينَ؟ أَيْنَ الَّذِينَ سَارُوا بِالْجُيُوشِ وَ هَزَمُوا [الْأُلُوفَ] بِالْأُلُوفِ وَ عَسْكَرُوا الْعَسَاكِرَ وَ مَدَّنُوا الْمَدَائِنَ. (آرى) در قرون گذشته براى شما درسهاى عبرت فراوانى است. کجا هستند «عمالقه» و فرزندان «عمالقه؟!» کجايند فرعونها و فرزندانشان؟ و کجا هستند صاحبان شهرهاى رسّ; همانها که پيامبران را کشتند و چراغ پرفروغ سنّتهاى فرستادگان خدا را خاموش کردند و سنّتهاى جباران را زنده ساختند؟ کجايند آنها که با لشکرهاى گران به راه افتادند و هزاران نفر را شکست دادند و متوارى ساختند; همانها که سپاهيان فراوان گرد آوردند و شهرهاى بسيار بنا نهادند.
حضرت مهدی(عج)، آخرین حجت و خلیفه ی خدا قَدْ لَبِسَ لِلْحِكْمَةِ جُنَّتَهَا وَ أَخَذَهَا بِجَمِيعِ أَدَبِهَا مِنَ الْإِقْبَالِ عَلَيْهَا وَ الْمَعْرِفَةِ بِهَا وَ التَّفَرُّغِ لَهَا، فَهِيَ عِنْدَ نَفْسِهِ ضَالَّتُهُ الَّتِي يَطْلُبُهَا وَ حَاجَتُهُ الَّتِي يَسْأَلُ عَنْهَا؛ فَهُوَ مُغْتَرِبٌ إِذَا اغْتَرَبَ الْإِسْلَامُ وَ ضَرَبَ بِعَسِيبِ ذَنَبِهِ وَ أَلْصَقَ الْأَرْضَ بِجِرَانِهِ، بَقِيَّةٌ مِنْ بَقَايَا حُجَّتِهِ، خَلِيفَةٌ مِنْ خَلَائِفِ أَنْبِيَائِهِ. (آن مرد الهى) براى حفظ حکمت و دانش، زرهى بر تن کرده و حکمت را با تمام آدابش در برگرفته، توجه خاص به آن نموده و آن را به خوبى شناخته و يکسره به آن پرداخته است. حکمت و دانش براى او گمشده اى است که همواره در جستجوى آن است و نيازى اوست که پيوسته در طلب آن است. او به هنگامى که اسلام غروب کند و همچون شترى خسته که از راه رفتن بازماند، و بر زمين قرار گرفته و سينه به آن چسبانده است، پنهان خواهد شد. (آرى) او باقيمانده اى از حجّتهاى خداست و خليفه و جانشينى از جانشينان پيامبران اوست.
پندی به دلبستگان دنیا أَلَا إِنَّهُ قَدْ أَدْبَرَ مِنَ الدُّنْيَا مَا كَانَ مُقْبِلًا وَ أَقْبَلَ مِنْهَا مَا كَانَ مُدْبِراً، وَ أَزْمَعَ التَّرْحَالَ عِبَادُ اللَّهِ الْأَخْيَارُ وَ بَاعُوا قَلِيلًا مِنَ الدُّنْيَا لَا يَبْقَى بِكَثِيرٍ مِنَ الْآخِرَةِ لَا يَفْنَى. مَا ضَرَّ إِخْوَانَنَا الَّذِينَ سُفِكَتْ دِمَاؤُهُمْ وَ هُمْ بِصِفِّينَ أَلَّا يَكُونُوا الْيَوْمَ أَحْيَاءً يُسِيغُونَ الْغُصَصَ وَ يَشْرَبُونَ الرَّنْقَ؟ قَدْ وَ اللَّهِ لَقُوا اللَّهَ، فَوَفَّاهُمْ أُجُورَهُمْ وَ أَحَلَّهُمْ دَارَ الْأَمْنِ بَعْدَ خَوْفِهِمْ. آگاه باشيد آنچه از دنيا روى آورده بود، پشت کرده و آنچه پشت کرده بود، روى آورده است (سنّتهاى پيامبر(صلى الله عليه وآله) فراموش شده و سنن جاهلى در حکومت امويان بازگشته است) بندگان نيک خدا به سرعت تصميم به کوچ گرفتند و متاع اندک دنياى فانى را با سرمايه هاى فراوان آخرتِ ماندگار، مبادله نمودند. راستى، برادران ما که خونشان در صفين ريخته شد (و شربت شهادت نوشيدند) اگر امروز زنده نيستند که از اين لقمه هاى گلوگير بخورند و از اين آبهاى ناگوار بنوشند، (و اين حوادث دردناک را ببينند) چه ضررى کردند؟ به خدا سوگند! آنها به لقاى پروردگار نايل شدند و خدا پاداششان را به طور کامل عطا فرمود و آنها را در سراى امن و امان بعد از اين زندگى پر از خوف جاى داد.
جای خالی بهترین یاران أَيْنَ إِخْوَانِيَ الَّذِينَ رَكِبُوا الطَّرِيقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ؟ أَيْنَ عَمَّارٌ وَ أَيْنَ ابْنُ التَّيِّهَانِ وَ أَيْنَ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ وَ أَيْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِيَّةِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَةِ؟ کجايند برادران من؟ همانها که در مسير صحيح گام نهادند و در راه حق پيش افتادند، کجاست «عمار»؟ کجاست «ابن تيّهان»؟ و کجاست «ذوالشهادتين». (سه نفر از بزرگان ياران امام که شربت شهادت نوشيدند). و کجايند کسانى همچون آنان از برادرانشان که پيمان بر جانبازى بستند و سرانجام سرهايشان براى فاجران فرستاده شد!