Nava_Rmezani.mp3
4.09M
روضه شهدا.........
پس زمینه مطالعتون.....
🔸 حتما دانلود کنید .......
#مجتبی_رمضانی
👇 ادامه ماجرا و ماجرای سه راهی شهادت....
#طلائیه 6⃣2⃣
👈 بچه ها یادتونه تو مداحی میخوندم :
عجب حال و هوائیه غروبای طلائیه
راه شهادت وبهشت همه میگن سه راهیه
منظورم از سه راهی .... سه راهیه شهادت در طلائیه بود...
در پست بعد توضیح میدم...
#طلائیه 7⃣2⃣
🎙 به نقل از راوی جبهه ها
#سه_راهی_شهادت
🔺سال 65 یکی از سخت ترین مراحل عملیات کربلای 5 تصرف و نگهداری منطقه ای بود به اسم سه راه شهادت. هر نیمه شب خاکریز اطراف سه راه کامل میشد.صبح روز بعد تانکهای عراق اونقدر شلیک میکردن تا خاکریز محو میشد!
🔻 اونوقت هرجنبنده ای که به سمت سه راه میآمد تو دید مستقیم دشمن بود.
یه روز بدجوری تو منطقه خمپاره میریخت. حدود بیست نفر به شدت مجروح شده بودند.
🚑 یه ساعت بعد یه نفربر هرجوری که بود خودش رو به منطقه #سه_راه_شهادت رسوند.مجروحین رو سوار نفربر کردیم.راننده میگفت دیگه جا ندارم ولی ما اصرار میکردیم که این یکی رو هم سوار کن.
🥀 همه مجروحین رو پشت نفربر جا دادیم.دیگه هیچ جایی پشت نفربر نبود.در رو بستیم و راننده حرکت کرد.خاکریزی وجود نداشت.راننده باید سریع از این منطقه عبور میکرد.
〽️ از داخل سنگر به دور شدن نفربر نگاه میکردیم.یهو رنگ از چهره همه ما پرید.گلوله تانک عراقی به کمر نفربر اصابت کرد.
#طلائیه 8⃣2⃣
🔷 نفربر تو شعله های آتش میسوخت.هیچ راه خروجی برای آن مجروحان وجود نداشت. چند نفری میخواستند برن کمک اما بارش رگبار تیربارهای عراقی زمین گیرشون کرد.
💤 صدای ناله ی مرگ را برای اولین بار در آنجا شنیدم.مجروحین داخل نفربر از عمق جان فریاد میزدند و میسوختند.
😭 اشک میریختیم.ناله میکردیم.هیچ کاری از دستمون ساخته نبود.سوختن بهترین دوستانمون رو فقط از دور نگاه میکردیم.
😓 با خودم میگفتم:ای کاش همه رو سوار نمیکردیم.ای کاش... بوی گوشت سوخته فضا رو پر کرده بود.صدای گریه ی بچه ها قطع نمیشد. هوا که تاریک شد رفتیم سراغ نفربر.در رو که باز کردیم چیزی رو که میدیدیم باور نمیکردیم. لایه ای از خاکستر و استخوان های سوخته کف نفربر رو گرفته بودهیچ عامل مشخصه ای از اون همه دلاور وجود نداشت. همه از بین رفته بودند.هیچی ازشون باقی نمونده بود...
⭕️ در وصیتنامه ی یکی از شهدا نوشته بود:
آیا میدانید که این انقلاب و اسلام و آزادی چگونه به دست ما رسیده است...؟
#طلائیه 9⃣2⃣