ولی poor thing همون موقع که اومد همه گقتن چیزی جز فیلمی با صحنه های جنسي نیست
چون سطحی بینن اگر قبل دیدن برید نقد و تحلیل بخونید و رمانش رو بررسی کنید متوجه میشید این حرفا صرفا برای یه عده بیسواده یا حداقل کسی که از علم و انسان چیزی نمیدونه این فیلم خیلی واضح داره به جست و جو گری و کسی که دلش میخواست ی دنیایی رو بهتر کنه اما یهو خودش جزوی از اون دنیا شد اشاره میکنه به این نوع فیلم میگن کمدی سیاه اگر چیزی ازش نمیدونید برید مطالعه کنید
این فیلم داستان یه بلوغه که برای یک بچه توی ی بدن بزرگسال اتفاق میوفته که کم کم وارد دنیای سیاه آدمای بزرگ سال میشه ( صحنه ایی که توی کشتی با یه مردی آشنا میشه)
همون موقع همدلی و مهربونی و نوع دوستی رو متوجه میشه میفهمه باید علاوه بر خودش به بقیه هم فکر کنه و در واقعا اصلاح انجام بده.
کاملا داره درمورد سلطه مرد صحبت میکنه روی زن ها
هر 5 تا مردی که بلا باهاشون سر کار داشت، گاد یا خالق یا پدرش، مکس که نامزدش بود
دانکن که یه مرد هوس باز رذل بود، هری که با واقعیت دنیا اشناس کرد توی کشتی و یه نگاه منفی طور داشت و در آخر الفی که شوهر ویکتوریا ( یعنی بدن و مغز قبلیش بود)
همشون به هر نحوی میخواستن سلطه رو نشون بدن
رمانِ بیچارگان، ایدهی «اصلاح» را به نظام معنایی محکم و کاملی مرتبط میکند که از ایدههای متعددی دربارهی مذهب، نژاد، نقشهای جنسیتی، طبیعت انسان و ساختارهای اجتماعی تشکیل شده است
⭕️
مکنامارا و لانتیموس، از بخش پاریس، برای نمایش صحنههای متعددی بهره میگیرند که محتوای جنسی صریح و افسارگسیختهای دارند. تجربهگریِ بیپروای بِلا در این صحنهها، قرار است در تضاد کامل با انگارههای سنتی دربارهی رفتار صحیحی که از یک «بانوی اشرافی» انتظار میرود، آزادی و رهایی دختر جسور از انتظارات تحمیلی جامعه را رقم بزند. او در پایان این تجربهها، همانطور که سویینی وعدهاش را داده بود، «بخشهای پنهان وجودش را کشف میکند.»
مکنامارا به شکلی واضح، در تلاش برای بهروزرسانی («اصلاح») جنبهی فرهنگیِ رمان است؛ اما در این میان، نکتهای کلیدی را فراموش میکند. همانطور که پیشتر اشاره کرده بودم، کارکرد اصلیِ بخش مختصرتر پاریس در رمان، آشنایی بلا با وضعیت تبعیضآمیز ارائهی خدمات درمانی به کارگران جنسی است؛ تا بعدا و در پایان روایت، انگیزهای شود برای انتخاب کار پزشکی و تخصص زنان.
⭕️
سوی دیگر، وقتی بِلاِ تصمیم میگیرد که آلفی را عمل کند، قصهای که با یک جراحیِ تحمیلی آغاز شده بود، ختم میشود به یک عمل تحمیلیِ دیگر. گویی پس از مرگ خدا/«گاد»، مخلوق به خالق تبدیل میشود. در حقیقت، صحنهی پایانی فیلم را، با آن موسیقی پرحجم و مکثهای دراماتیک، میتوان مراسم تاجگذاری بِلا بکستر در قلمروی گادوین بکستر دانست. اتفاقی که روی کاغذ، تکاندهنده است. بلا بکستر، همان قربانیِ «سلطهگری» و «تجاوزِ» ساختار قدرتی که میخواست «اصلاح»اش کند، به متجاوز جدید این جهان تبدیل شده است و پس از «چیرگی» بر موجودی که «فرودست» خود میداندش، او را به شکل اجباری «اصلاح» میکند.
⭕️
جمعبندی روایت بیچارگان، روی کاغذ، تایید بدبینیِ هری استلی هم است. او اعتقاد داشت که جهان، غیرقابلاصلاح است و در پایان، حرف او درست از آب درمیآید! ظاهرا، این دنیایی است متشکل از متجاوزان و قربانیان. تنها راهی که یک قربانی میتواند جایگاه خودش را تغییر دهد، این است که به متجاوزی جدید تبدیل شود؛ به بخشی از این جهان. بلا در گفتوگو با استلی، اعتقاد داشت که اگر جهان را بشناسد، میتواند آن را بهتر کند؛ اما در پایان، مطابق توصیهی سویینی، شناختاش از جهان را برای «سلطه» بر آن به کار میگیرد.
⭕️
پس از فصل پاریس و پیش از صحنهی پایانی، بِلا دو بار (یکبار طی قدم زدن کنار دریاچه به همراه مکس و بار دیگر، قبل از شروع عمل روی آلفی) به ایدهی «اصلاح» اشاره میکند. از سوی دیگر، لحن و سبک صحنهی پایانی، طوری است که بشود پیروزیِ کامل شخصیت اصلی و رهایی او از زندان «مردان سلطهگر» در نظر گرفتاش. اما آیا این پیروزی شخصیت، در مسیر «اصلاح» جهان به دست آمد یا در راه «سلطه» بر آن؟
⭕️
تا شب میتونم بفرستم تحلیل های مختلف از ادمای مختلف اما چیزی که میخوام بگم اینه
اینکه میگی همه گقتن چیزی جز صحنه جنسی نیست
همه گفته باشن؛ ذره ایی اهمیت نداره
چیزی که مهمه اینه که برداشت تو از این رمان و داستان چیه نه اینکه همه گفتن
تا وقتی خودتون چیزی رو ندیدید و با مغز خودتون قضاوت و کنکاش نکردید این حرف رو نزنید
پیام های قبلی هم کم و بیش اسپویل داره اگر میخواید فیلم رو ببینید نخونید ❤️