هدایت شده از شهید کمالی
🔴 شرکتی که به خاطر خصوصیسازی بد در حال سقوط بود به رشد ۴ برابری تولید رسید؛ امید به هپکو برگشت
🔹 فرهیختگان:
بررسی عملکرد دو سال اخیر هپکو نشان میدهد اگرچه تولید این شرکت با زمان اوج خود فاصله نجومی دارد با این حال طی دو سال اخیر تولید این شرکت روند رو به رشدی داشته است؛ بهطوریکه هپکو در سال ۱۴۰۰ حدود ۱۱۳ و در سال ۱۴۰۱ تا ۲۱۶ دستگاه از انواع ماشینآلات معدنی تولید کرده است. طبق این آمارها، تولید سال ۱۴۰۱ هپکو ۴ برابر تولید سالهای ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ است.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
هدایت شده از شهید کمالی
✳️ آشوب در فرانسه است اما اخبار علیه ایران سازماندهی می شود.
🔻بررسی کانال تلگرامی رسانههایی چون بیبیسی فارسی، رادیوفردا، صدای آمریکا، ایران اینترنشنال، دویچهوله فارسی و ایندیپندنت فارسی در بازه زمانی ۴۸ ساعته از ساعات ابتدایی ۹ تیر۱۴۰۲ تا پایان روز ۱۰ تیر۱۴۰۲ (ابتدای ۳۰ ژوئن تا پایان اول جولای۲۰۲۳) آمار قابل توجهی به دست میدهد که در جدول قابل مشاهده است.
🔻در برخی از رسانهها سه برابر فرانسه علیه ایران خبرسازی شده است
🔻این هجمه رسانه ای نشان می دهد که اولویت رسانههای بیگانه همچنان ایران است،آشوب ها در فرانسه است اما پوشش نامعتبر می خواهد به گونه ای وانمایی صورت بگیرد که با دیدن اغتشاشات پاریس،ذهن ها به سمت تهران برود.
🔻این حرکت رسانه ای برای تصویر سازی نادرست از ناآرامی در ایران است.
🟩پوشش نا آرامی در ایران با رنگ سبز
🟥پوشش نا آرامی در فرانسه با رنگ قرمز
⬛ بقیه اخبار رنگ مشکی
#ثامن_خراسان_شمالی
هدایت شده از یا مهدی عج
🔰 گزارش روز
🛢 تأملی در وضعیت فروش نفت
در لایحه بودجه سال 1402 فروش روزانه 1/4 میلیون بشکه نفت با قیمت هر بشکه نفت 85 دلار لحاظ شده است. از این میزان فروش، سهم شرکت ملی نفت 14/5 درصد، سهم صندوق توسعه ملی 40 درصد و سهم مناطق محروم و نفت خیز 3 درصد میباشد. مابقی درآمدها نیز صرف تأمین کالاهای اساسی و تشکیل سرمایه در کشور میشود. با احتساب میانگین فروش هر بشکه نفت 70 دلار در سه ماهه اول، به نظر میرسد ایران توانسته باشد پیشبینی بودجهای خود را محقق سازد. پیرامون این موفقیت که یکی از دلایل آن پویایی، توازن و چندوجهی بودن سیاست خارجه و دیپلماسی اقتصادی دولت سیزدهم میباشد، یک سری ملاحظات اساسی وجود دارد:
🔸️گزارههای تحلیلی: بسته به نوع حکمرانی اقتصادی و سیاستگذاری در یک کشور، درآمدهای نفتی میتواند بستری برای ارتقای رفاه جامعه و یا ایجاد چالشهای اقتصادی فراهم کند. در واقع اگر درآمدهای ارزی حاصل از نفت صرف جبران کسری بودجه ریالی دولت و یا خلق اعتبار ریالی نامولد شود، در این صورت شاهد سه آسیب خواهیم بود: اول، بیماری هلندی در اقتصاد (افزایش درآمد ارزی منجر به ازدیاد واردات شود و در نتیجه رشد نقدینگی و تورم را حاصل کند). دوم، بیانگیزگی دولت در کاهش میزان وابستگی به نفت(که برخلاف سیاستهای اقتصاد مقاومتی است). سوم، عدم توجه به سایر بخشهای درآمدزا مثل مالیات.
دولت باید در شرایط افزایش درآمدهای ارزی، در نظر داشته باشد که ابتدا این درآمدها را صرف تسویه بدهی با صندوق توسعه ملی و سپس توسعه امور زیربنایی و سرمایهای مثل طرحهای عمرانی از طریق تأمین صددرصدی بودجه عمرانی کند. نکته مهم اینکه افزایش درآمدها فرصتی کمنظیر را برای اصلاح نظامهای اقتصادی و انجام اقدامات تحولی و ساختاری در اقتصاد فراهم میکند.
به نظر میرسد دولت سیزدهم توانسته باشد جنبههای مخاطرهآمیز افزایش درآمدهای نفتی را کنترل کند. از این جهت که بررسیها نشان میدهد دولت علاوه بر ساماندهی نظام مالیاتی کشور، از یکسو سهم نفت در بودجه سال جاری نسبت به سال قبل را کاهش داده و از سوی دیگر درآمدهای حاصله را به جای ورود ریالی به بازار، صرف تخصیص و هزینهکرد در زمینه بودجه عمرانی کشور نموده است. چه اینکه آمارها نیز بیان میکند میزان تحقق بودجه عمرانی کشور در سال گذشته 105 درصد بوده است. و این در شرایطی است که نسبت بودجه عمرانی به بودجه عمومی کشور در بالاترین سطح خود در یک دهه اخیر رسیده است. بودجه عمرانی کشور از این جهت مهم است که وجه اساسی رونق بازارها و خروج کشور از رکود و ایجاد اشتغال میباشد. البته این روند باید پایدار و با ثبات باشد تا بتوان بازخورد آن را مشاهده نمود.
✅️نکته مهم بعدی اینکه دولتها موظفند سهم صندوق توسعه از درآمدهای نفتی را به صورت کامل بپردازند. اما برخی دولتها همچنان که سهم صندوق را نمیپردازند، به دلایل مختلف، از جمله کاهش درآمدهای کشور، با انتشار اوراق، بدهیهای مضاعفی نیز ایجاد میکنند. تحقق کامل سهم صندوق توسعه و تسویه به موقع بدهیهای دولت به واسطه افزایش درآمدهای نفتی، اقدام تحسینبرانگیزی است که در دوره فعلی شاهد آن هستیم.
◀️نکته پایانی؛ نظم و انضباط در درآمدها باید منجر به نظم در برنامهریزیها میشود. آنچه در این عرصه مهم است این است که دولت بتواند به درستی مسیر پیشرفت را با دقت و بدون هیجانات و احساسات ریلگذاری کند. نکتهای که به نظر میرسد دولت سیزدهم به درستی آن را فهم کرده و در حال پیادهسازی آن است.
✍️ #علی_محمدی
#ثامن_خراسان_شمالی
هدایت شده از یا مهدی عج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥 #موشن_گرافیک | قتل های خانگی زنان
🍃🌹🍃
✅ قسمت سوم
💠 یک مطالعه در سال ۲۰۲۲ نشان می دهد که که 84% افراد کشته شده در خشونت های خانگی، زن بوده اند. تعداد زنان کشته شده توسط شریک جنسی، از ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۰، 6% رشد داشته است.
#ثامن_خراسان_شمالی
هدایت شده از یا مهدی عج
به مناسبت #عید_غدیر
🌴ابن سینا و جانشینی پیامبر
🔹ابن سینا معتقد است که بعد از پیامبر خلیفه یا جانشین او این امر را بر عهده میگیرد. اما سؤال این است که این جانشین چگونه تعیین میشود. ابن سینا دو دیدگاه را در نحوه تعیین جانشین پیامبر ذکر میکند: بر اساس دیدگاه نخست اجماع افراد با سابقه و صالح بر جانشین شدن کسی که اکثریت آنها زیادت و درستی عقل، اخلاق و معرفت به شریعت او را قبول داشته باشند، جانشین پیامبر را تعیین میکند. اما بر اساس دیدگاه دوم، تعیین جانشین پیامبر توسط نص نبی انجام میپذیرد. در واقع، پیامبر برای پس از خود یک فرد را مشخص و معرفی میکند. همچنان که پیداست، دیدگاه نخست دیدگاه اهل سنت و دیدگاه دوم منطبق با دیدگاه امامیه است. اکنون سؤال این است که ابن سینا کدام یک از این دو دیدگاه را میپسندد؟ ابن سینا دیدگاه دوم را ترجیح میدهد. وی در فصل پنج از مقاله دهم الهیات شفاء تصریح میکند که پیامبر باید شخص شایستهای را برای جانشینی خود معرفی کند. همچنین مینویسد: «و الاستخلاف بالنص أصوب فإن ذلك لا يؤدي إلى التشعب و التشاغب و الاختلاف»؛ تعیین جانشین از راه نص (تصریح و مشخص کردن خود پیامبر) به صواب نزدیکتر است؛ چرا که این امر باعث دوری از اختلاف نظر و تفرقه امت میشود.
🔺در واقع ابن سینا از بین احتمالات سکوت پیامبر یا انتخاب براساس اجماع یا نص، درست ترین راه و روش، درباره جانشینی پیامبر « صلي الله عليه وآله» را، این می داند که خود پیامبر اکرم، خلیفه و جانشین خود را تعیین کند، و به دست اتفاقات نسپرد.
#غدیر
#ابن_سینا
#ثامن_خراسان_شمالی
#موسی_سلیمانی
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 240
💠سوره يوسف: آیات 38 الی 43
#قرآن #طرح_ختم_قرآن
#تلاوت_روزانه #تلاوت_قرآن
@ahlolbait_story
هدایت شده از شهید کمالی
Bar MAdare Ahd 10.mp3
1.12M
🤝 بر مدار عهد
نکاتی پیرامون عهد با امام عصر علیهالسلام
🎵قسمت دهم
#بر_مدار_عهد
#عهد_با_حضرت
💚 اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج 💚
🆔 @Gole_Narges_emam_zaman
هدایت شده از شهید کمالی
#قسمت9⃣3⃣1⃣
گفت می روم حقم است دنده ام نرم. اگر می خواهم نان بخورم، باید بروم ته صف.»
بعد خندید.
داشت پوتین هایش را می پوشید. گفتم: «پس اقّلاً بیا لباس هایت را عوض کن. بگذارکفش هایت را واکس بزنم. یک دوش بگیر.»
خندید و گفت: «تا بیست بشمری، برگشته ام.»
خندیدم و آمدم توی اتاق. صورت بچه ها را شستم. لباس هایشان را عوض کردم. غذا گذاشتم. خانه را مرتب کردم. دستی به سر و صورتم کشیدم. وقتی صمد نان به دست به خانه برگشت، همه چیز از این رو به آن رو شده بود. بوی غذا خانه را پر کرده بود. آفتاب وسط اتاق پهن شده بود. در و دیوار خانه به رویمان می خندید.
فردا صبح صمد رفت بیرون. وقتی برگشت، چند ساک بزرگ پلاستیکی دستش بود. باز رفته بود خرید. از نخود و لوبیا گرفته تا قند و چای و شکر و برنج.
گفتم: «یعنی می خواهی به این زودی برگردی؟!»
گفت: «به این زودی که نه، ولی بالاخره باید بروم. من که ماندنی نیستم. بهتر است زودتر کارهایم را انجام بدهم. دوست ندارم برای یک کیلو عدس بروی دم مغازه.»
بعد همان طور که کیسه ها را می آورد و توی آشپزخانه می گذاشت، گفت: «دیروز که آمدم و دیدم رفته ای سر صف نانوایی از خودم بدم آمد.»
قسمت :0⃣4⃣1⃣
#فصل_چهاردهم
کیسه ها را از دستش گرفتم و گفتم: «یعنی به من اطمینان نداری!»
دستپاچه شد. ایستاد و نگاهم کرد و گفت: «نه... نه...، منظورم این نبود. منظورم این بود که من باعث عذاب و ناراحتی ات شدم. اگر تو با من ازدواج نمی کردی، الان برای خودت خانه مامانت راحت و آسوده بودی، می خوردی و می خوابیدی.»
خندیدم و گفتم: «چقدر بخور و بخواب!»
برنج ها را توی سینی بزرگی خالی کرد و گفت: «خودم همه اش را پاک می کنم. تو به کارهایت برس.»
گفتم: «بهترین کار این است که اینجا بنشینم.»
خندید و گفت: «نه... مثل اینکه راه افتادی. آفرین، آفرین. پس بیا بنشین اینجا کنار خودم. بیا با هم پاک کنیم.»
توی آشپزخانه کنار هم پای سینی نشستیم و تا ظهر نخود و لوبیا و برنج پاک کردیم. تعریف کردیم و گفتیم و خندیدیم.
بعد از ناهار صمد لباس پوشید و گفت: «می خواهم بروم سپاه. زود برمی گردم.»
گفتم: «عصر برویم بیرون؟!»
با تعجب پرسید: «کجا؟!»
گفتم: «نزدیک عید است. می خواهم برای بچه ها لباس نو بخرم.»
یک دفعه دیدم رنگ از صورتش پرید. لب هایش سفید شد. گفت: «چی! لباس عید؟!»
من بیشتر از او تعجب کرده بودم. گفتم: «حرف بدی زدم!»
گفت: «یعنی من دست بچه هایم را بگیرم و ببرم لباس نو بخرم! آن وقت جواب بچه های شهدا را چی بدهم. یعنی از روی بچه های شهدا خجالت نمی کشم؟!»
🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
قسمت :1⃣4⃣1⃣
#فصل_چهاردهم
گفتم: «حالا مگر بچه های شهدا ایستاده اند سر خیابان ما را ببینند! تازه ببینند. آن ها که نمی فهمند ما کجا می رویم.»
نشست وسط اتاق و گفت: «ای داد بی داد. ای داد بی داد. تو که نیستی ببینی هر روز چه دسته گل هایی جلوی چشم ما پرپر می شوند. خیلی هایشان زن و بچه دارند. چه کسی این شب عیدی برای آن ها لباس نو می خرد؟»
نشستم روبه رویش و با لج گفتم: «اصلاً من غلط کردم. بچه های من لباس عید نمی خواهند.»
گفت: «ناراحت شدی؟!»
گفتم: «خیلی! تو که نیستی زندگی مرا ببینی، کِی بالای سر من و بچه هایت بودی؟! ما هم به خدا دست کمی از بچه های شهدا نداریم.»
عصبانی شد. گفت: «این حرف را نزن. همه ما هر کاری می کنیم، وظیفه مان است. تکلیف است. باید انجام بدهیم؛ بدون اینکه منّتی سر کسی بگذاریم. ما از امروز تا هر وقت که جنگ هست عید نداریم. ما هم درد خانواده شهداییم.»
بلند شدم و رفتم آن اتاق، با قهر گفتم: «من که گفتم قبول. معذرت می خواهم. اشتباه کردم.»
بلند شد توی اتاق چرخی زد و در را بست و رفت.
تا عصر حالم گرفته بود. بُق کرده بودم و یک گوشه نشسته بودم.
قسمت :2⃣4⃣1⃣
#فصل_چهاردهم
نه حال و حوصله بچه ها را داشتم، نه اخلاقم سر جایش بود که بلند شوم و کاری بکنم. کلافه بودم. بغضی ته گلویم گیر کرده بود که نه بالا می آمد و نه پایین می رفت.
هوا تاریک شده بود. صمد هنوز برنگشته بود. با خودم فکر کردم: «دیدی صمد بدون خداحافظی گذاشت و رفت.» از یک طرف از دستش عصبانی بودم و از طرف دیگر دلم برایش تنگ شده بود. از دست خودم هم کلافه بودم. می ترسیدم قهر کرده و رفته باشد.
دیگر امیدم ناامید شده بود. بلند شدم چراغ ها را روشن کردم. وضو گرفتم تا برای نماز آماده بشوم. همان موقع، دلم شکست و گفتم: «خدایا غلط کردم، ببخش! این چه کاری بود کردم. صمدم را برگردان.»
توی دلم غوغایی بود. یک دفعه صدای در آمد. صدای خنده و جیغ و داد بچه ها که بلند شد، فهمیدم صمدم برگشته. سر جانماز نشسته بودم. صمد داشت صدایم می زد: «قدم! قدم جان! قدم خانم کجایی؟!»
دلم غنج رفت. آمدم توی اتاق. دیدم دو تا ساک بزرگ گذاشته کنار پشتی و بچه ها را بغل کرده. آهسته سلام دادم.
خندید و گفت: «سلام به خانمِ خودم. چطوری قدم خانم؟!»
به روی خودم نیاوردم. سرسنگین جوابش را دادم.
ادامه دارد.....