eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.8هزار دنبال‌کننده
13.3هزار عکس
7.5هزار ویدیو
149 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
عمر من هم پاییزی دارد...🍁🍁🍁 وقتی همه ی رنگ هایم را از دست می دهم ... حال که به اختیار طبیعت پاییزی در راه است،🍂🍂🍂🍂 چرا بهار روحم را نابود کنم ... ؟🍃🌿🍃 ··ﺤﺠﺎﺏ ﻣﻦ··🌻🌹🌺 دست درازی به روحم را محدود می کند  و بهاری ابدی برایم به ارمغان می آورد ...🌸🌼🌷🌹🌻🌺 #از_لاک_جیغ_تا_خدا @banomahtab
تمام رنگها ... در حیرت سیاهی چادرت✨🌸 سر فرود آورده اند بانو...🌸😊 #از_لاک_جیغ_تا_خدا @banomahtab
توصیه خداوند در قرآن به مردان .... @banomahtab
✋🌹🌸 قسمت سوم 🍀 زندگی‌نامه و خاطرات پهلوان بی‌مزار " " ✅ محبت پدر (راوی: رضا هادی) 💥 درخانه‌اي کوچک و مستأجري در حوالي ميدان خراسان تهران زندگي مي‌كردیم. اولين روزهاي ارديبهشت سال1336 بود. پدر چند روزی است كه خيلي خوشحال است. خدا در اولین روز این ماه، پسری به او عطا کرد. او دائماً از خدا تشكر مي‌كرد . هر چند حالا در خانه سه پسر و يك دختر هستیم ولي پدر براي اين پسر تازه متولد شده خيلي ذوق مي‌كند. البته حق هم دارد. پسر خيلي با نمكي است. اسم بچه را هم انتخاب كرد: "ابراهيم". پدرمان نام پيامبري را بر او نهاد كه مظهر صبر و قهرمان توكل و توحيد بود و اين اسم واقعاً برازنده‌ی او بود. بستگان و دوستان هر وقت او را می‌دیدند با تعجب مي‌گفتند: « حسين آقا، تو سه تا فرزند ديگه هم داري، چرا برای اين پسر اين‌قدر خوشحالي مي‌كني؟!» پدر با آرامش خاصي جواب مي‌داد: «اين پسر حالت عجيبي دارد! من مطمئن هستم که ابراهیم من، بنده‌ی خوب خدا مي‌شود، این پسر نام من را هم زنده مي‌كند!» راست مي‌گفت. محبت پدرمان به ابراهيم، محبت عجيبي بود. هر چند بعد از او، خدا يك پسر و يك دختر ديگر به خانواده‌ی ما عطا كرد اما از محبت پدرم به ابراهيم چيزي كم نشد. 💥 ابراهیم دوران دستان را به مدرسه‌ی طالقانی در خیابان زیبا رفت. اخلاق خاصی داشت. توی همان دوران دبستان نمازش ترک نمی‌شد. یک‌بار هم در همان سال‌های دبستان به دوستش گفته بود: «بابای من آدم خیلی خوبیه. تا حالا چند بار امام زمان(عج) را توی خواب دیده. وقتی هم که خیلی آرزوی زیارت کربلا داشته، حضرت عباس(ع) را در خواب دیده که به دیدنش آمده و با او حرف زده.» زمانی هم که سال آخر دبستان بود به دوستانش گفته بود: «پدرم می‌گه آقای خمینی که شاه، چند ساله تبعیدش کرده آدم خیلی خوبیه. حتی بابام می‌گه: همه باید به دستورات اون آقا عمل کنند. چون مثل دستورات امام زمان(عج) می‌مونه.» دوستانش هم گفته بودند: «ابراهیم! دیگه این حرف‌ها رو نزن. آقای ناظم بفهمه اخراجت می‌کنه.» شاید برای دوستان ابراهیم، شنیدن این حرف‌ها عجیب بود ولی او به حرف‌های پدر خیلی اعتقاد داشت. 🍃🌹🍃 پایان قسمت سوم 🍃🌹🍃 https://eitaa.com/salam_bar_adrahim کانال سلام بر ابراهیم ارائه قسمت هایی از کتاب
تاریخ برهنگی با تاریخ سلطه ی صهیونست ها برجوامع مسیحی همگام است! مروجان بی حجابی در تمام جهان، بنگاههای رسانه ای و هنری صهیونیست ها هستند. ❌اگر بدانیم چه رابطه ای بین نظام سلطه وترویج فرهنگ #بی_حجابی است، آن گاه از 🍃حجاب به عنوان #سلاحی در برابر #بردگی دفاع خواهیم کرد #از_لاک_جیغ_تا_خدا @banomahtab
سلام همراهان چند روزی هست که درکانال تعدادی ریزش اعضا داشتیم ❌❌❌ عزیزانی که میخوان لفت بدن به من لطف میکنن اگه قبل از لفت دادن علت را برام بفرستن🍁 عزیزانی هم که میخوان هنوز همراه ما باشن هم نظرشونو بفرستن ممنون میشم ❌❌❌ دوست عزیز قبل از لفت دادن لطفا علت را بگین نظرتون مهمه برامون😊🌸 @rahane20 آی دی جهت ارتباط👆👆👆 منتظرم🍃🍃🍃
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
سلام همراهان عزیز اگه خدا کمک کنه از امروز قسمت هایی از کتاب سلام بر ابراهیم را در کانال خواهم گذاش
✋🌻✨ قسمت چهارم 🍀 زندگی‌نامه و خاطرات پهلوان بی‌مزار " " ✅ روزی حلال (راوی: خواهر شهید) 💥 پيامبراعظم(ص) مي‌فرمايد: «فرزندانتان را در خوب شدنشان ياري كنيد، زيرا هر كه بخواهد مي‌تواند نافرماني را از فرزند خود بيرون كند.» (نهج‌الفصاحه حديث370) بر اين اساس پدرمان در تربيت صحيح ابراهيم و دیگر بچه‌ها اصلاً كوتاهي نكرد. البته پدرمان بسیار انسان باتقوائی بود. اهل مسجد و هیئت بود و به رزق حلال بسیار اهمیت می‌داد. او خوب می‌دانست پیامبر(ص) می‌فرماید: «عبادت ده جزء دارد كه نه جزء آن به دست آوردن روزي حلال است.» 💥 براي همين وقتي عده‌اي از اراذل و اوباش در محله‌ی اميريه (شاپور) آن زمان، اذيتش كردند و نمي‌گذاشتند كاسبي حلالی داشته باشد، مغازه‌اي كه از ارث پدري به دست آورده بود را فروخت و به كارخانه‌ی قند رفت. آن‌جا مشغول كارگري شد. صبح تا شب مقابل كوره می‌ایستاد. تازه آن موقع توانست خانه‌ای کوچک بخرد. ابراهيم بارها گفته بود: «اگر پدرم بچه‌هاي خوبي تربيت كرد به خاطر سختي‌هائي بود كه براي رزق حلال مي‌كشيد.» هر زمان هم از دوران كودكي خودش ياد مي‌كرد مي‌گفت: «پدرم با من حفظ قرآن را كار مي‌كرد. هميشه مرا با خودش به مسجد مي برد. بیشتر وقت‌ها به مسجد آیت‌اللّه نوری، پائين چهارراه سرچشمه می‌رفتیم. آن‌جا هیئت حضرت علي اصغر(ع) بر پا بود. پدرم افتخار خادمي آن هيئت رو داشت.» 💥 یادم هست که در همان سال‌های پایانی دبستان، ابراهیم کاری کرد که پدر عصبانی شد و گفت: «ابراهیم برو بیرون، تا شب هم برنگرد.» ابراهیم تا شب به خانه نیامد. همه‌ی خانواده ناراحت بودند که برای ناهار چه کرده. اما روی حرف پدر حرفی نمی‌زند. شب بود که ابراهیم برگشت. با ادب به همه سلام کرد. بلافاصله سؤال کردم: «ناهار چیکار کردی داداش؟!» پدر در حالی که هنوز ناراحت نشان می‌داد اما منتظر جواب ابراهیم بود. ابراهیم خیلی آهسته گفت: «تو کوچه راه می‌رفتم، دیدم یه پیر زن کلی وسائل خریده، نمی‌دونه چیکار کنه و چطوری بره خونه. من هم رفتم کمک کردم. وسایلش را تا منزلش بردم. پیرزن هم کلی تشکر کرد و سکه‌ی پنج‌ریالی به من داد. نمی‌خواستم قبول کنم ولی خیلی اصرار کرد. من هم مطمئن بودم این پول حلاله، چون براش زحمت کشیده بودم. ظهر با همان پول نان خریدم و خوردم. 💥 پدر وقتی ماجرا را شنید لبخندی از رضایت بر لبانش نقش بست. خوشحال بود که پسرش درس پدر را خوب فرا گرفته و به روزی حلال اهمیت می‌دهد. دوستی پدر با ابراهیم از رابطه‌ی پدر و پسر فراتر بود. محبتی عجیب بین آن دو برقرار بود که ثمره‌ی آن در رشد شخصیتی این پسر مشخص بود. اما این رابطه‌ی دوستانه زیاد طولانی نشد! ابراهیم نوجوان بود که طعم خوش حمایت‌های پدر را از دست داد. در یک غروب غم‌انگیز سایه‌ی سنگین یتیمی را بر سرش احساس کرد. از آن پس مانند مردان بزرگ به زندگی ادامه داد. آن سال‌ها بیشتر دوستان و آشنایان به او توصیه می‌کردند به سراغ ورزش برود. او هم قبول کرد. https://eitaa.com/salam_bar_adrahim کانال سلام بر ابراهیم ارائه قسمت هایی از کتاب
هرخانمی که چادر به سرکند و عفت ورزد،و هر جوانی که نماز اول وقت را در حدتوان شروع کند،اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم امام حسین(ع) خواهم کرد و او را دعا می کنم #شهیدان ✳️ #شهیدحسین_محرابی #از_لاک_جیغ_تا_خدا @banomahtab