#فرازے_از_وصیت_نامہ
امروز روز آزمایش الهی است، روزی است که گروهی اندک به ندای مولایشان لبیک میگویند و گروهی کثیر به بهانههای مختلف نه تنها لبیک نمیگویند بلکه در مقابل امام و مولای خود موضع میگیرند
و امام را مردی عادی میدانند و من زمانی که شنیدم رهبرم و امامم فرمود "سوریه باید حفظ شود" وظیفه خود دانستم بعنوان سربازی کوچک در این جهاد شرکت کرده و حرف امامم را زمین نگذارم.
انشاالله که مورد رضایت حضرت تعالی و امام زمان(عج) و رهبرم قرار بگیرد
#شـهید_احمد_رضایی🌷
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ زیبای شهیدان
یاد شهدا با ذکر صلوات🌹
مدیون شهدائیم✨
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#خاطرات_شهید
توی یک روز سرد زمستانی در روستایی از توابع فدیشه نیشابور که در محاصره برف بوده، یک خانم باردار موقع وضع حمل دچار مشکل میشه، و اگر زود رسیدگی نمی شد، هم مادر و هم بچه از دست می رفتن، وقتی که این خبر رو به فرمانداری میدن، اونها هم جلسه تشکیل میدن، ولی نه می شد ماشین فرستاد به روستا و نه هلیکوپتر و...
اما یک نفر مستقیماً دستور میده که فوراً دو تا تانک با تجهیزات کامل به روستا اعزام بشه، این کار باعث شد که مادر و بچه که اسمش رو فاطمه زهرا گذاشتن، زنده بمونن...
واین شخص کسی نبود جز:
#رزمنده_دیروز_مدافع_امروز
#سردارشهید_محسن_قاجاریان🌷
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
ای شهید؛
گـذر زمــان ،
همه چیز را با خود میبرد
جز ردّ نگاه تــو را . . .
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🌷
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
#ڪلام_شهید
امیـدوارم ...
حضرت زهرا (س) عنایتی ڪند
تا به هـدفی ڪہ از ورود به سپاه
داشتهام آن هم تنها خواستنِ شهادت
از خـداوند بود ، نائل آیم .
#پاسدار_مدافع_حــرم
#شهید_سعید_علیزاده🌷
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
🔻فرازی از وصیت شهید مدافع حرم
بر روی سنگ مزارش :
سربازی رهـبری . . .
سربازی امام زمان(عج) را در پی دارد
این راه عشـق من بـود
و عشـق جگـر می خواهد ...
#شهید_احمد_حاجیوند_الیاسی🌷
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
آهسته ...
به پـرواز بیندیش ،
تا باد پریشان نڪند
بال و پرت را ...
ولادت : ۶۲/۰۶/۳۱ اسفراین
شهادت: ۹۴/۱۱/۱۲ سوریه
عملیات آزادسازی نبل و الزهرا
#پاسـدار_مدافـع_حـرم
#شهید_محمدابراهیم_توفیقیان🌷
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
♨️رمان #فرار_از_جهنم (بر اساس واقعیت)
#قسمت_نوزدهم
📌فاصله ای به وسعت ابد.
🍃بین راه توقف کردم ... کنترل اشک و احساسم دست خودم نبود ... خم شدم و از صندلی عقب بسته رو برداشتم ... .
🍃قرآن حنیف با یه ریکوردر توش بود ... آخر قرآن نوشته بود ... خواب بهشت دیده ام ... إن شاء الله خیر است ... این قرآن برسد به دست استنلی ... .
🍃یه برگ لای قرآن گذاشته بود ... دوست عزیزم استنلی، هر چند در دوریت، اینجا بیش از گذشته سخت می گذرد اما این روزها حال خوشی دارم ... امیدوارم این قرآن و نامه به دستت برسد ... تنها دارایی من بود که فکر می کنم به درد تو بخورد ... تو مثل برادر من بودی ... و برادرها از هم ارث می برند ... این قرآن، هدیه من به توست ... دوست و برادرت، حنیف ...
🍃دیگه گریه ام، قطرات اشک نبود ... ضجه می زدم ... اونقدر بلند که افراد با وحشت از کنارم دور می شدند ... اصلا برام مهم نبود ... من هیچ وقت، هیچ کس رو نداشتم ... و حالا تنها کسی رو از دست داده بودم که توی دنیای به این بزرگی .... به چشم یه انسان بهم نگاه می کرد ... دوستم داشت ... بهم احترام میذاشت ... تنها دوستم بود ... دوستی که به خاطر مواد، بین ما فاصله افتاد ... فاصله ای به وسعت ابد ... .
🍃له شده بودم ... داغون شده بودم ... از داخل می سوختم ... لوله شده بودم روی زمین و گریه می کردم ..
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
♨️رمان #فرار_از_جهنم (بر اساس واقعیت)
#قسمت_بیستم
📌 انتخاب
🍃برگشتم ... اما با حال و روزی که همه فهمیدن نباید بیان سمتم ... .
🍃گوشی رو به ریکوردر وصل کردم ... صدای حنیف بود ... برام قرآن خونده بود ...
🍃از اون به بعد دائم قرآن روی گوشم بود و صدای حنیف توی سرم می پیچید ... توی هر شرایطی ... کم کم اتفاقات عجیبی واسم می افتاد ... اول به نظرم تصادفی بود اما به مرور مفهوم پیدا می کرد ... .
🍃اگر با قرآن، شراب می خوردم بلافاصله استفراغ می کردم ... اگر با قرآن، مواد تقسیم می کردم حتما توی وزن کردن و شمارش اشتباه می کردم ... اگر سیگار می کشیدم یا مواد مصرف می کردم ... اگر ...
🍃اصلا نمی فهمیدم یعنی چی ... اول فکر کردم خیالاتی شدم اما شش ماه، پشت سر هم ... دیگه توهم و خیال نبود ... تا جایی که فکر می کردم روح حنیف اومده سراغم ... .
🍃من به خدا، بهشت و جهنم و ارواح اعتقاد نداشتم اما کم کم داشتم می ترسیدم ... تا اینکه اون روز، وسط تقسیم و بسته بندی مواد ... ویل با عصبانیت اومد و زد توی گوشم ... .
🍃از ضربش، گوشی و دستگاهم پرت شد ... خون جلوی چشمم رو گرفت و باهاش درگیر شدم ... ما رو از هم جدا کردن ... سرم داد می زد ...
🍃- تو معلومه چه مرگت شده؟ ... هر چی تحملت کردم دیگه فایده نداره ... می دونی چقدر ضرر زدی؟ ... اگر ... .
🍃خم شدم دستگاه رو از روی زمین برداشتم ... اسلحه رو گذاشتم روی میز و به ویل گفتم:
-من دیگه نیستم ...
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
ای که مرا خـوانـده ای
راه نـشـانـم بـده !
در شـب ظـلـمـانی ام ،
مـاه نـشـانـم بـده ...
ولادت : ۶۴/۰۷/۰۱ دزفول
شهادت: ۹۴/۱۱/۱۳ شمال حلب
#بسیجی_دیدهبان_مدافع_حـرم
#شهید_علیرضا_حاجیوند_قیاسی🌷
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
از دیار خویش
هجرت ڪرد و رفت
امر رهـبر را ...
اجـابت ڪرد و رفت
از حرم تا که ڪند حجـت دفاع
او بہ خون ، غسلِ شهادت کرد و رفت
ولادت : ۶۴/۰۳/۰۱
شهادت: ۹۴/۱۱/۱۳
روستای حردتین شمالحلب
عملیات آزادسازی نبُل و الزهرا
#پاسدار_مدافع_حـرم
#شهید_حجت_باقری🌷
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa
خنده هـايت . . .
آنچنان جادو ڪند جانِ مرا
هر چه غـم آيد سـرم
هرگز نبينم آفتى !
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_حسین_پورجعفری 🌷
🔻عشق یعنی یه پلاک 🔻
🆔 @pelak_shohadaa