eitaa logo
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
3.9هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
3.8هزار ویدیو
5 فایل
_اینجا؟اکیپِ دهه هشتادیا؛🤏😜 وگوشه دنج از احوالاتمون👀💘 [سعی میکنیم انگیزه بهتون تزریق کنیم جانا🦦😌] کپی از پستا؟حلاله🤌 کپی از روزمرگی؟فرهنگِ فور🤝 با جان و دل شنواییم گیانم:)❤️ https://daigo.ir/secret/6185937938 ❌️ورود آقایون راضی نیستیم❌️
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای همه دارو ندارم.... 💔🥺 ¹²⁸ ‌‌‌‌💘˹➜˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @pezeshk313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیشتر تشنت شدم❤️‍🩹 عشق است... 💘🥺 ¹²⁸ ‌‌‌‌💘˹➜˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @pezeshk313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واین است عاشقانه هایمان با اوست🥺❤️ ¹²⁸ ‌‌‌‌💘˹➜˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @pezeshk313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کمی زیبایی... 🫠🥺❤️‍🩹 هیچ چیز قشنگ تر از این نیست که خانوادت کنارت باشن... ¹²⁸ ‌‌‌‌💘˹➜˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @pezeshk313
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
ای همه دارو ندارم.... 💔🥺 #دلتنگتم #امام_رضاییم #دلتنگ_حرم #اد_شهـ_دختـ‌ـ¹²⁸ ‌‌‌‌💘˹➜˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فکت:هر کی دل تنگ باشه اینو بیشتر از چند بار گوش میده... ❤️‍🩹 ¹²⁸ ‌‌‌‌💘˹➜˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @pezeshk313
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
بیشتر تشنت شدم❤️‍🩹 عشق است... 💘🥺 #دلتنگ_حرم #اد_شهـ_دختـ‌ـ¹²⁸ ‌‌‌‌💘˹➜˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فکت:هرکسی که تو این مدت رفت و آمد زیادی به مشهد داشته و می‌رفته آروم می‌شده و الان موقعیت نداره که بره، اینو خیلی درک میکنه....💔😢 ¹²⁸ ‌‌‌‌💘˹➜˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @pezeshk313
و این است اتحاد یک ملت❤️‍🔥 ¹²⁸ ‌‌‌‌💘˹➜˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @pezeshk313
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
بیشتر تشنت شدم❤️‍🩹 عشق است... 💘🥺 #دلتنگ_حرم #اد_شهـ_دختـ‌ـ¹²⁸ ‌‌‌‌💘˹➜˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
این حق من نیست که همسایه شما باشم از دلتنگی جان دهم... 💔🙂 ¹²⁸ ‌‌‌‌💘˹➜˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @pezeshk313
پایاט؋ـعالیت¹²⁸ ♡🪐✨
به‌نام‌خداوند‌عزیز🤍. 💙🫂.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 آهنگی گذاشتم تا سکوت سنگین خانه را بشکنم، احساس گرما می کردم برای همین در ترانس را باز کردم تا شاید باد خنکی .می آمد و از حرارت بدنم کم می کرد .انگار تابستان سر و راز داشت و حاال حاال ها قصد رفتن نداشت غار و قور شکمم بهم یاد آوری کرد که باید به فکر شام باشم، همان طور که با آهنگ می رقصیدم به سمت آشپزخانه رفتم و راحت ترین غذا را انتخاب کردم، مواد ماکارانی را آماده کردم، طبق عادت همیشگی ام شام را زود می خوردم تا شب ها سبک .تر باشم تنها زندگی کردم مزیت های زیادی داشت، مهم ترین مزیتش همین بود که می توانستی قانون های ایده آل خودت را داشته !باشی ولی خب معایبی هم داشت مثل همین سکوت سرد خانه وقتی تصمیم گرفتم تنها زندگی کنم از تصمیمم زیاد مطمئن نبودم، حتی وضع مالی خوبی هم نداشتم که بخوام مستقل !زندگی کنم ولی به لطف بابا و حمایت مالی که انجام داد توانستم استقالل .داشته باشم و هم بابا در آرامش زندگی کند بعد فوت مامان، بابا خیلی زود ازدواج کرد طوری که همه زمزمه !می کردن شاید از قبل نازنین را زیر سر داشته هیچی برای یه دختر سخت تر از این نیست که ببینه کسی جای .مادرش را به این سرعت بگیره هر چقدر مخالفت کردم، تهدید کردم، التماس کردم بی فایده بود! بابا کار خودش را انجام داد و با نازنین ازدواج کرد، مردی ! پنجاه و پنج ساله، هم خوشتیپ و پولدار !مردی که از نظر خیلی از دختر های امروزی ایده آل بود نازنین هم یکی از دخترهای امروزی بود، دختری هم سن و سال !من ولی جذاب و لوند قبل از آمدن نازنین به خانه پدریم مقدمات رفتن من از خانه !چینده شده بود فقط یک هفته از آمدن نازنین به خانه مادرم گذشته بود که برای .همیشه آن خانه بزرگ و باشکوه را ترک کردم تنها نگرانیم از بابت پگاه بود که امیدوار بودم بعد از اتمام درسش بخواهد با من زندگی کنه، خواهر کوچکتری که وابستگی .بیش از حدش به پدر من رو می ترساند رفتن مامان هر دوتامون رو از پای در آورده بود، آن زمان اگر محبت بابا نبود هیچکدام از ما نمی توانستیم به زندگیمان ادامه .بدهیم مادرم که در اوج جوانی ما را تنها گذاشته بود و داغش را تا .قیامت به دل ما گذاشته بود مادرم که زندگیش را با پدر نه سر عشق بلکه از روی انتخاب .عاقالنه خانواده ها شروع کرده بود عکس های مادرم با بی رحمی تمام از دیوارهای آن خانه جمع شده بود و جایش با تابلوهای لوکس و عکس های جلف نازنین پر !شد #م‍‌‍‌ه‍‌‍‌‍‌وا🪐 ⊹ ⸼࣪ 💘˹➜˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @pezeshk313 •°
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
#به‌وقت‌پاییز🍂 #پارت3 آهنگی گذاشتم تا سکوت سنگین خانه را بشکنم، احساس گرما می کردم برای همین در
!مادری که بر خالف نازنین حساب گر و دو دوتا چهار کن نبود یاد مامان باز هم اشک به چشمانم آورد، زیر قابلمه را خاموش کردم و داخل بشقاب چینی برای خودم ماکارانی کشیدم و گوشیم را از روی اپن برداشتم، پشت میز ناهار خوری گرد دو .نفره ام نشستم وقفه انداختن بین حرف زدنش باعث شد با شک بپرسم نمیای؟ - راستش می خوام ترم تابستون بگیرم، اگه نیام تو ناراحت - میشی؟ غم سنگینی در دلم نشست، تنها دلخوشیم دیدن خواهرم بود! :مگه می شد ناراحت نشوم! ولی به زبان نیاوردم و آهسته گفتم .نه عزیزم به درسات برس، نهایتش من یه سر میام پیش تو - :ذوق زده، جیغ زد آخ جون، فکر خوبیه، مطمئنم اینجا بهت خیلی خوش می - .گذره لبخند زدم .پول می فرستم برای ترم جدیدت - !بازم مکث کرد .بابا برام پول فرستاده اگه نیاز داشتم بهت می گم - اخم کردم !از نازی جانش اجازه گرفته؟ - هر دو سکوت کردیم! سکوتم که طوالنی شد این بار پگاه سکوت را شکست حاال کی میای؟ - سعی کردم خودم را شاد نشان دهم، کاری که توی این چندسال !تنهایی به خوبی یاد گرفته بودم سوپرایز داری برام؟ - !حاال - .حاالی پر از شطینتی که گفت به روی لبم خنده آورد .باشه خواهری مواظب خودت باش - .ماکارانی را دور چنگالم پیچاندم و در سکوت شامم را خوردم چند دقیقه ای به زندگیم فکر کردم وقتی به خودم آمدم چنگال !در دستم ثابت مانده بود نگاهی به چنگال در دستم انداختم، دیگر اشتهایی برای غذا خوردن نداشتم، چنگال را درون ظرف ماکارانی سرد شده انداختم و غذایم را که تقریباً دست نخورده باقی مانده بود داخل .یخچال گذاشتم حوصله ی اینکه به اتاق خواب بروم را نداشتم، چراغ سالن را .خاموش کردم #م‍‌‍‌ه‍‌‍‌‍‌وا🪐 ⊹ ⸼࣪ 💘˹➜˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @pezeshk313 •°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسمِ خالقِ قآمتِ چون‌مآهش💙
«ولی این قآب👀» ‌‌‌💘˹➜˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @pezeshk313 •°
جدیی میفرمااایید؟ آخه خیلی ترسیدمممم😂😞 ‌‌‌💘˹➜˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @pezeshk313 •°
هیچکس قوے تر از تو نیــںـــــت کـسے کہ دوبـٰاره خـودش‌ رو سـاخته💚'🌱! ‌‌‌💘˹➜˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @pezeshk313 •°
ـبهترین ساعات برای درسخوندن 📚 10:00صبح مغزت تو این ساعت اماده اتفاقای جدید و یادگیریه 💙🩵 03:00ظهر کاراتو انجام دادی و استراحت کردی و ذهنت فعال شده و میتونی بهتر حفظ کنی 💛 06:00عصر بهترین موقع واسه درسخوندن همین ساعته چون کشش مغز برای درسخوندن زیاد میشه ❤️ 09:00/10:00شب چون بعدش میخوای بخوابی و کار خاصی نمیکنی تمام مطالب توی ذهنت میمونه 💚 ‌‌‌💘˹➜˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @pezeshk313 •°
غریب آشنا ما را صدا کن ز دست غصّه‌ی دل ها رها کن.. ‌‌‌💘˹➜˼‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @pezeshk313 •°
تا نفس دارم به فرمانت جآن میدهمَ؛🤍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
'بہ‌نام‌آنڪہ‌ضربان‌قلبـ♥️ـم‌بہ‌اذن‌اۅست' شروع فعالیت