eitaa logo
"دخترانِ حیدری"
4.5هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
2 فایل
چنل ِ²عدد دختر ِخراسانی به همراه رفقای عکاسشون!😌 _وگوشه دنج از احوالاتمون؛👀💘. و بخشی از زندگیمون با چاشنی روزمرگی هامون🐈~ کپی از پستا؟حلاله🤌 کپی از روزمرگی؟نه نه اصلا با جان و دل شنواییم گیانم:)❤️🧷. https://daigo.ir/secret/9857715145
مشاهده در ایتا
دانلود
"دخترانِ حیدری"
- این قلبیه که خیلیا روش پا گذاشتن :)! #دلی ꪶⅈꪀ𝕜:‹@pezeshk313 C᭄‌
اگه جوابی که میشنوی واست مهم نیست، سوال نپرس.🤝 ꪶⅈꪀ𝕜:‹@pezeshk313 C᭄‌
یک گوشه کنار شهدا.. یک گوشه پر از ارامش..
خوب شده دخترا؟ خودم درستش کردم🥲🤍
سلام اینجوری F:M❤️
بریم بیرون 🥺
صلوات‌بفرس‌مومن🤍🩹:)
آغاز ایام جانسوز خونه تکونی تحمیلی تسلیت باد...💀💔
این‌ادیت‌مُ‌میپسندم .😀✨🌱.
دوستت‌دارم ، به‌اندازه‌تیرهای‌شلیک‌شده‌در‌جنگ .
"دخترانِ حیدری"
دوستت‌دارم ، به‌اندازه‌تیرهای‌شلیک‌شده‌در‌جنگ . #روزمرگی
˼ولي‌یادش‌بخیراون‌روزایی‌ك‌شباباهم‌تو‌مسجد‌میخوابیدیم˹ یادش بخیر اون شبایي که من سخنراني میکردم تو روضه میخوندی .ׂׅ🎀݁: ˒˒ اخرش بعد مراسممون باهم بستنی و لواشک میخوردیم 🍦 ˓˓ ,, یادش خیلي بخیر کاش نمیرفتی کاش میموندي کاش دوباره شب های محرم میومد ُصداي خنده هاتو از زیر چادرت میشنیدم ُبهم میگفتی زهرا گریم نمیاد چیکار کنم 😭♥️ ˙ ֶָ֢ همشون شد یادش بخیر و خیلي روزاي خوب زود گذشت : ] 𖦹 اون پسر ِ عباس ك همش تو مسجد مسخرش میکردي‌م ُ😂 . اون دوتا چاقاي سيگاري ك ِفك میکردن من ازشون خوشم میاد تو غيرتي شدي بهشون گفتی :↰ شما خودت ناموس نداری دنبال خواهر مني ↳ این جمله ات تا ابد یادم میمونه واقعا حس کردم که خواهرمي و ميتونم بهت تكيه ِكنم 𓄹𓏲 ִֶָ اون شب ك از مسجد حضرت فاطمه الزهراء اومدم ُ عيد غدير بود منم غرفه دار بودم و سر اون اقايي ك كتكم زد تا بهت گفتم گریه کردی برام غرورم ك تو جمع شكست بغلم كردي بهم دلداري دادي ُ . >>>>😔💙 .. یادته روزایی ك اقايون ميرفتن میرفتیم طبقه پایین مسجد 𓄹. عبا میپوشیدم من عداي حاج‌اقااحسان‌بخش رو برات درمیاوردم تو هي میخندیدي میرفتم رو منبر صوت سخنراني‌شو میذاشتم لب‌خونی میکردم یادش واقعا بخیر .ׂׅ.ׂׅ୨🤍୧.ׂׅ݁: ⤶تو پاي اون عشقت ك رفت سربازي ٢ سال موندي دختر ولي ولت كرد ُ رفت زن گرفت تو هرشب رو شونم گریه میکردي ُ دختري مثل تو ندیده بودم و اینطور برام عجیب بود ازت میپرسیدم با بغض میگفتی برمیگرده دلم روشنه افسرده شدي منم افسرده کردي منم باهات پیر شدم اون روزایي ك ميرفتن همه حسينيه بیت الرقیه تو داد میزدی گریه میکردی اون روزی که زنگ زدم با گریه اون پسر ُ التماس کردم برگرده ِ ، من داشتم داغون میشدم ولي گذشت ُ خوابت واقعیت شد اون اقا اومد ُ بهت گفت نه ازدواج کرده نه چیزی ولي ديگه تو قبولش نکردی تويي ك تا ديروزش داشتي اشك ميريختي بهم گفتي بنا ني بياد دل هردختري ُببره بره ِخلاصه گذشت اما دختر من همه صبوري هاتو همه اشك هاتو همه خنده هاتو غيرتي شدناتو همرو ديدم تا بزرگ شدنتو دیدم . . _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ راستی زینب یادته اون روز تو مصلی امام خمیني رفتيم بالاي مصلی از پله ها سر خوردمم گریم گرفت توام باهام گریه کردي ؟! 😔 . تو پیاده روي هايي ك باهم ميرفتيم جوري ازم محافظت ميكردي مث باديگارد حس میکردم تا تورو دارم نیازي به شوهرداشتن ندارم . از ديروزي ك دلم درد داشت از مترو تجريش تا خود ايستگاه ِ فرهنگسرا دلمو ماساژ میدادي و تو بغلت خواب بودم . _ _ _ _ _ _ _ /: خواستَ‌م بهت بگم (: تو زندگیم ادمي با معرفت مثل تو ندیدم و انشاالله نبینم فقط تو بموني برام .💅🏻 ./ دوستت‌دارم ، به‌اندازه‌تیرهای‌شلیک‌شده‌در‌جنگ . تقديم به تو زينبم .
شیرین عسل😍😍 خرید کنیم. عاشقان کاکائو شکلات دستابالا