eitaa logo
پلاک خاکی
2.7هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
5.3هزار ویدیو
35 فایل
به محفل رهروان شهدا خوش آمدید❤️🌷 شهدا اگر به دادم نرسید از دست رفته ام... کانال های دیگر ما متفاوت و ناب حتما عضو شوید👇 @saharshahriary @ghonooteghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
ای تـا چـراغ یادتـان روشنای💫خلوتِ دلـ❤️ های ماست آسمان چشم ها بارانی است کهکشان قلب ها💗 جای شماست 🌹 ☀️ @pelakkhakii 👈👈🌷
4_6032701533429171839.mp3
8.75M
یاد راهیان نور و منطقه علقمه بخیر @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این آقا تنها چیزی که بهش نمیخوره، اینه که اسیر باشه! یک مرد به معنای واقعی کلمه که اهل یمن هست و به دست اشرار سعودی اسیر شده و در حال وصف اهل یمن برای مزدوران سعودی است. نه ترسی نه دلهره ای انگار نه انگار که دو سه نفر مسلح دارن تهدیدش میکنن جملاتش با اصرار و تاکید و شجاعت کامل می‌کنه و مردان مسلح را به بال مگس هم حساب نمیکنه حالا شما بگید دقیقا چه کسی در بند است؟ این مرد یمنی یا اون سعودی ها که با وجود مسلح بودن، بازم ازش میترسن! خدا حفظ کنه سید حسن نصرالله که گفته بود: حاضرم ۱۰ نفر از حزب الله بدم اما یک نفر از حوثی های یمن را بگیرم. @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
وقتی دست جوانان را در دستِ امام‌حسین(ع) قرار دهید مشکل آنها حل می‌شود و امام با مهربانی به آنها نگاه می‌کند.. _شهید‌ابراهیم‌هادی @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
1_28224877.mp3
4.19M
🎵 شور حال و هوای شهدا به ما میده راهو نشون 🎤🎤 سیدرضا نریمانی 👌👌 🍁 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
شهید محمود نریمانی✨🌸 🔸همیشه میگفت : هرچی میخواید از بگیرید.👌 ازشون بخواید براتون دعا کنن. من خودم خیلی چیزها از گرفتم. 💜شادی روحش و جهت رفع حوائج خودتان @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️🎥 حاج قاسم سلیمانی: ببخشید شخصیت مهمی رو پامه... @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 🔸 هستند ، این ها کسانی هستند که از خودشان دورند و اگر اینجا آمده اند برای دفاع از است . @pelakkhakii 👈🌷🕊
✨💚 جبهه مقاومت «سیدحسین حسینی» با نام جهادی «سید» در 22 اردیبهشت 1392 به همراه 20 نفر از مجاهدین افغانستانی برای دفاع از حرم آل الله برای اولین بار عازم شد. حسینی که رزمندگان او را پدر فاطمیون خطاب می‌کردند، از اولین شهدای لشکر غیور فاطمیون بود. وی جانشین شهید «علیرضا توسلی» (ابوحامد) فرمانده لشکر فاطمیون بود. «سید حسین حسینی» در 30 مرداد 1392 در منطقه ‌«غوطه شرقی» واقع در که بعدها مشخص شد محل عبور کاروان اسرای کربلا بوده، به مقام رفیع نائل آمد. @pelakkhakii 👈🌷🕊
°|♥️ °| …هواےآلوده ے شهر دل ها رابہ نفس انداختہ طبیب دلٺ ڪہ شهــدا باشند هواےدلٺ هم آسمانے مےشود °🌷| @pelakkhakii 👈🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃 امیر لشگر اسلام شهید  : 🔸تلاش کنیم تا کشوری مستقل و آزاد داشته باشیم. @pelakkhakii 👈🌷🕊
🌷🕊 حسین علم‌الهدی را از قرآنی که در کنارش بود شناختند. قرآنی با امضای روح الله خمینی و علی خامنه‌ای. در حالی که می‌خواستند پیکر او را در اهواز به خاک بسپارند مادر او با منتشر کردن وصیت‌نامه علم الهدی، خواسته او مبنی بر دفن در محل کشته شدن را اعلام می‌کند. با مطلع شدن خانواده‌های همرزمانی که همراه علم‌الهدی کشته شده بودند آن‌ها هم تمایل پیدا می‌کنند فرزندانشان را در کنار فرمانده خود به خاک بسپارند و این گونه  بنا می‌شود. @pelakkhakii 👈🌷🕊
🌸🍃 🔸 خود را به دنیای فانی نفروشید ، کمک به مستمندان و محرومین را فراموش نکنید ، در عرصه های و ، حضور فعال داشته باشید . @pelakkhakii 👈🌷🕊
محبتش را به من این طوری نشان می داد  خیلی کم خانه بود. ولی ،همان وقت کمی هم که پیش خانواده می گذرانید ،سرشار از مهربانی و ایمان و محبت و آرامش بود. روزهایی که خانه بود،در کار خانه کمک می کرد. همسر شهید می گوید که یک روز صبح دیدم پایین شلوارش را تا کرده آستین ها را بالا زده و رفته در آشپزخانه. ازش پرسیدم :حاج آقا،چرا اینطوری کرده ای؟گفت:به خاطر خدا و برای کمک به شما. بعد هم وضو گرفت و شروع کرد به جمع و جور کردن وسایل ها. ناراحت شدم.رفتم که نگذارم کاری کند. چون می فهمیدم چقدر سخت است تا آمدم وارد آشپزخانه شوم ،در را به رویم بست و گفت:خانم ،بروید بیرون ،مزاحم نشوید.پشت در التماس می کردم:حاج آقا،شما را به خدا،بیایید بیرون.من ناراحت می شوم.خجالت می کشم.می گفت: چیزی نیست.الان تمام می شود.آشپزخانه را مرتب کرد.ظرف ها را چیده بود سر جایش.روی اجاق گاز را تمیز کرده بود.بعد شلنگ آورد و کف آشپزخانه را شست.در را که باز کرد ،آشپزخانه شده بود مثل دسته گل.نمی دانستم چه بگویم.تکیه داده بودم به دیوار،گفتم:آخه چرا این کار را می کنی من خجالت می کشم.گفت :می خواستم من هم کمی کمکتان کنم.از من ناراحت نباشید.محبتش را به من این طوری نشان می داد. [خاطره ای ازشهید صیاد شیرازی به روایت همسر شهید ، کتاب یادگاران، انتشارات روایت فتح]  🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
⚜☘⚜☘⚜ 💛سخت می شود دل کند💕 🥀وقتی بدانی برای است 💛زین پس باید هایت را 🥀با عکس🖼 بابا بازگو کنی 💔وداع باپدر 🌷 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
YEKNET.IR - zamine - hafteghi 99.03.08 - narimani.mp3
8.98M
🍃بابایی سلام دل من تنگ نگاه تو شده 🍃چشم خیس من خیره بصورت ماه تو شده 🎤 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
ذهن آدمی خیلی زود مسائل را به خود جذب میکند و زود هم به آن مشغول می شود؛ لذا بهترین چیز برای انسان اینست که مشغولیّت فکری نداشته باشد. برای رهایی از مشغولیت فکری ، بهترین کار زیاد ذکر گفتن و زیاد فرستادن است. @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا وقت ▫️روایت شهید مصطفی صدرزاده از نماز جماعت شهید بادپا🌷 ▫️از نماز خوندن خودم خجالت کشیدم. شهدارایادکنیم با ذکرصلوات مْ @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
دیوانه‌ترین حالت یک زمانی‌ست دلتنگ شوی ، کار ز دست تو نیاید.. 💔😔 السلام علیک یااباعبدلله... @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸 خاطره ای زیبا و کوتاه از شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی: 🌷🕊یکبار در خانه صحبت وصیتنامه شد، به پوستر حاج همت روی کمدش اشاره کرد و گفت: وصیت من، همان جمله ی حاج همت است. 🌹" با خدای خود پیمان بسته‌ام تا آخرین قطره خونم، در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک آن، آرام و قرار نگیرم." همین هم شد تا شهادتش برای اهدافش آرام و قرار نگرفت. روحش شاد با ذکر 🌸🍃🌸 ‍ دعوتید به پلاک خاکی👇👇🌹🕊 @pelakkhakii
✍حرم شیفت داشتم . نماز عشا را خوانده بودیم که یکی آمد از کنارم رد شد. دیدم حاج قاسم خودمان است! چه ابهتی داشت! مثل همیشه نجیب بود و سر به زیر و یک لبخند مهربان روی صورتش بود. رفتم دنبالش. ایستاد گوشه‌ای کنار ضریح ، زیارت نامه خواند و بعد هم نماز.رفتم جلو. عرض ارادت کردم. از زوار خواستم بروند کنار تا حاجی راحت ضریح را زیارت کند . با مهربانی گفت: «نیازی نیست خودم میرم.» بعد از زیارت رفت سر قبر علما. مردم انگار تازه متوجه شده‌اند‌ کی امده. می امدند سلام و احوالپرسی!بوسه و عرض ارادت. «حاجی لبخند دلنشینش را هدیه میداد به همه» وقتی خواست برود تا حیاط مسجد اعظم بدرقه‌اش کردم . داشت کفشش را میپوشید. مردم دوباره جمع شدند دورش ، چه ایرانی و خارجی. طرف اهل پاکستان بود. امده بود جلو. میخواست هر طور شده با حاجی عکس بگیرد . نگذاشتم! عربی چند کلامی با حاجی حرف زد. حاج قاسم خندید و گفت: «بذارید عکس بگیرن» بعد هم خدا خافظی کرد و رفت . شیرینی این دیدار خیلی دوام نیاورد، فقط چند روز . تا صبح جمعه که پیامک شهادتش را دیدم.😔 📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا