آیتالله جاودان امشب میگفت اگر کسی توی زندگیش مشکلی داره، باید ببینه وضعیت نمازش چطوره... باید یه توجه دوباره به نماز خوندنش داشته باشه...
میگفت نماز خوندن نمازخونها باعث میشه بینمازها هم از عذاب حفظ بشن!
و موقع استغفار، گفت خدایا ما بابت گناههای خودمون، گناههای مردم شهر و گناههای مردم کشورمون ازت معذرت میخوایم...
@pelak13
هدایت شده از واحد ریحانهٔ لبیک
✅ یک نکتهٔ اساسی در نوروز هست که در روایات ما به آن توجّه شده است.
🧡 ... نوروز یعنی روز نو...
✨ معلّیبنخنیس [از یاران موثق امام صادق(علیهالسلام)] خدمت حضرت میرود؛ اتفاقاً روز «نوروز» بوده است... حضرت به او میفرمایند: آیا میدانی نوروز چیست؟
👀 بعضی خیال میکنند که حضرت در این روایت، تاریخ بیان کرده است! برداشت من از این روایت، این نیست.
😍 من اینطور میفهمم که حضرت، «روز نو» را معنا میکنند. منظور این است: امروز را که مردم، «نوروز» گذاشتهاند، یعنی روزِ نو! روزِ نو یعنی چه؟ همه روزهای خدا مثل هم است؛ کدام روز میتواند «نو» باشد؟
🌱 شرط دارد. روزی که در آن اتفاق بزرگی افتاده باشد، نوروز است... خود حضرت مثال میزنند و میفرمایند: آن روزی که جناب آدم و حوّا، پا بر روی زمین گذاشتند، نوروز بود؛ برای بنیآدم و نوع بشر، روز نویی بود... روزی که قرآن بر پیغمبر نازل شد، روز نویی برای بشریت است.
🥰 اینها «نوروز» است؛ چه از لحاظ تاریخ شمسی، با اوّلِ ماه «حَمَل» [فروردین] مطابق باشد یا نباشد. این نیست که حضرت بخواهند بفرمایند که این قضایا، روز اوّلِ فروردین اتفاق افتاده است؛ نهخیر.
😇 حال اگر شما میخواهید روز اوّلِ فروردین را هم برای خودتان روز «نو» و نوروز قرار دهید، شرط دارد. شرطش این است که کاری کنید و حرکتی انجام دهید، حادثهای بیافرینید.
🧐 آن حادثه در کجاست؟ در درون خود شما! «یا مقلّب القلوب والابصار، یا مدبّر اللیل والنّهار، یا محوّل الحول والاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال».
❤️ اگر حال خود را عوض کردید، اگر توانستید گوهر انسانی خود را درخشانتر کنید، حقیقتاً برای شما «نوروز» است.
📚 [بیانات رهبر عزیز انقلاب در اول فروردین ۷۷]
🖤 امیدواریم با عنایت امیر مؤمنان (علیهالسلام)، بهترین تقدیرها برایمان رقم بخورد و روزهایمان نو شود. 🌱
🌐 کانال واحد ریحانهٔ لبیک
@reyhaneyelabbayk
به اذن عالیِ اعلی، به احترام علی
شروع میکنم این ماه را به نام علی
ببخش با عجله، دست خالی آمدهام
شنیدهام که مهیّاست بار عام علی
چقدر نان شبش را به سائلان بخشید
دلم خوش است به لطف علیالدّوام علی
سلاح ماست ابوحمزه، افتتاح، مجیر
دعای مسجد کوفه شراب جام علی
دعای ما که دعا نیست... باز مقبول است
به احترام دعا کردن و صیام علی
دلم هوای نجف کرده اولِ ماهی
هوای بادهٔ انگور با دوام علی
ز حنجرش نفس گرم وحی میجوشد
نبی شده است به معراج، همکلام علی
یهود و آلسعود از هراس میمیرند
اگر طلوع کند تیغ از نیامِ علی
خوشا به روزیِ زوار سیدالشهدا
به زائران حسین است چون سلام علی
چنان علی شده ممسوسِ حق، علیاکبر
همان علی که شده وارث مرام علی
چقدر تشنهٔ بوسیدن پدر شده بود
فدای خشکی وقت وداع کام علی
زدند از سر کینه علیِ اکبر را
زدند یاس حرم را به انتقام علی
چقدر بین عبا چیدنش نفسگیر است
چگونه جمع شود در عبا تمامِ علی؟...
~ محمدجواد شیرازی
@pelak13
پلاک ۱۳
به اذن عالیِ اعلی، به احترام علی شروع میکنم این ماه را به نام علی ببخش با عجله، دست خالی آمدهام ش
انگار ادب معجزه میکنه.
امشب توی برنامهٔ محفل ماجرای کسی بود که انواع خلافها رو توی پروندهش داشت. اما نقطهٔ عطف زندگیش همون جایی بود که بهاحترام شب قدر، مشروب نخورد و بهخاطر اینکه یه نفر به امام علی علیهالسلام بیاحترامی کرد، با اون شخص ارتباط نگرفت. دقیقاً از همون جا همهچی تغییر کرد.
و این شخص، تنها آدمی نیست که بهوسیلهٔ ادبش به راه درست اومده...
پس بدونیم، اگر کسی، صفحهای، کانالی، چیزی داره با مقدسات شوخی میکنه، اگر داره برامون احترام یه چیزایی رو ذرهذره کم میکنه، نقطهٔ بسیار مهم و حساسی رو هدف گرفته، همون نقطهای که میتونه شروع حرکت بهسمت عاقبتبهخیری رو رقم بزنه. حالا تصمیم با ماست که بخونیم، فالو کنیم، بشنویم یا نه.
@pelak13
چهارشنبهسوری، صحنهای از آتشگرفتن دیدم که بهسختی از جلوی چشمم میره کنار. هرچی فیلم از زبانه کشیدن آتش دیده بودم و هرچی وصف شنیده بودم، یه طرف، یه لحظه دیدنِ اون صحنه یه طرف دیگه.
اول اینکه جواب یه سؤالم رو گرفتم: چرا در جوشنکبیر هزار بار خدا رو صدا میزنیم و مدام فقط ازش همین یک حاجت رو میخوایم که ما رو از آتش نجات بده؟ این مسئله هزار بار خواستن داره، بینهایت خواستن داره... چون فقط خدا میدونه اگر مهار آتش دنیا اینقدر سخته، وضعیت قیامت چیه...
دوم، برای غزه، یمن، لبنان... دعا کنیم. هرچی فیلم و خبر دیدیم و شنیدیم، احتمالاً حقیقتِ حتی یه لحظه از شرایطشون رو برامون به تصویر نکشیده. خیلی سخته. خیلی دعا کنیم... با اضطرار برای فرج دعا کنیم...
@pelak13
سهلتر، سادهتر از قافیهای باختیاش
ننگ بادا به تو ای دهر که نشناختیاش
چه برایش به جز اندوه و ملال آوردی؟
جان او را به لبش شصتوسه سال آوردی
سهمش از خاک فقط کفش پر از پینۀ اوست
در عرقریز زمین جامۀ پشمینۀ اوست
باغ میساخت و در سایهٔ آن باغ نبود
یک نفس قافلهاش در پی اُتراق نبود
درد باید که بفهمیم چه گفتهست علی
که شبی با شکم سیر نخفتهست علی
از سر سفرهٔ اسلام چه برداشت امیر؟
نان دندانشکنی را که نمیخورد فقیر!
آه، از آن شبِ آخر که علی غمگین بود
سفرهٔ دخترش از شیر و نمک رنگین بود
شب آخر که فلک، باد، زمین، دریا، ماه
میشنیدند فقط از علی إنّا لله...
باد برخاست و از دوش عبایش افتاد
مهربان شد در و دیوار، به پایش افتاد
مرو از خانه، به فریاد جهان گوش مکن
فقط امشب، فقط امشب به اذان گوش مکن
شب آخر، شب آخر، شب بیخوابیها
سینهزن در پی او دستهٔ مرغابیها
از قدمهای علی ارض و سما جا میماند
قدم از شوق چنان زد که عصا جا میماند...
با توام ای شب شیون شده بیهوده مکوش
او سراپا همه رفتن شده، بیهوده مکوش
بیشک این لحظه کم از لحظهٔ پیکارش نیست
دست و پاگیر مشو، کوه جلودارش نیست
زودتر میرسد از واقعه حتی مولا
تا که بیدار کند قاتل خود را مولا
تا به کی ای شب تاریک زمین در خوابی
صبح برخاسته، بیدار شو ای اعرابی
عرش محراب شد از فُزتُ و ربّ الکعبه
کعبه بیتاب شد از فُزتُ و ربّ الکعبه
آه از مردم بیدرد، امان از دنیا
نعمتِ داشتنت را بستان از دنیا
میرود قصهٔ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام...
💔💔💔💔💔
@pelak13
به سند معتبر روایت شده است که در روز شهادت حضرت علی(علیهالسلام)، شخصی شتابان بهسوی منزل ایشان آمد، با چشمی گریان بر در خانهٔ حضرت ایستاد و زیارت خواند و پساز زیارت، دیگر کسی او را ندید. آن شخص حضرت خضر(علیهالسلام) بود.
زیارت حضرت علی از زبان حضرت خضر(علیهماالسلام): کلیک
~ كُنْتَ لِلْمُؤْمِنينَ أباً رَحيماً...
برای مؤمنان پدری مهربان بودی...
@pelak13
پلاک ۱۳
✨ اى پسر جُندَب! ✨ دیرزمانىست كه نادانى رواج يافته و بنيانش استوار شده است... ✨ زيرا مردم دين خدا ر
یکی از دوستانم گفت برویم منزل یک مادر شهید؟ گفتم برویم. دوستی دارم که کتاب شیرین ماهرویان را نوشته (کلیک و کلیک) و سالهاست از رفتوآمدش به خانهٔ مادران شهدا شنیدهام. آنچه از منزل این مادران تعریف کرده، برایم تصویری از بهشت است؛ همیشه دلم میخواست من هم تجربهاش کنم و چه فرصتی از این بهتر؟
رفتیم. باران میبارید. در زدیم، در را باز نکردند. باورم نمیشد که خاطرهای که از امروز باقی میماند، خاطرهٔ پشت در ماندن باشد. کمی زیر باران ایستادیم. دوباره در زدیم. باز نکردند. رفتیم سراغ همسایهها، با همسایه آمدیم، در زدیم، باز نکردند. داشتیم باور میکردیم که نیستند و قرار نیست در باز شود، خواستیم با آن همسایه خداحافظی کنیم، یکدفعه در باز شد...
دیدی؟ دیدی اگر اصرار کنی، در را باز میکنند؟ دیدی اگر با رفیق آشنا بروی، در را باز میکنند؟ دیدی پساز یأس، فرج است؟
چه بگویم؟ میخواهی چه بنویسم؟ نمیدانم داغ شهید که از در و دیوار حس میشد برایم سختتر بود یا فاصلهای که میان خودم و شهید حس میکردم. مادر مریض بود و دراز کشیده بود، خوشآمد گفت. با او دست دادم، دید دستم سرد است، با نگرانی گفت در این سرما آمدهاید؟! میخواستم بگویم پسر شما و امثال او برای ما جان دادهاند، ما برای دیدن شما همین سرمای مختصر را هم تحمل نکنیم؟! نگفتم. به قول دوستم، نویسندهٔ کتاب ماهرویان، نمیشود که یکدفعه بروی سراغ داغ دل مادر. باید بنشینی، احوال بپرسی، اگر دلش خواست، خودش بگوید.
نخواستیم مزاحم استراحتش شویم، بیشتر از پنج دقیقه ننشستیم. موقع خداحافظی، گفتم التماس دعا، گفت شما هم دعا کنید. دعا کنید کشور امن باشد، که همهٔ مردم در امان باشند... آخ، عزیز من، عزیز من... پسرت شهید شده، خودت مریض هستی، اولین دعایی که به ذهنت میرسد دعا برای مردم است؟! البته که هست... اگر چنین نبود مگر با این داغ آرام بودی؟
بعداز خداحافظی، بار دیگر به در و دیوار خانه نگاه کردم. ساده بود، خیلی ساده، اما شکوه جهان بیشک آنجا جمع شده بود. آنجا محل رفتوآمد جانی بود که خدا خریدارش شد، قیمتیتر از این هم مگر چیزی در دنیا هست؟!
وقتی برگشتم خانه، اواخر برنامهٔ محفل بود. یک آزاده را آورده بودند. از شرایط سختشان میگفت، از قرآن خواندنشان... لابهلای صحبتهایش نام سردار سلیمانی را هم آورد. حالا وقتش شده بود برای همهٔ شهدا گریه کنم. دلتنگ بودم و از خودم گلهمند. این چه دلبستگیایست اگر تو را به حرکت وا ندارد؟ با خودم گفتم شاید گریه میکنی، چون راحتترین کاری که میشود برای شهدا کرد، گریه است! پس این بار به حال خودم گریه کردم...
#از_هرچه_که_دم_زدیم_آنها_دیدند...
@pelak13