پلاک ۱۳
✨ اى پسر جُندَب! ✨ دیرزمانىست كه نادانى رواج يافته و بنيانش استوار شده است... ✨ زيرا مردم دين خدا ر
یکی از دوستانم گفت برویم منزل یک مادر شهید؟ گفتم برویم. دوستی دارم که کتاب شیرین ماهرویان را نوشته (کلیک و کلیک) و سالهاست از رفتوآمدش به خانهٔ مادران شهدا شنیدهام. آنچه از منزل این مادران تعریف کرده، برایم تصویری از بهشت است؛ همیشه دلم میخواست من هم تجربهاش کنم و چه فرصتی از این بهتر؟
رفتیم. باران میبارید. در زدیم، در را باز نکردند. باورم نمیشد که خاطرهای که از امروز باقی میماند، خاطرهٔ پشت در ماندن باشد. کمی زیر باران ایستادیم. دوباره در زدیم. باز نکردند. رفتیم سراغ همسایهها، با همسایه آمدیم، در زدیم، باز نکردند. داشتیم باور میکردیم که نیستند و قرار نیست در باز شود، خواستیم با آن همسایه خداحافظی کنیم، یکدفعه در باز شد...
دیدی؟ دیدی اگر اصرار کنی، در را باز میکنند؟ دیدی اگر با رفیق آشنا بروی، در را باز میکنند؟ دیدی پساز یأس، فرج است؟
چه بگویم؟ میخواهی چه بنویسم؟ نمیدانم داغ شهید که از در و دیوار حس میشد برایم سختتر بود یا فاصلهای که میان خودم و شهید حس میکردم. مادر مریض بود و دراز کشیده بود، خوشآمد گفت. با او دست دادم، دید دستم سرد است، با نگرانی گفت در این سرما آمدهاید؟! میخواستم بگویم پسر شما و امثال او برای ما جان دادهاند، ما برای دیدن شما همین سرمای مختصر را هم تحمل نکنیم؟! نگفتم. به قول دوستم، نویسندهٔ کتاب ماهرویان، نمیشود که یکدفعه بروی سراغ داغ دل مادر. باید بنشینی، احوال بپرسی، اگر دلش خواست، خودش بگوید.
نخواستیم مزاحم استراحتش شویم، بیشتر از پنج دقیقه ننشستیم. موقع خداحافظی، گفتم التماس دعا، گفت شما هم دعا کنید. دعا کنید کشور امن باشد، که همهٔ مردم در امان باشند... آخ، عزیز من، عزیز من... پسرت شهید شده، خودت مریض هستی، اولین دعایی که به ذهنت میرسد دعا برای مردم است؟! البته که هست... اگر چنین نبود مگر با این داغ آرام بودی؟
بعداز خداحافظی، بار دیگر به در و دیوار خانه نگاه کردم. ساده بود، خیلی ساده، اما شکوه جهان بیشک آنجا جمع شده بود. آنجا محل رفتوآمد جانی بود که خدا خریدارش شد، قیمتیتر از این هم مگر چیزی در دنیا هست؟!
وقتی برگشتم خانه، اواخر برنامهٔ محفل بود. یک آزاده را آورده بودند. از شرایط سختشان میگفت، از قرآن خواندنشان... لابهلای صحبتهایش نام سردار سلیمانی را هم آورد. حالا وقتش شده بود برای همهٔ شهدا گریه کنم. دلتنگ بودم و از خودم گلهمند. این چه دلبستگیایست اگر تو را به حرکت وا ندارد؟ با خودم گفتم شاید گریه میکنی، چون راحتترین کاری که میشود برای شهدا کرد، گریه است! پس این بار به حال خودم گریه کردم...
#از_هرچه_که_دم_زدیم_آنها_دیدند...
@pelak13
آره دیگه. وقتی میری مهمونی، صاحبخونه نگاه نمیکنه چی با خودت آوردی که. سفره رو پهن میکنه برای همه. چه کسی که اونقدر معرفت داره که یه چیزی هم برداره بیاره، چه کسی که حالا یا تنبله، یا نمیدونه، یا اصلاً نمیتونه. خصوصاً اگه صاحبخونه مهربون باشه، تو که هیچی با خودت نیاوردی رو ویژه اکرام میکنه که غصه نخوری... کلیک.
@pelak13
وقتی کسی رو خیلی دوست دارم، نه تنها موقع خداحافظی باهاش دلتنگش میشم، بلکه حتی میتونم قبلاز خداحافظی دلتنگ باشم... با خودم حسابوکتاب میکنم دفعهٔ بعد کِی میبینمش؟ و این فاصلهٔ زمانی، هرچقدر هم باشه، زیاده...
پس عجیب نیست اگه از همین الان دلتنگ ماه رمضونم... ماهی که وعدهٔ دیدارش یک سال بعده و حتی معلوم نیست باشیم یا نه... که من حتی در آغوش تو دلتنگ توام گاهی ❤️🩹
~ اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ مِنْ أَلِيفٍ آنَسَ مُقْبِلاً فَسَرَّ، وَ أَوْحَشَ مُنْقَضِياً فَمَضَّ
~ سلام بر تو، همدمی که چون رو کند، مونس گردد و مسرور و شاد کند، و زمانی که پشت کند، به وحشت اندازد و دلها را به درد آورد.
@pelak13
💛 در روز عید فطر، امام حسن علیهالسلام از کنار گروهی عبور کردند که مشغول بازی و خنده بودند، بالای سر آنها ایستاد و فرمود:
💫 «إِنَّ اللّه َجَعَلَ شَهْرَ رَمَضانَ مِضْمارا لِخَلْقِهِ فَيَسْتَبِقُونَ فيهِ بِطاعَتِهِ إلى مَرْضاتِهِ، فَسَبَقَ قَوْمٌ فَفازُوا وَقَصَّرَ آخَرُونَ فَخابُوا، فَالْعَجَبَ كُلَّ العَجَبِ مِنْ ضاحِكٍ لاعِبٍ فِي اليَوْمِ الَّذي يُثابُ فيهِ الُمحْسِنُونَ وَيَخْسَرُ فيهِ المُبْطِلُونَ، وَأيْمُ اللّه ِ لَوْ كُشِفَ الغِطاءُ لَعَلِمُوا أَنَّ الُمحْسِنَ مَشْغُولٌ بِإحْسانِهِ وَالمُسى ءَ مَشْغُولٌ بِإساءَتِهِ» ثُمَّ مَضى.
💫 خداوند ماه رمضان را ميدان مسابقه و بهرهبردارى براى مخلوق خويش قرار داده كه با اطاعت و بندگى بر يكديگر پيشى و سبقت گيرند و خشنودى خدا را به دست آورند، گروهى سبقت جستند و مسابقه را بردند و گروهى ديگر عقب ماندند و متضرر شدند. شگفت و تعجب از آنانى است كه در روز پاداش گرفتنِ نيكوكاران و زيان ديدن بىهدفان، به خنده و لهو و لعب پرداختهاند. به خدا قسم اگر حجابها بركنار شود، خواهيد ديد نيکرفتار به نيكى خويش مشغول است و بدكردار به رفتار بدش گرفتار.
... سپس عبور کرد...
• تحف العقول عن آل الرسول، ص۲۳۶
@pelak13
پلاک ۱۳
💛 در روز عید فطر، امام حسن علیهالسلام از کنار گروهی عبور کردند که مشغول بازی و خنده بودند، بالای سر
میدونیم که قرار نیست زندگی خشکی داشته باشیم، بدون خنده، بدون تفریح... این رو از توصیهها و سیرهٔ ائمه علیهمالسلام میفهمیم. اما دربارهٔ نحوهٔ استراحت و تفریح، نکاتی وجود داره؛ مثلاً میزان تفریح یا کیفیت تفریح (که همراه با کارها و حرفهای بیهوده نباشه) مهمه.
حالا یه نکته که من از این کلام میفهمم، غفلتزا نبودن تفریحه. تفریح نباید باعث بشه از ظرفیت معنوی زمان (و احیاناً مکانی) که در اون هستیم، غافل بشیم. خصوصاً اعیاد، این خطر ما رو بیشتر تهدید میکنه. حالا نهاینکه تمام روز رو به عبادت بگذرونیم، خب هرکس یه ظرفیتی داره. ولی حیفه در حد توان خودمون از زمان استفاده نکنیم و از دستش بدیم بههرحال...
امیدوارم خدا توفیق بندگیش رو بهمون بده، عیدتون مبارک عزیزای دل ❤️✨
کنج گوهرشاد4_5926999845653976906.mp3
زمان:
حجم:
5M
همچو باران،
چو ابر بهاران...
@pelak13