تو پیش از وحی ایمان داشتی، اعجاز عشق این است
نمازِ مِهر، بر مُهر نبوت کردهای بانو
چه خوش فهمیدهای با باختن در عشق، باید برد
چه سودی در صفای این تجارت کردهای بانو
تمام هستیِ حق، کوثرش سهم تو شد، زیرا
تمام هستیت را نذر امت کردهای بانو
علی بود و نبی بود و تو بودی اولِ این راه
تو با زهرات، با مولات، بیعت کردهای بانو
رخ مرضیه را بوسیدی و روحالامین شد مست
چنین شیرین که کوثر را تلاوت کردهای بانو
چه دُرّی در دل دلدادگی دیدی که از دنیا
به یک پیراهنِ کهنه قناعت کردهای بانو
چه اندوهیست در کوچت که دیگر این محمد(ص)، آن
محمد(ص) نیست، از وقتی که رحلت کردهای بانو...
بدان دست کریمت دارم امّیدی که در محشر
ببینم شاعرت را هم شفاعت کردهای بانو...
~ قاسم صرافان
@pelak13
نمیدانم چرا احوال پتوس مثل همیشه نیست. ظاهراً آب و نور و مکانش تغییری نکرده است، ظاهراً زرد و برگریزان و چروکیده نیست، من اما میفهمم که احوالش شبیه همیشه نیست.
ما آدمها هم همینیم. گاهی همهچیز سر جایش هست، حال ما نه. ایکاش من هم کمی مثل صاحب خودم آگاه بودم، که دردت را میفهمیدم. آخ عزیزم! ایکاش تو هم میتوانستی قرآن بخوانی و لابهلای سطورش دنبال دوای دردهایت بگردی...
@pelak13
یه طرحی داریم، بهنام سبد کتاب... 😍
و این سبد کتاب منه 😌
اگه دوست دارین که دربارهش بیشتر بدونین:
https://survey.porsline.ir/s/CivcKg7
@pelak13
پلاک ۱۳
یه طرحی داریم، بهنام سبد کتاب... 😍 و این سبد کتاب منه 😌 اگه دوست دارین که دربارهش بیشتر بدونین:
البته یه سبد واقعی هم داره 👀 ولی چون مهمونهای کوچولو لج نکنن که سبدشو میخوان و نه کتابهاشو 😆، فعلاً سبد رو قایم کردم 😆
پلاک ۱۳
یه طرحی داریم، بهنام سبد کتاب... 😍 و این سبد کتاب منه 😌 اگه دوست دارین که دربارهش بیشتر بدونین:
دوستانی دارم، اینچنین پایه 😌
@pelak13
پلاک ۱۳
حسابی درگیر کارهایم بودم که با لبخند بزرگی آمد و عکس پایینی را نشانم داد. من به یک نگاه سرسری و لبخندی کمرنگ بسنده کردم و مشغول بقیهٔ کارها شدم، او هم رفت. با خودم گفتم چرا باید برای یک نقاشی معمولی آنقدر ذوق لازم باشد؟!
حالا که رفته، نقاشی را از جلوی آینه پیدا کردم. به نوشتهاش دقت کردم: «نقته» (= نقطه)؛ ای وای! فهمیدم! عکس جلد آن کتابی را کشیده بود که دوستش داشت! تازه چند تا گل قلبی و پروانه هم به آن افزوده! پس بگو چرا اینقدر ذوق داشت...
کاش میشد فیلم امشب را به عقب برگردانم و آن قسمتش را ویرایش کنم. ده ثانیه به نقاشیاش دقت کنم، سی ثانیه هم برایش ذوق کنم. چه میدانم. آن کمتر از یک دقیقه را میخواستم چهکار که دل کوچکش را شاد نکردم؟
@pelak13
پلاک ۱۳
حسابی درگیر کارهایم بودم که با لبخند بزرگی آمد و عکس پایینی را نشانم داد. من به یک نگاه سرسری و لبخن
ارتباط با بچهها، همان ارتباطیست که باید. نمیتوانم به او پیام بدهم و بگویم ببخشید اگر ناراحت شدی، باید چشمدرچشم دلجویی کنم. بچهها خیلی وقتها تو را مجبور میکنند که به آنها گوش بدهی، نگاه کنی، برای توجه به آنها گاهی از جا برخیزی، تمرکز کنی.
کمکم بزرگتر میشوند و اگر نبینی، گوش ندهی و از جا بلند نشوی، چیزی نمیگویند. اما هر «نـــ» بر سر این فعلها، یک آجر برای فاصلهٔ شماست. مگر میشود کسی را نبینی و نشنوی و بهسمتش حرکت نکنی، اما بگویی دوستش داری؟
@pelak13
نشستم گوشهای از سفرهٔ همواره رنگینت
چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت
به عابرها تعارف میکنی داروندارت را
تو آن باغی که میریزد بهشت از روی پرچینت
کرَم یک ذره از سرشار، سرشارِ صفتهایت
حسن یک دانه از بسیار، بسیارِ عناوینت
دهان وا میکند عالم به تشویق حسین اما
دهانِ خاتم پیغمبران وا شد به تحسینت
تو دینِ تازهای آوردهای از دیدِ این مردم
که با یک گل کنیزی میشود آزاد در دینت
معزالمومنین خواندن، مذل المومنین گفتن
اگر کردند تحسینت اگر کردند نفرینت...
برای تو چه فرقی دارد ای والتین و الزیتون؟
که میچینند مضمون آسمانها از مضامینت
بگو تا آفتاب از مغربِ دنیا برون آید
که سرپیچی نخواهد کرد خورشید از فرامینت
بگو تا تیغ بردارد، اگر جنگ است آهنگت
بگو تا تیغ بگذارد، اگر صلح است آیینت
بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند!
محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت...
~ سید حمیدرضا برقعی
💛 ولادت امام حسن جانمون مبارک. 💛
@pelak13