5.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینماون دبیرستانیه که درس میخوندم😁
اما الان تغییر کاربری داده😅
من همزمان با تحصیل فعالیت های فرهنگی و مذهبی رو ول نکردم به قول خودتون بخاطر درس تارک دنیا نشدم😂
پاتوقم مسجد بود هروقت دنبالم میگشتن باید مسجد پیدام میکردن
سه شنبه صبح ها مراسم زیارت عاشورا داشتیم یک نیروی محرکه خوب بود قبل از مدرسه💪🏻
وقتی وارد دانشگاه شدم هم فعالیت هام متوقف نشد معاون فرهنگی بسیج دانشگاه بودم و کانون نهج البلاغه رو تاسیس کردم
بچه ها من بخوندن نهج البلاغه رو خیلی دوست دارم شماهم حتما این کتاب رو بخونید❤️
من تو کارم خیلی شجاع جدی و جسورهستم هرچی روفکرکنم درسته همون رو انجام میدم
برای موفقیت تو کار درهمه ابعادمیجنگم😌
هروقت توهرکاری نقص پیش بیاد از تمام نبوغم استفاده میکنم که رفع نقص بشه😁
برای من تعطیلات عید معنی نداره ادم باید جهادی کارکنه ۲۴ساعته👌
یکی از دوستاممیگه حساب کردم تواین۸سالی که تو نطنز کارمیکردم ۵۰۰هزار کیلومتر روطی کردم😕
من همیشه شادم خیلی زود باهنه صمیمی میشم🙄
البته تو بحث حق الناس باکسی شوخی ندارم😬
ماتاجایی که میتونیم باید حق الناس رو رعایت کنیم و تو بیت المال صرفه جویی کنیم😊
شماهم همیشه برای اهدافتون بجنگین و پا پس نکشید😍
من به شهید متوسلیان خیلی علاقه دارم حتی بعضیا میگن روحیاتم مثل ایشونه😉
یکم ببینیم بقیه چی درموردم میگن..😅
🔸وقتی می دید حق با کسی است یک لحظه هم غفلت نمیکرد. بسیار نترس بود و از تهدید، ترور و کشته شدن ذره ای ترس نداشت، وقتی میخواست هدفش را به سرانجام برساند هیچ چیز جلودارش نبود.
🔹یکی از همکاران شهید احمدی روشن درباره علاقمندی و پشتکار وی به خصوص در دوران تعلیق عنوان می کند: مصطفی خودش تعریف می کرد که تمام دوران تعلیق به شدت فعال بودم حتی خیلی فعال تر از دورانی که تعلیق را شکسته بودند، چرا که می دانستم یک روزی باید این تعلیقات برداشته شود و آن روز نظام نیاز دارد و زمانی هم برای تعلیق از ما گرفته شده، پس نظام باید بقدری سریع جلو رود و به این فناوری برسد که این فرصتی که از ما گرفته شده، جبران شود. بنابراین من باید 10 برابر کار کنم، من باید خودم را تجهیز به دانش فنی کنم و به شدت مطالعه کنم تا خودم را کاملا آماده کنم بعد از اینکه تعلیق برداشته شد کمک کنم کار سرعت پیدا کند، کمک کنم مسیر کوتاه تر شود. مصطفی فردی بصیر بود و در خط ولایت حرکت می کرد و علاقه خاصی به رهبر معظم انقلاب داشت یکی از ❌دوستانش می گفت خیلی ها بودند که وقتی حرف می زدند تو یه جمله ای که می گفتن ده بار مقام معظم رهبری به کار می بردند ولی دقیقا” عکس فرمایشات رهبری عمل می کردند اما مصطفی مطلقا” اهل تظاهر نبود؛❌ تحقق چشم انداز های رهبری برایش خیلی خیلی مهم بود.
⏺همسر شهید بیان می کرد: آقا مصطفی درباره سایت نطنز می گفت که اینجا را طوری می سازم که مقام معظم رهبری دوست دارند، شاید این ارادت ویژه بود که حضرت آقا هم بعد از شهادت ایشان فرمودند “شهادت این جوان دل ما را سوزاند”.😞💔
درس خواندن به شیوه من😁
همراه یکی از دوستانش با خدا سر درس خواندن قرار گذاشتن که آن ها بخوانن ، خدا هم برکت درسشان را بدهد.
چون این قرار را کنار یک خانهی قدیمی خالی گذاشته بودند، هرشب که از پارک یا کتابخانه برمی گشتند، می زدند به دیوار آن خانه و می گفتند:« یا کریم! الوعده وفا. ما درس رو خوندیم، برکتش یادت نره.»
این برای دورانی بود که برای کنکور می خواند.
سال دوم راهنمایی با مصطفی آشنا شدم. من میز دوم می نشسنم، مصطفی جای دیگر. میزها سه نفره بود. یکی از بچه ها که تو میز ما بود، جثه بزرگی داشت و بیشتر جای میز را می گرفت. من اعتراض کردم یا جای مرا عوض کنید یا جای او را. سر همین جابه جایی، مصطفی شد هم میزیِ من.
جزو شاگردهای متوسط بودیم. چه من، چه مصطفی. خیلی درس نمیخواندیدم. ولی ریاضی مان خوب بود. بقیهی درسها مخصوصا حفظ کردنی ها را متوسط بودیم. مصطفی شیمی اش خوب بود.
برای کنکور یک سال باهم خواندیم. قرار گذاشته بودیم روزی ده ساعت توی کتابخانه بخوانیم. طوری برنامه ریزی میکردیم که هرجور شده از ده ساعت کمتر نشود. دو ساعت میخواندیم، نیم ساعت استراحت میکردیم. آن موقعها که برف بود، برف بازی میکردیم. موقعی که هوا خوب بود، شوخی و خندهمان به راه بود.
میرفتیم تو صف نانوایی و یک نان میخریدیم و همراهش یک چیز میگرفتیم و میخوردیم. هر روز نوبتی یک نفر پولش را میداد.
یشترین تلاشی که سال پشت کنکور داشتیم، ماه رمضان بود. چون دیگر منزل نمیرفتیم. اول صبح تا نزدیک افطار باهم بودیم.