پایـٰان فَعالیتِ ادِ کوثر☘
یـٰاعَلی🤲💔
مـٰا رو به دوستاتون مُعَرِفی کُنید🌿
@pezeshk313
اللهم عجل لولیک الفرج:) 🌻
نظری کن که برای تو دلم تنگ شده...♡
#اد_شهـ_دختــ¹²⁸
𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷
『 @pezeshk313 』
مـا حسیـن را داریـم میانـ تـمام نداتشـته هایـمان♡
#اد_شهـ_دختــ¹²⁸
𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷
『 @pezeshk313 』
‹ فقال أحبَ مُحَرَّمک ینسی التّعب النّاس ›
و گفت: مُحرّمت را دوست دارم(:
خستگیها را از یادم میبرد و آدمها را🖤.
𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷
『 @pezeshk313 』
شࢪمندتمحسین ...
ڪهتورفـٰاقترادࢪحقمنتمـٰامڪࢪدی ؛
ومنهربـٰارفࢪاموشڪࢪدمتورادارم💔"..
𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷
『 @pezeshk313 』
هیچ کس در دوران دفاع مقدس
به رزمندگان نگفت «سربند یا زهــرا» ببندید،
اما اسم مبارک حضرت زهرا(س)
از همه نام های مطهر بیشتر مطرح شده است
این نشانه ی توجه آن بانوی دو عالم است ..
_امام خامنه ای (حفظه الله تعالی)
𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷
『 @pezeshk313 』
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
بسم رب الحسین :)🖤 اغاز فعالیت#اد_آوین 🦋
پایان فعالیت #اد_آوین 🦋💗
یه صلوات برای شادی دل امام زمان بفرست:)
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
بِسمِ رَبّ مَهدیِ فـٰاطمه.!🌱 سَلـٰام🖐🏻🌱 شُروعِ فَعالیتِ ادِ Hanieh🌱
بِسمِ رَبّ مَهدیِ فـٰاطمه.!🌱
سَلـٰام🖐🏻🌱
شُروعِ فَعالیتِ ادِ Hanieh🌱
ریحآنـہبودنرااَزآنبانویۍآموخٺم،
ڪهحتےدرمقابلمردےنابینـا،
حجـآبداشـت🙂🖐🏻...!
#چادرانه🌿
#دخترونه_طوࢪ
𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷
『 @pezeshk313 』
توجوشنڪبیریہعبارتےهست،
ڪہمیگـہ:یاڪریمالصـفح🚶🏿♀️،
-یعنےیہجورےتورومیبخشـہ،
انگارنہانگارڪہخطایےمرتڪبشدے🖐🏻!
#پروفایل🌿
#خدا_گونه
𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷
『 @pezeshk313 』
پیشرفتروزانهکوچکدرطولانیمدت،
منجربهنتایجخیرهکنندهخواهدشد🖐🏻💙!
#پروفایل🌿
#انگیزشی_جآت
𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷
『 @pezeshk313 』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[نزدیکِقلهایم،خستگـیممنوع🥲❤️🩹]
#انگیزشی
𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷
『 @pezeshk313 』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توآخرالزمانمیخواےدراَمانبمونی؟
میخواےنجاتپیداڪنی🚶🏿♀️؟
-توکشتیحسینبمون🖐🏻♥️...!
-استادرائفیپور:)!
#سخنرانی🌿
#رائفی_پور
𝗝𝗼𝗶𝗻🫀↷
『 @pezeshk313 』
‹تـٰاڪیدِلمَنچَشمبِهدرداشتِهبـٰاشد،
اۍڪاشکَسیازتوخَبرداشتِهبـٰاشَد🚶🏿♀️،
آنبادڪِهآغشتِهبهبوینَفستوست،
ازڪوچِهیمـٰاڪاشگُذرداشتِهباشد🖐🏻💚!
#پروفایل🌿
#امام_زمان
𝗶𝗻🫀↷
『 @pezeshk313 』
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
پایـٰان فَعالیتِ ادِ Hanieh🌱 یه صَلَوات واسه امـٰام زَمانِت بِفرِست🌱 یـٰاعَلی🖐🏻🌱 مـٰا رو به دوستاتون
پایـٰان فَعالیتِ ادِ Hanieh🌱
یه صَلَوات واسه امـٰام زَمانِت بِفرِست🌱
یـٰاعَلی🖐🏻🌱
مـٰا رو به دوستاتون مُعَرِفی کُنید🌱
♥️✨@pezeshk313
اَللٰهُمَعَجِللوَلیکَالفَرَج:)))💚
👻👻😬👻😬😬👻😬👻😬👻😬
👻😬👻😬👻😬👻😬👻😬👻
👻😬👻😬👻😬👻😬👻😬
👻😬👻😬👻😬👻😬👻
👻😬👻😬👻😬👻😬
👻😬👻😬👻😬👻
👻😬👻😬👻😬
👻😬👻😬👻
👻😬👻😬
👻😬👻
👻😬
👻
ࢪمآن⇩
👋👀بچھمثبٺ👀👋
#به_قلم_بانو
#قسمت68
#سارینا
نشستیم تو ماشین و حرکت کرد با ذوق گفتم:
- کجا می ریم؟
تو فکر بود و با لبخند عمیقی گفت:
- یه جای خوب .
نکنه می خواد ازم خاستگاری کنه؟
با ذوق انگشت هامو کف دستم فرو کردم و به بیرون خیره شدم.
به خاطر من فلش خریده بود و ظبط رو روشن کرد که یه اهنگ عاشقانه پخش شد.
کلک خودش گذاشته بود روی اهنگ عاشقانه.
مثل این فیلم ها مطمعنن الان می برم یه جایی زانو می زنه ازم خاستگاری می کنه.
با فکرش هی بیشتر و بیشتر نیشم وا می شد.
یه جایی خارج از تهران بود.
یه جاده ی خاکی بود و وسط هاش دیگه جا نبود ماشین بره.
پیاده شدیم و به سربالایی نگاه کردم.
باهم دیگه بالا رفتیم و حرف می زدیم.
رسیدیم به بالاش خیلی از تهران معلوم بود.
عجب جایی هم اوردتما!
با لبخند بهش نگاه کردم و خواستم چه جای قشنگی که با صدایی قلبم اومد تو دهنم.
خوب می شناختم صدا رو.
کیارش بود.
بهت زده برگشتم و با دیدن ش که اصلحه دست ش بود اب دهنمو قورت دادم و پشت سامیار پناه گرفتم.
ترسیده لب زدم:
- ت.. تو..
کیارش خندید و گفت:
- چیه فک نمی کردی شما دو تا عاشق رو گیر بندازم؟
یعنی تمام مدت دیده باهم بیرون بودیم؟
ادامه داد:
- شرمنده جناب سرگرد اما باید سارینا جونت رو ببرم.
سامیار پوزخندی زد و گفت:
- می دونی فک کردی خیلی زرنگی؟
کیارش گیج بهش نگاه کرد و سامیار گفت:
- نه من زرنگ ترم.
و صدای تیر اومد جیغ کشیدم.
فقط کیارش تفنگ داشت یعنی سامیار رو زد؟
وحشت زده چشم باز کردم دست کیارش تیر خورده بود و اطراف اینجا معمور بود.
بهت زده نگاهشون می کردم.
چه خبر بود؟
مگه کیارش زندان نبود؟
بقیه رفتن اداره و یکی از نیرو ها منو رسوند.
ال باید کیارش الان می یومد که سامیار می خواست از من خاستگاری کنه؟
هوووف عصبانی گفتم و تا رسیدم مستقیم رفتم تو اتاقم و نشستم داشتم فکر می کردم .
تازه داشتم به عمق عشق سامیار پی می بردم اون می دونست کیارش فرار کرده اما بیخیالم نبود همه جا خودش می بردتم که هم ابراز علاقه کنه هم مراقبم باشه.
تمام مدت خودشو وقف من کرد تا به من اسیبی نرسه وای خدا چقدر دوسم داره!
شاید خجالت می کشید بهم بگه!
باید خودم کار رو تمام می کردم باید می فهمید این علاقه دو طرفه است.
سریع یه دخترونه ناناسی زدم.
سفید و یاسی.
یه ارایش خوشکل هم کردم و تا چشم مامان و دور دیدم با ماشین بابا از خونه زدم بیرون