eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.9هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
7هزار ویدیو
148 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
ای از شهيـدی كه با خدا نقد معامله كرد ...🌷🕊 ✍ او و برادرش که دو برادر دو قلو بودند، در خانواده ای ثروتمند به دنیا آمده بودند، پدرشان می خواست که آن ها را در زمان جنگ به سوئد بفرستد ولی آن ها از دست پدر خود فرار کردند و به جبهه آمدند. یکی از آنها در یکی از عملیات ها زخمی شد و محمودرضا در دسته  یک گردان حمزه لشکر 27 محمد رسول الله بود که شهید شد. این بچه 16 ساله در خود نوشته بود:  «خدایا شیطون با آدم نقد معامله میکنه میگه تو گناه کن و من همین الان مزدش رو بهت میچشونم ولی تو نسیه معامله می کنی. میگی الان گناه نکن و پاداشش رو بعداً بهت میدم. خدایا بیا و این دفعه با من نقد معامله کن.» که البته این اتفاق هم افتاد و در عملیات بعدی شـهیـد شد. خاطره از حمید داودآبادی 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌹 . بیژن جعفرقلی زاده ،همرزم شهید: شب ها دعای توسل و نماز جماعت در جبهه می خواندیم. یک شب دعای توسل خواندیم و بعد از آن مداح در مورد ائمه اطهار خواند. یک دفعه دیدم که یک نفر دوش مرا گرفت و بلند شد و بعد افتاد، دیدم که حسن است،انقدر گریه کرده بود که از حال رفت . 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
حاج قاسم هر سال ایام ماه مبارک رمضان فرزندان شهید و خانواده ها شهدا رو دعوت میکرد،بیت الزهرا افطاری میداد،میامد صندلی پایین مینشست سخنرانی میکرد، چه صحبتای عمیق و قشنگی، سری اخر،وسط صحبتاش به سردار حسنی گفت دوربین هاش خاموش و جمع کنه، کلا با فیلمبرداری مشکل داشت،خوشش نمیامد، خودش هم پذیرایی میکرد، سفره میچید. کنار بچه ها مینشست،یه جمع باصفا و صمیمی بود،بعد افطاری میریختن سر حاجی گم میشد لابلای بچه ها. به پسرش و یک محافظش که همراهش بود، هم اخم کرده بود ،کاری به بچه های ‌شهید نداشته باشند و بگذارند راحت باشند. 📚راوی فرزند شهید شیخ شعاعی 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌸دوست‌شہید میگفت🌸 ڪلاس های بسیج‌باهم بودیم وطولانۍ بودیه روز بحث تحلیل وتفسیرطول ڪشیدخوردیم‌به اذان مغرب گفتن پنج دیقه صبرڪنیدڪلاس تموم‌شہ ماهم قبول‌ڪردیم‌بعدازدودیقه صداے اذان بلندشدواستادمشغول صحبت‌بودڪه یڪ دفعہ بابڪ باصدای بلندگفت آقای فلانۍ،دارن اذان‌میگن بذاریدبرای بعدنمازهمہ برگشتیم یه نگاش‌ڪردیم و یہ نگاه به استاد بعدش بابڪ گفت خب چیہ اذانہ نمیاید! باشہ خودم میرم بلندشد خیلۍ راحت وشیڪ درو بازڪردو رفت‌برای وضو استادم بنده‌خدا دید اینجوریہ گفت باشه‌بریم نماز بخونیم. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
📚 یه نوجوان ۱۶ ساله بود از محله های پایین شهر تهران چون بابا نداشت خیلی بد تربیت شده بود، خودش می گفت: گناهی نشد که من انجام ندم تا اینکه یه نوار روضه سلام الله علیها زیر و رویش کرد بلند شد اومد جبهه، یه روز به فرمانده مون گفت:من از بچگی حرم علیه السلام نرفتم، می ترسم شهید بشم و حرم آقا رو نبینم یک ۴۸ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا علیه السلام زیارت کنم و برگردم ... ... اجازه گرفت و  رفت مشهد دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه ، توی وصیت نامه اش نوشته بود: در راه برگشت از حرم امام رضا علیه السلام ، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم آقا بهم فرمود: حمید! اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت...یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود نیمه شبا تا سحر می خوابید داخل قبر ، گریه می کرد و می گفت:یا امام رضا علیه السلام منتظر وعده ام آقا جان چشم به راهم نذار... توی وصیتنامه ساعت شهادت ، روز شهادت و مکان شهادتش رو هم نوشته بود. شهید که شد ، دیدیم حرفاش درست بوده، دقیقا توی روز ، ساعت و مکانی شهیـد شد که تو وصیت نامه اش نوشته بود...    🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌸دوست‌شہید میگفت🌸 ڪلاس های بسیج‌باهم بودیم وطولانۍ بودیه روز بحث تحلیل وتفسیرطول ڪشیدخوردیم‌به اذان مغرب گفتن پنج دیقه صبرڪنیدڪلاس تموم‌شہ ماهم قبول‌ڪردیم‌بعدازدودیقه صداے اذان بلندشدواستادمشغول صحبت‌بودڪه یڪ دفعہ بابڪ باصدای بلندگفت آقای فلانۍ،دارن اذان‌میگن بذاریدبرای بعدنمازهمہ برگشتیم یه نگاش‌ڪردیم و یہ نگاه به استاد بعدش بابڪ گفت خب چیہ اذانہ نمیاید! باشہ خودم میرم بلندشد خیلۍ راحت وشیڪ درو بازڪردو رفت‌برای وضو استادم بنده‌خدا دید اینجوریہ گفت باشه‌بریم نماز بخونیم. ❤️ 🌱 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
بسم رب شهید 🌱 ای از شهید مدافع حرم حسن قاسمی دانا به روایت شهید مصطفی صدر زاده : تعریف می‌کرد تو حلب شبها با موتور حسن غذا و وسایل مورد نیاز به گروهش میرسوند. ما هر وقت می خاستیم شبها به نیروها سر بزنیم با چراغ خاموش میرفتیم. یک شب که با حسن میرفتیم غذا به بچه هاش برسونیم. چراغ موتورش روشن می رفت. چند بار گفتم چراغ موتور رو خاموش کن امکان داره قناص ها بزنند. خندید، من عصبانی شدم با مشت تو پشتش زدم و گفتم ما رو می‌زنند. دوباره خندید و گفت : مگر خاطرات شهید کاوه را نخوندی. که گفته شب روی خاکریز راه می رفت و تیرهای رسام از بین پاهاش رد میشد نیروهاش میگفتن فرمانده بیا پایین تیر میخوری. در جواب می گفت اون تیری که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده. و شهید مصطفی میگفت : حسن می‌خندید و می گفت : نگران نباش اون تیری که قسمت من باشه هنوز وقتش نشده. و به چشم دیدم که چند بار چه اتفاقهایی براش افتاد و بعد چه خوب به شهادت رسید. ┄┅┅┅┅❁♡❁┅┅┅┅┄ شهید 🥀 تاریخ و محل ولادت : ٢/شهریور/١٣۶٣-مشهد تاریخ و محل شهادت : ١٩/اردیبهشت/١٣٩٣-حلب سوریه محل مزار : باغ دوم خواجه ربیع مشهد 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
👈 بـرای خـدا ڪار ڪنید 🍁یاد بخیر ڪه پول قرض الحسنه به دیگر نیروها میداد و میگفت وام است و وقتی میگفتند دفترچه قسطش را بده میگفت ڪسی دیگر پرداخت میڪند. 🍁یاد بخیر ڪه یڪی از دوستانش تعریف میڪرد ڪه : دیدم صورتشو پوشونده و پیرمردی رو به دوش کشیده ڪه معلوله ... شناختمش و رفتم جلو ڪه ببینم چه خبره ڪه فهمیدم پیرمرد رو برا استحمام میبره !! 🍁یاد بخیر ڪه قمقمه آبش را در حالی ڪکه خودش تشنه بود به همرزمانش میداد و خودش ریگ توی دهانش گذاشت ڪه کامش از تشنگی به هم نچسبه !! 🍁یاد بخیر ڪه انبار دار به مسئولش گفت : میشه این رزمنده رو به من تحویل بدی، چون مثل سه تا کارگر ڪار میڪنه طرف میگه رفتم جلو دیدم فرمانده لشگر مهدی باڪریه ڪه صورتشو پوشونده ڪسی نشناسدش و گفت چیزی به انباردار نگه !! 🍁آره به خیر ڪه خیلی چیزها به ما یاد دادند ڪه بدون چشم داشت و تلافی ڪمڪ ڪنیم و بفهمیم دیگران رو، اگر کاری میکنیم فقط واسه باشه و 👌هـر چیزی رو به دید خودمون تفسیـر نڪنیم !! ‌🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
به نقل از حاج خاطره ای که از شهید حججی شنیده بودند: یکی ازهمرزمان شهید حججی تعریف میکرد؛در سوریه به ما گفته بودند،کنار جاده اگر ماشینی دیدید که با زن وبچه ایستادند وکمکی میخواهند،شما نایستید،اینا تله ای از طرف داعش است. بعد از این ماجرا،یه روز من ومحسن باماشین که درجاده میرفتیم،کنار جاده اتفاقا خانواده ای دیدیم که تقاضای کمک میکردند که ماشینشان خراب شده، هرچقدر به محسن گفتیم :اینا تله اس،ولشون کن،بیا بریم. شهید گفت:نه بلاخره کمک میخوان،زن وبچه همراهشون هست،گناه دارند. رفتیم وکمکشون کردیم وان لحظه اتفاقی نیفتاد(درصورتیکه داعشی بودند). بعد از ان ماجرا،وقتی فیلم وعکسهای اسارت را دیدم،حالم خیلی بد شد، چون کسی که پایش را روی گلوی محسن گذاشته بود،همونی بود که کنار جاده کمک میخواست و محسن کمکش کرد...😔😔😔😭😭 شادی روحش صلوات 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
📚 یه شب نیمه هاى شب بود وبچه ها خوابیده بودن. ازصداى ناله یکى ازبچه ها بقیه بیدارشدن.یکى رفت روسرش بیدارش کرد گفت چیه سیدخواب بد دیدى؟ زد زیرگریه هرچى گفتن چی شده فقط گریه میکرد. تااینکه گفت خواب بى بى زینب دیدم. همه گفتن خوش بحالت اینکه گریه نداره. حالا بى بى چى گفت بهت؟ باگریه گفت بى بى فرمودن مااهل بیت به شما بچه هاى شیعه افتخار میکنیم . یهو دیدم دست راست بى بى خونى ودست چپ مبارکش سیاه وکبود. گفتم بى بى جان مگه مابچه شیعه هاى حیدرى مرده باشیم که دستاى مبارکتون اینجورباش. چی شده بى بى جان. ایشون فرمودن پسرم وقتى دشمن گلوله اى به سمت شماشلیک میکنه بادست راستم جلواون گلوله رومیگیرم تابه شمانخوره واسه همین خونى شده وزمانى که شماگلوله اى به سمت دشمنان شلیک میکنین بادست چپ هدایتش میکنم تابه هدف بخوره واسه همین دست چپم کبودشده... سه روزبعد سیدمصطفى حسینى که خواب رو دیده بودشهیدشد. شهید شهید_سیدمصطفی_حسینی تیپ فاطمیون 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
📚 سردار جانشین فرمانده اطلاعات عملیات لشکر ۴۱ ثارالله حسین از عرفای جبهه بود و زیبا ترین نماز شب را می خواند ، ولی كسی او را نمی دید، رفیق خدا بود و مشكلات را با الهام هایی كه به او می شد، حل می كرد به مرحله یقین رسیده بود و پرده های حجاب را كنار زده بود. بچه ها در حال دعا خواندن بودند، پرسیدم: حسین آقا این ها وضعشان چطور است؟ گفت: این ها که اینجا نشسته اند، آدم شده اند. آن ها که آن طرف هستند در راه آدم شدن هستند،خیلی منقلب شدم و از سنگر اطلاعات بیرون آمدم ، بله حسین این گونه انسانی بود و خیلی بالاتر از این حرف ها، که عقل ما نمی رسد. :به واسطه بارندگی زیاد، ماشین لندکروز وسط یک متر آب و گل گیر کرده بود هر چه هل می دادند، نمی توانستند آن را بیرون بیاورند . شاید حدود ۱۰ نفر از بچه هابا هم تلاش کردند اما موفق نشدند.  در این هنگام حسین از راه رسید و گفت: این کار من است ، زحمت نکشید همه ایستادند و نگاه کردند حسین با آرامی ماشین را از آن همه آب و گل بیرون کشید. گفتم: تو دعا خواندی !وگرنه امکان نداشت که ماشین بیرون بیاید. گفت: نه ، من فقط به ماشین گفتم برو بیرون.  شهید حسین یوسف الهی مسلط به خیلی چیزها بود که بروز نمی داد و فقط گاهی اوقات چشمه ای از آن اقیانوس عظیم را جلوه می کرد ، آن هم جهت قوی شدن ایمان بچه ها . هر مشکلی به نظر می رسید، آن را حل می نمود، چهره بسیار باصفا،نورانی و زیبایی داشت.  🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
|ازبچگی‌نترس‌بود| آرمان از بچگی خیلی نترس بود. یک روز با هم رفتیم استخر(حدوداً سه چهار سالش بود). آمد سمت لبه استخر، گفتم: آرمان جلو نرو، می‌افتی‌ ها! با همان زبان بچگانه‌اش گفت: میله رو گرفتم نیفتم... همین که آمد بشیند ، سر خورد و افتاد در آب . من پریدم و آرمان را از آب بیرون آوردم . وقتی حالش جا آمد ، انگار نه انگار که ترسیده باشد ، می‌خندید و ‌می‌گفت: بابای چقدر آب خوردم! _به‌روایت‌ازپدرِبزرگوارِشهید 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
|جای‌آرمان‌خیلی‌خوبه| روزهای اول شهادت آرمان خیلی بی‌قراری میکردم ؛ خواهرم اومدن منزل‌مون و بهم گفتن یه خوابی دیدم : امام حسین "ع" اومدن و بهم گفتن به مادرِ آرمان بگید خیلی‌‌ بی‌تابی نکنه جای آرمان اینجا خیلی خوبه ، موقعِ شهادتش تو آغوش من بود :) _به‌روایت‌از‌مادرِ‌بزرگوارِ‌شهید 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
|دغدغه‌مند| او دغدغه مند بود و غصه‌ی مردم را می‌خورد . نه اینکه فقط در اغتشاشات ، مدافع ِ مردم باشد ، هر زمان که آرامش ِمردم به هم می خورد ، او حاضر می‌شد و به هم وطنانش کمک می‌کرد. از جمله در ماجرای ِسیل یا بیماری ِ کرونا ، آرمان برای کمک به مردم و مدافعان ِسلامت ، سر از پا نمی‌شناخت . _به‌روایت‌ازپدرِبزرگوارِشهید 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
|ولایت‌پذیری| ویژگی دیگر ِآرمان ، ولایت پذیری بود . آرمان ذوب ِدر ولایت ِفقیه بود . و در این موضوع ، با هیچ کس تعارف نداشت . آنچه را حضرتِ‌آقا می‌فرمودند ، در خفا و‌آشکار اطاعت می‌‌کرد . حضرت ِآقا در ایام ِکرونا به استفاده از ماسک و رعایت ِنکات ِبهداشتی سفارش کرده بودند. در آن مدت ، هرگز آرمان ، ماسکش را از روی صورت بر نمی داشت . حتی زمانی که با دوستانش عکس می‌انداختیم و آن ها از آرمان می‌خواستند لحظه‌ای ماسک را بردارد ، آرمان می‌گفت :《حضرت ِآقا گفته‌ن ماسک بزنین ، نفرموده‌ن موقع ِعکس گرفتن اون رو بردارین . استفاده از ماسک رو برا همه و در همه جا سفارش کرده‌ن . پس ، از من نخواین ماسکم رو بردارم .》 _به‌روایت‌ازسیدعلی‌رهنماآذر 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
|توفیق‌شهادت...| آخرین روز آذر ماه سال ۱۴۰۰ که پیکر مطهر شهید عبدالله پولادوند تفحص شد، دوستان هم‌پایه‌ای پیام آن را در گروه فضای مجازی فرستادند. زیر عکس نوشته بود: «طلبه بسیجی شهید عبدالله پولادوند.» آرمان زمانی که این پیام را در گروه دید با حسرت زیرش نوشت: هم بسیجی، هم طلبه ، هم شهید... عجب توفیقی داشتن خدا رحمتشون کنه. _واقعا که عجب توفیقی داشتی رفیق. خدا رحمتت کند... _به‌روایت‌از‌رفیقِ‌شهید 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
|غیرقابل‌بخشش| اگر جایی غیبت‌ می‌کردند ، اول از عواقب اون مفصل توضیح می‌داد... می‌گفت : غیبت چقدر گناهِ بزرگی نزدِ خداست و چقد غیرقابل بخشش است می‌گفت :《 هرچیزی که برای خودت نمی‌پسندی ، برای دیگران هم نپسند》 اگر ادامه می‌دادند ، آرمان آن جمع را ترک می‌کرد. _به‌روایت‌از‌مادرِ‌بزرگوارِ‌شهید‌ 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
| زیارتِ‌با‌احترامِ‌او | رفته بودیم قم موقع پیاده شدن از اتوبوس پایش طوری در رفته بود که نمی‌توانست راه برود . برایش صندلی چرخ دار آوردم .تا حرم با ویلچ بردمش . نزدیک ضریح که رسیدیم نگذاشت جلوتر بروم. گفت :بی احترامیِ که نشسته خدمت حضرت معصومه (س) برم . به سختی از ویلچر بلند شد. لنگ لنگان و با تکیه به دیوار خودش را به ضریح رساند و زیارت کرد . _به‌روایت‌از‌پدرِ‌بزرگوارِ‌شهید 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
|شوروشعورِ‌حسینی| می‌گفت: شعرهای‌ مداحان باید بر روی مبنا باشه و علاوه‌بر این که‌ باید شور داشته باشه و قشر جوان رو جذب کنه ، شعور حسینی رو هم ترویج بده د در ناخودآگاه شنونده تاثیر مبنایی‌ بذاره. _به‌روایت‌از‌رفیقِ‌شهید 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|دعای‌عاقبت‌بخیری| آرمان همیشه می‌گفت: مامان؛ برای ما جوونها دعا کن در نمازهات دعا کن عاقبت بخیر و شهید بشم _به‌روایت‌از‌مادرِ‌بزرگوارِ‌شهید 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ _عمرِ شهید آرمان کوتاه بود ، اما با کیفیت بود! _ آرمانِ عزیز یکی از مهم‌ترین دغدغه‌هاش غزه و فلسطین بود ... _به‌روایت‌از‌دوستِ‌شهید 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|قصه‌ی‌شهادت| 🎥 یکی از کسانی که مُسبب اصلیِ شهادتِ شهید آرمان بوده ، موبایلشو از جیبِ شهید در میاره می‌زنه‌ رو قسمتِ فیلم‌برداری ؛ اعلام می‌کنه .... 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفت:خاله‌دعا‌کن‌من‌شهید‌بشم...🕊 گفتم: دلت‌خوشه‌ها‌جنگ کجا‌بود‌خاله... _روایتی‌از‌خاله‌ی‌ 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🔸پـای درس شهیـــد... ✍مهندس ڪه باشی آن هم با گذراندن تحصیلات در دانشگاه ڪانادا مردم جور دیگری به تو نگاه می ڪنند. ندارند توی یڪ اتاق اجاره ای با ڪمد شکسته زندگی‌ات را سر ڪنی!! اما حسن با داشتن این شرایط، گوشش به شنیدن اینجور حرف‌ها بدهڪار نبود. می‌گفت: من باید طوری زندگی ڪنم ڪه با افراد و سطح پایین جامعه برابر باشم. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
هم خدمتی شهید نوری✨: بابڪ✨اینقدر بہ فرمانده ها میگفت: چشم حاج آقا. این تڪہ ڪلامش شده بود. ما هم هرموقع می خواستیم بابڪ✨رو اذیت کنیم همش می گفتیم:چشم حاج آقا. فڪ می ڪردیم بابڪ✨ برای اینکہ خودشو برای فرمانده ها عزیز ڪنہ همیشہ میگہ: چشم اما بعد فهمیدیم ڪہ داخل خانہ هم همین جوری بوده.. کلا اخلاقشه شادے روح داداش بابک صلوات🍃 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa