ʬʬ 𝖯𝖧𝖮𝖤-𝖭𝗅𝖷
ماه احساس میکنم چیزی رو از گم کردم که عامل وابستگیم به زندگی بود. احساس میکنم نیاز دارم چیزی رو بر
ماه از خود سر رفتهام برای حضور ناگزیر این روزها کلمهای ندارم. میخوام نباشم اما بلدِ نبودن نیستم. امشب، خودم رو از شلوغی پس گرفتم و نگاه کردم و نگاه کردم و بیصدا اشک ریختم. اصلا صدام در نمیاد. حتی برای زمزمه نازک. پخش و پلا شدم. انگاز زیر نبود چیزها شونه هام سنگین و خودم کم و کمتر میشم. یک تقه بوده انگار. تمام عمر یک تلنگر کوچک با سر انگشت اما اخرین ضربه از پی هزاران ضربه. میگن طرف به مویی بنده همون. تلفم، تباهم و این رنجه هر روزی که میگذره رنجه. دیگه برای غذا نخوردن غصه نمیخورم اگر غذا نمیخورم غصهش رو هم نمیخورم. من همیشه با چیزی که نیست حرف میزنم. با خودمم ساعتای زیادی حرف میزنم. من به نبود عادت کردم به نبودن خودم به نبودن همه چیز. خون منو به نبودن اغشته کردن. از ادم ها یک آغوش و بغل میخواستم که میان اونها هیچ چیز انقدر برام مهم و رنج اور نباشه اما حالا مدتهاست احساس میکنم هر آغوش و بغلی خفه ام میکنه. بیهودست. خواب های باقی مونده پشت پلکهام وزن ستاره های زنده و مرده رو دارن. چشم هام بین انبوه رنگ های زرد و نقره ای مرتعش دو دو میزنن. حالا که سرگیجه های مرموزم برگشتن به احتمال سقوط های یهویی به زمین نزدیکترم.
︐قرمزكِ من این نامه رو برای جفتمون مینویسم تا شاید یك روزی گذرت به قهوه خانهء کوچکم در وسط شهر بخوره و هوسِ کمی بروانی شکلاتی بکنی، آخه میدونم که شکلات عشقِ اول و آخر توعه.
صحبت از عِشق شد، تو گفتی بهتره به بادِ فراموشیاش بگیرم و دیگه سخن به میان نیارم چرا که گریبان گیرست! اما سالهاست که من را میشناسی و میدونی تا به مفهومی نرسم اونرو بیخیال نمیشم، حقیقت اینه که هم الان هم پرسشِ قدیمی در ذهنم به جلو جولان میده مثل پادشاهی که از کیش و مات شدن خسته شده و به دنبال پناهگاهی میگرده تا کمی آرامشِ خاطر نصیبش بشه.
﹙روزی میاد که بتونم بالاتر از دوست داشتن که همون عشقِ دیرینهست رو تجربه کنم؟﹚
اگر دچارِ اشکالی نشم میدونم جوابت چه خواهد بود، اما قرمز میخواهم حاصلِ دو دهه زیستنِ ناچیز را در قالبِ کلمات برایت شرح دهم.
میدونی من اون تجربیاتِ خالص رو مانند کفِ دست میشِناسم و لمس میکنم، فکر میکنم عشق کلمهای است برای به تصویر کشیدنِ احساسی که شکلِ خاصی نداره، نه جامده و نه گاز؛ میتونم آن رو به مایعی زلال و بیرنگی تشبیه کنم که به دلخواهش میتواند هرچی دوست داره بشه و شکل بگیره.
آبیِ تو میداند که عشق همانی میشود که دیگران میبینند، میخواهند و تصور میکنند.
࣪ دارِن 𝟤𝟢𝟤𝟥
هفتم ژو ئیه ࣪