🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
╭┅─────────┅╮
⌠ @pelakeshohada ⌡ پلاک
╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا بقیة اللّه فی ارضه🌹
السلام علیک حین تقرا و تبیّن🌹
السلام علیک حین تصلّی و تقنت🌹
السلام علیک حین ترکع و تسجد🌹
السلام علیک حین تهلّل و تکبّر🌹
السلام علیک حین تحمد و تستغفر🌹
💐 روز جمعه است و نثار حضرت بقیة الله الاعظم #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و ارواحنا لتراب مقدمه الفداء،۱۰ گُل صلوات هدیه کنیم 💐
⌠ @pelakeshohada ⌡ پلاک
💠نسل رضوی؛ امت تمدن ساز💠
◀️مرکز امور بانوان و خانواده بنیاد کرامت رضوی برگزار میکند:
پنجمین رویداد ملی "شکوه مادری"
👈هدیه سه روز اقامت رایگان برای ۴۰۰ مادر برگزیده رویداد شکوه مادری به همراه خانواده به قید قرعه
🔶 شرایط ثبت نام:
۱-مادران زیر ۴۰ سال بیش از سه فرزند
۲-مادران ۴۰ تا۴۵ سال بیش از چهار فرزند
توجه !
فقط مادرانی می توانند در این رویداد شرکت کنند که در رویدادهای قبلی شکوه مادری شرکت نکرده اند.
⬅️ ثبت نام پنجمین رویداد شکوه مادری از طریق
https://zendegi.razavi.ir
🗓مهلت ثبت نام: 1آذر الی 15آذر ۱۴۰۳
🌸اختتامیه همزمان با میلاد بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
⬅️اطلاعات بیشتر در کانال شکوه مادری در ایتا
@razavishokohemadari
و
Banovan.razavi.ir
📌 مرکز امور بانوان و خانواده بنیاد کرامت رضوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ توصیه شهید تهرانیمقدم به سردار حاجیزاده برای توسل به حضرت زهرا(س)
⌠ @pelakeshohada ⌡ پلاک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 #کــلامشهـــید
🌷شهــــید محمدحسین محمد خانی:
اگه تو هر کاری حکمت خدا رو در نظر بگیریم دیگه ناراحت نمیشیم
⌠ @pelakeshohada ⌡ پلاک
9.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تصاویری از نبرد جانانه مدافعان حرم با گروهک های تروریستی تکفیری
#وعده_صادق #فاطمیه
#هفته_بسیج
⌠ @pelakeshohada ⌡ پلاک
همیشہ بہ یاد داشتہ باشید
در انتخاب واحد زندگی،
" صداقت"
✍ پیش نیاز همہ درسهاست
پــلاکــــ
#قصه_دلبری♥️ #قسمت_شصت_و_هشتم از آن آدم ها
#قصه_دلبری♥️
#قسمت_شصت_و_نهم
یکشنبه بود که زنگ زد .
بهش گفتم : « اگه قرار نیست بیای ، راست و پوست کنده بگو ، برمی گردم ایران!»
گفت : « نه هرطور شده تا یکشنبه هفته بعد خودم رو میرسونم!»☺️
نمیدانم قبل از نماز ظهر بود یا بعد از نماز ، شنبه هفته بعد ، چشمم به در و گوشم به زنگ بود ..
با اطمینانی که به من داده بود ، باورم نمیشد بدقولی کند
یک روز دیگر وقت داشت . .
۲۸ روز به امید دیدنش ، در غربت چشمم به در سفید شد .
حاج آقا آمد .
داخل اتاق راه می رفت . تا نگاهش می کردم چشمش را از من میدزدید ..
نشست روی مبل ، فشارش را گرفت ..
رفتارش طبیعی نبود 😢
حرف نمیزد ، دور و بر امیرحسین هم آفتابی نشد..
مانده بودم چه اتفاقی افتاده..
قرآن روی عسلی را برداشتم که حاج آقا ناگهان برگشت و گفت :
« پاشو جمع کن بریم دمشق ! » 😳
مکث کرد ، نفس به سختی از سینه اش بالا آمد ، خودش را راحت کرد:
« حسین زخمی شده ! » 😔
ناگهان حاج خانم داد زد : « نه ، شهید شده به همه اول می گن زخمی شده »😭
سرم روی صفحه قرآن خشک شد💔
داغ شدم ، لبم را گاز گرفتم ، پلکم افتاد .
انگار بدنم شده بود پر کاه و وسط هوا و زمین می چرخید ..
نمیدانستم قرآن را ببندم یا سوره را تمام کنم .
یک لحظه هم فکر نکردم ممکن است شهید شده باشد . .
سریع رفتم وضو گرفتم ایستادم به نماز ..
نفسم بند آمده بود!
فکر می کردم زخمی شده و دارد از بدنش خون می رود ..
تابه حال مجروح نشده بود که آمادگی اش را داشته باشم.
#رمان_شهید_محمد_خانی🌷
✨ادامه دارد...
⌠ @pelakeshohada ⌡ پلاک
#قصه_دلبری♥️
#قسمت_هفتاد
نمی توانستم جلوی اشکم را بگیرم ..
مستأصل شده بودم و فقط نماز می خواندم!
حاج آقا گفت : « چمدونت رو ببند ! » اما نمی توانستم .
حس از دست و پایم رفته بود ..
خواهر کوچک محمدحسین وسایلم را جمع کرد . .
قرار بود ماشین بیاید دنبالمان 😖
در این فرصت ، تندتند نماز می خواندم .
داشتم فکر می کردم دیگر چه نمازی بخوانم که حاج آقا گفت : ماشین اومد ! »
به سختی لباسم را پوشیدم .
توان بغل کردن امیرحسین را نداشتم 😔
یادم نیست چه کسی آوردش تا داخل ماشین ..
انگار این اتوبان کش می آمد و تمامی نداشت!
نمیدانم صبرمن کم شده بودیا دلیل دیگری داشت.
هی میپرسیدم : « چرا هرچی میریم ، تموم نمیشه ؟ »
حتی وقتی راننده نگه داشت ، عصبانی شدم که « الان چه وقت دستشویی رفتنه ؟ »
لبهایم می لرزید و نمی توانستم روی کلماتم مسلط شوم 🥺
می خواستم نذر کنم .
شاید زودتر خونریزی اش بند می آمد .
مغزم کار نمی کرد .
ختم قرآن ، نماز مستحبی ، چله ، قربانی ، ذکر ، به چه کسی ؟ به کجا ؟
می خواستم داد بزنم 😭
قبلا چند بار می خواستم نذر کنم سالم برگردد که شاکی شد و گفت :
« برای چی ؟
اگه با اصل رفتنم مشکل نداری ، کار درستی نیست!
وقتی عزیزترین چیزت روبه راه خدا می فرستی که دیگه نذرنداره!😭
هم می خوای بدی هم می خوای ندی ؟ »
می گفتم : « درسته که چمران شهید شد و به آرزوش رسید ، ولی اگه بود شاید بیشتر به درد کشور می خورد !
زیر بار نمی رفت : می گفت:« ربطی ندارد!»
#رمان_شهید_محمد_خانی🌷
✨ادامه دارد...
https://eitaa.com/pelakeshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰شهید #عبدالحسین_برونسی : هر وقت کارتون گیر میکنه امام زمان (عج) رو به فقط مادرش قسم بدید ...
⌠ @pelakeshohada ⌡ پلاک