eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.9هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
7.1هزار ویدیو
149 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
قیامت چیست غیر جلوه‌ی زهرایی زهرا بدون مادر ما تا ابد محشر نخواهد شد   دعا کن مادرم گاهی برای خود پس از مردم مگو با من که احوالت از این بهتر نخواهد شد   هم از مسمار معلوم است هم از دوده‌ی دیوار یقین دارم درِ این خانه دیگر در نخواهد شد ◼️شهادت بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا(س) تسلیت باد...
🔔🔔 / هدیه دولت رئیسی به مردم به مناسبت شب یلدا اعلام شد 🔹 پرداخت سود سهام عدالت ۲ برابر سال گذشته 🚨 مبلغ واریزی سود سهام عدالت + تاریخ واریز در 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4274389061Cdc72d4217b https://eitaa.com/joinchat/4274389061Cdc72d4217b
من آمدنت را باور دارم. مثل خورشید 🌤 مثل نوری که هر صبح از لابه‌لای شاخه‌های پر برگ وبار، راهش را پیدا می‌کند. مثل زلالی آب، که همیشه حقیقت را می‌گوید.💧 تو همین‌قدر نزدیکی! همین‌قدر آمدنی! قسم می‌خورم که از این باور دست نخواهم کشید، قسم به عشق... و قسم به زیباترین فعل دنیا: آمدنت... ❤️ 🌼 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔶یا زهرا (س)🔶 🔴 اهل نفرین نیستم اما خدا لعنت کند 🔴 آنکه با ضرب لگد پهلوی مادر را شکست 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📸 | 🟢شهید مدافع حرم های ای یاران دیروز و آشنایانِ غریبه‌شده! به گــــوش باشیــــد که فردای قیامت باید جوابگویِ خون شهدا و امام شهدا باشید! مگر نشنیدید که امام خمینی(ره) ... ! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴 آیه ۱۴، ۱۵، و ۱۶ سوره چی میگه!؟ معنی شون رو بخونید، ببینید چقدر زیبا گفته 👌  •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ࢪفت... جنگیـد... شهیـد شـد... گمنام شـــــد... به امیـد اینڪه من و شما راهشو ادامہ بدیم(: ڪجاے ڪارامون با ادامہ دادن راه شهـدا جوࢪ دࢪ میاد؟؟🙂💔 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
<🌼> "مالڪیت‌آسمـٰان‌را بہ‌نـام‌ِڪسانی‌نوشتـہ‌اند ڪہ‌بہ‌زمیـن‌دل‌نبستـہ‌اند" 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
. 👆 شهیدی که گمنام بود و گمنام رفت و گمنام ماند... ‌🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
✨🌺✨🌺✨ 🌺✨🌺 ماجرای خواب امام رضا و عزاداری4بانوی آسمانی در شهادت سرلشکر خلبان  احمد کشوری ✅راویتی خواندنی از مادر بزرگوار شهید احمد کشوری شبی در خانه به خواب رفته بودم که در عالم رؤیا دیدم در باز شد و آقایی با چهره ای نورانی و قد و قامتی خوش وارد اتاق شد. با خود گفتم: «این مرد نورانی بلند بالا چه کسی میتواند باشد؟!» ناگهان انگار کسی در گوشم نجوا کرده باشد، فهمیدم او شاه خراسان و ایران امام رضا(ع) است. خوب توجه کردم، این چشم و چراغ ملک ایران را کجا زیارت کردم، به یادم آمد که ایشان همان کسی است که احمد را در چهار ماهگی در آن بیماری سخت ضمانت کرد و دست راست مبارکش را بر روی سینه نهاده و فرمود: «من ضامن احمد هستم!» از جا بلند شدم تا عرض ادب و ارادتی بکنم، هنوز سخن آغاز نکرده بودم که در دستان مبارکش پرونده ای دیدم. رو به من کرد و فرمود: «این پرونده عمر احمد است. عمر احمد در دنیا تمام شد، او 27 سال دارد!»فغان زدم و از آقا خواستم ضمانتی دیگر کند. فرمود: «ناراحت نباش، مدتی بر ضمانت خویش میافزایم.» گویا همان روز احمد میخواست به شهادت برسد، اما نشد و امام هشتم(ع) یک هفته دیگر برای احمد مهلت گرفت. دیدم فردای آن روز احمد به کیاکلا آمد. او را دیدم در آغوشش گرفتم و بوسههای مادرانه نثارش کردم. این بار من به مانند آن زمان احمد را کنارم نشاندم و خوابم را برایش گفتم. احمدم آن روز با تک تک اعضای خانواده عکس یادگاری گرفت. حرکاتش برایم اسباب نگرانی و تشویش بود؛ اما او چیزی به ما نگفت تا اینکه هنگام عزیمت به ایلام، به پدرش گفت: «باباجان! این آخرین دیدار است و شما دیگر مرا نمیبینید، اگر کوتاهی داشتم مرا ببخشید و حلالم کنید.» با شنیدن این جملات قطرات اشک از چشمان پدرش سرازیر شد. دست روی کمرش گذاشت و گفت: «پسرم کمر مرا شکستی؟» دو سه روز مانده به شهادت احمد، پدرش خیلی بیتاب بود و بیقراری میکرد. همان شب در خواب دیدم که خانه پر از نور شده و چهار زن با چهره های نورانی آمدند و در اتاق نشستند.  بانویی که بالای سرم بود، یک پیراهن مشکی به دستم داد و گفت: «بپوش، مگر نمیدانی احمدت شهید شده است؟» شروع کردم به گریه و بیقراری کردن و احمد را صدا میزدم که ناگاه از خواب بیدار شدم. از اینکه همة اینها را در خواب دیده بودم، خیالم راحت شد. اما روز بعد ماجرای خواب را برای روحانی مسجد بازگو کردم و او گفت: «آن چهار زن حضرت آسیه، حضرت خدیجه، حضرت مریم و حضرت فاطمه(س) بودند و برای پسر شما عزاداری میکردند!» دو سه روز بعد از آن خواب، گوینده تلویزیون اعلام کرد که یکی از خلبانان دلاور هوانیروز در ایلام به شهادت رسید. برای حفظ روحیه بچههای ارتش و نیروهای دیگر نظامی و مردم نامی از احمد نبردند. به همسرم گفتم:«این خلبان احمد بوده است. بی تابی های پدر احمد صد چندان شده بود. دوباره ساعت ده شب تلویزیون خبر شهادت خلبان دلاور هوانیروز را اعلام کرد. همچون سایر مادران گریه امانم را بریده بود؛ اما بر اساس وصیت احمد خودم را پاییدم و گفتم راضی ام به رضای خدا . احمد که همه عمرش را مدیون ضمانت امام رضا(ع) میدانست، با فراغ بال در آسمانها میخرامید و جولان میداد. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
✍سر مزار امیــر نشستــه بـودم ڪه یڪ جوون اومد گفــت: شمابــا این شهید نسبتــے دارین؟گــفتم:بــله!من بــرادرش هستــم.گــفت: راستش من مــسلمون نــبودم بـنا بــه دلایلے بـه زور مسلمــون شدم، اما قـلبـا اسلام نــیاوردم...یه روز اتفاقــے عڪس بــرادرتون رو دیدم حالــت عجیـبے بــهم دست داد.انگـارعڪسش بـاهام حرف مــیزد.بادیدنش عـاشــق اسلام شدم وقلبـا ایـمان اوردم... 📜خاطره ای از زندگی شهید امیر حاج امینی :برادر شهید 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🔸تصویر لو رفته از حاج قاسم بر صندلیِ ریاست! اگر عکس‌های حاجی رو زیر و رو کنیم، شاید به زحمت بتونیم عکسی رو پیدا کنیم که به صندلی تکیه داده باشن! ایشون مرد میدان بودن و همیشه پایِ کار مردم.. شاید بخاطر همین خصلت‌ها بود که به سردار دلها معروف شدن🧡🌱 ||
🔹 پاسخ قوی به شبهات🔊 🔸 بررسی مطالب سیاسی♨️ 🔹ارائه ی تحلیل های فنی💯 🔸ارائه ی مطالب ناب مذهبی🎬 🔹ارائه محتوای مناسبتی🖼 🔴به جمع10 هزار نفر مذهبی بپیوندید👇 http://eitaa.com/joinchat/271908868Cfa339de8a5 🔴👆
وقتی شهید باکری فرمانده نام‌آور لشکر ۳۱ عاشورا به پشت تریبون رسید، قبل از هر اقدامی خم شد و پتوی کهنه سربازی را که به احترام فرمانده زیر پایش انداخته بودند را برداشت و با وقار و مهارت خاصی آن را تکان داد و خیلی آرام تایش کرد و به جای زیر پایش بر روی تریبون نهاد و آنگاه با لحنی آرام جمله‌ای را گفت که هرگاه و در هر شرایطی برای هر کسی گفته‌ام متأثر شده است: خاک بر سرت مهدی آدم شده‌ای که بیت‌المال را به زیر پایت انداخته‌اند؟ شهید مهدی باکری •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📜در کرخه نور وطراح مستقر بودیم.علیرضا ونیرو های تحت امرش جهت مرخصی چند روزه به عقب برگشتند.من به اتفاق سه چهار نفر از دوستان با اجازه علیرضا در خط مقدم ماندیم. پس از گذشت مدتی تعداد نیرو به فرماندهی یکی از بچه های تهران وارد منطقه شدند. این فرمانده بعد از اینکه متوجه شد ما از نیرو های علیرضا هستیم، درکوچکترین مسائل با ما مشورت میکرد.وقتی علت را از او پرسیدیم،گفت:《شما نیرو های علیرضا با تجربه وکاردان هستید》.علیرضا در ستاد جنگهای نامنظم،از ارزش وجایگاه بالایی برخوردار بود.بچه های قم وتهران میگفتند:《مامیخواهیم با ماهینی باشیم》.بچه های مشهد وقتی به منطقه جنوب می آمدند،سوال میکردند که ماهینی کدام منطقه است؟پس از متوجه شدن،راهی همان منطقه می شدند. 🔸سـردار جنگــهاے نامنظــم علیرضــا ماهینــے 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🖌کمیل به آیت‌الکرسی اعتقاد فراوانی داشت و همیشه بر زبانش جاری بود و این عادت ما شد زمانی که با هم بیرون می‌رفتیم همیشه به من می‌گفت آیت‌الکرسی را بخوان. یک روز به شوخی به او گفتم که «جان خیلی عزیز است» او در پاسخم گفت: «خانم جان! این را بدان که جان برای آدم خیلی عزیز است ولی من دوست ندارم به مرگ طبیعی، تصادف و بیماری از دنیا بروم، مرگ یک بچه شیعه باید با شهادت باشد، حیف که کلی زحمت در این دنیا بکشی ولی به مرگ طبیعی از دنیا بروی» راوی:همسر شهید ‌ 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
عجیب‌دلم‌گرفته.. دلم‌یک‌دنیآ‌میخواهد‌شبیه‌دنیآی‌شما که‌همه‌چیزش بوی‌خـــدا‌بدهــد . . شهداگاهی‌نگاهی . .
🖌دو روز قبل از اینکه اعزام بشه در حالی که تو فکر بود بهم نگاه انداخت گفت باید حلالم کنی؛ من برم دیگه برنمیگردم..! 🚩نگاهش کردم گفتم این حرفو نزن. گفت دیشب خواب دیدم توی صحرای بزرگی هستیم من و یه عالمه آدم دیگه درحالی که هرکدوم زخمی به تن داریم یا حسین میگیم. 🚩بر سر و سینه زنان و دوان دوان از اونجا رد میشیم، شبیه اون دسته‌های عزاداری که روز اربعین از بین الحرمین میگذرند. تعبیر خوابش چه زیبا بود؛ صحرای بصری الحریر وعده‌گاه عاشقان... راوے :همــسر شــهید مــهدے آدینــه 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
به‌نقل‌از‌همرزم‌شهید: شب قبل از شهادت بابڪ بود. یه ماشین مهمات تحویل من بود؛من هم قسمت موشکی بودم و هم نیروی آزاد ادوات. اون شب هوا واقعا سرد بود. بابڪ اومد پیش من گفت: " علی جان توی چادر جا نیست من بخوابم،پتو هم نیست." گفتم : تو همش از غافله عقبی،بیا پیش من. گفتم:بیا این پتو ؛ اینم سوءیچ ....برو جلو ماشین بخواب، من عقب میخوابم. ساعت 3شب من بلند شدم رفتم بیرون. دیدم پتو رو انداخته رو دوش خودش داره نماز میخونه... وقتی میگم ساعت (۳)صبح یعنی خدا شاهده اینقدر هوا سرده نمیتونی از پتو بیای بیرون!! گفتم: بابڪ با اینکارا شهید نمیشی پسر.. حرفی نزد منم رفتم خوابیدم. صبح نیم ساعت زود تر از من رفت خط و همون روز شهید شد 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌹مــادر شــہیــد بــود،شــہیــد مــفقودالاثــر🌹 از بنیاد شہید ۅاسش دعوٺ نامہ سفر بہ مڪہ فرستادن قبول نڪرد. دعوت نامه سفر به ڪربلا فرسټادن، قبول نڪرد. حټے دعوٺ نامہ سفر بہ مشہد رۅ هم قبول نڪرد. بہش گفټن: چیزے شده مادر؟ نڪنہ از ما ناراحټے؟ گفٺ: شماها نمے‌دونید چشم انتظارےیعنے چے..! من با نگرانے تا سرِ ڪوچه میرم ڪه نڪنه یه وقټ پسرم برگردهـ ۅ من نباشم..! با خۅدمون صادق باشیم! چشم انتظارے ما هم این شڪلےهست؟!‌ 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یک سرباز وسط دل برف، حرفایی میزنه که حال دلتو خوب میکنه ...تمام حرفش اینه مادره دیگه ‌ 🔺توجه کردید فقط یک روز هوا برفی بشه چه مشکلاتی در سطح شهر برامون بوجود میاد؟ ولی یک مرزبان انتظامی تو برف و یخبندان با همه سختی‌ها دوری ها؛ دل تنگی‌هاش هست تا یک زندگی کنند. 🇮🇷
چند تکه استخوان، یا پلاک، دیگر عیبی ندارد مادر فقط برگرد... ما مدیون مادران شهدا هستیم تا همیشه تاریخ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایت نحوه شهادت شهید حمید پورنوروز شهیدی که پس از شهادت هم مورد اهانت قرار گرفت.
❓میدونی معنی فَمَنْ یَعْمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ یعنی چه⁉️ یعنی👈🏼تک تک اعمالت حتی☝️🏼یک لایک در فضای مجازی در پرونده اعمال آدمی محاسبه میشه ... رفیق حواست باشه