|🥰❤️|زندگی همین است
گاهی باید تلاش را دید، نه نتیجه را
درست شبیهِ یک باخت،در مقابلِ تیمی قَدَر
درست شبیهِ جنگیدنِ قهرمانانه برایِ گلی که آفساید میشود
همهچیز اتفاقیست
نباید ناامید شد
نباید کنار کشید
آدمی که تلاش کردن را خوب یاد گرفته
این بار اگر نشد،دفعهی بعد
صعود و پیروزی اش حتمیست
زندگی ، گذرگاهِ ناغافلِ اتفاقهاست
باید جلویِ اتفاق را گرفت
باید ایستاد و جنگید،بایدامیدواربود(:
| #قوی_باش😉💪|
⊱·–·–·𔘓·–·–·–⊰
• 𝐽𝑜𝑖𝑛𔘓↝ @pezeshk313 🩺✨
همه چی ممکنه 💛
همه ی رویاهات میتونن یه روزی واست زندگی باشن🙆🏻♀
فقط کافیه تلاشتو بکنی
تویی که داری این متنو میخونی پس حتما عشق رسیدن به هدفتو داری😉
ولی فقط عاشق بودن کافی نیست؛
باید بجنگی برای بدست آوردنش😍💕
#دکتری👩🏻⚕
⊱·–·–·𔘓·–·–·–⊰
• 𝐽𝑜𝑖𝑛𔘓↝ @pezeshk313 🩺✨
❥⦙ انيأُحبّكِ؛هذههيالمهنةُالوحيدةالتيأتقنُها
⥂‹دوستتدارمC᭄›
⥂اینتنهاحرفهایاستکهدرآنماهــرم🤍
#عاشقانه_مذهبی
⊱·–·–·𔘓·–·–·–⊰
• 𝐽𝑜𝑖𝑛𔘓↝ @pezeshk313 🩺✨
_میـگفت↓
اگـرقـراربودباآهنگوفازغم
بـرداشتن آرومبشے،
خـدا در قرآننمیفرمودڪه:
[اَلآبـذڪراللّٰھتطـمئنالقـلوب]
بایادخداقلبهاآراممیگیرد..!🤍
#معبود_من
⊱·–·–·𔘓·–·–·–⊰
• 𝐽𝑜𝑖𝑛𔘓↝ @pezeshk313 🩺✨
رفیـق جآنـم ؛
تو در معادلھ ی قلبم در مطلق ثابتی
از همان لحظھ هایی کھ
جواب اتحاد قلبم را فهمیدی ؛
دلم میخواست تُ بھ توان هزار بشوی
اصلا دلم میخواست . .
تو را بگذارم در درون پرانتز ؛ آنقدر خوبی کھ هر چقدر منهایت کنم ، جواب نمی دهد ؛
و فقط خوبی هایت ضرب میشود هیچ وقت ندانستم چرا اینقدر خوبی
همیشه برایم گُنگ بودی . . !
رفاقت مون همیشه پایدار بمونه
خواهر قشنگم 🫂🥲 .
#رفیقونه
⊱·–·–·𔘓·–·–·–⊰
• 𝐽𝑜𝑖𝑛𔘓↝ @pezeshk313 🩺✨
#نرگس
#رمان
#قسمت هجدهم
چهار روز از مفقود شدن نرگس می گذشت ولی هیچ اثری از او نبود. عکسی از رباینده که توسط زهرا چهره نگاری شده بودبه تمام مراکز پلیس فرستاده شد. ماشینی که نرگس را با آن ربوده بودند در بیابان یافتند ولی هیچ اثری از نرگس و رباینده نبود.فقط یک دستبند نقره کنار ماشین افتاده بود که حرف ام و اس روی آن حک شده بود.
پلیس ها با پرس و جوهای فراوان نشانی منزل رازمیک را یافتند، حکم تفتیش منزل را گرفته و به منزل رازمیک رفتند.
خانه ای ویلایی و بزرگ که در شمال تهران قرار داشت. نزدیک درب ورودی چند ساعتی در ماشین منتظر ماندند وقتی خبری نشد، از ماشین پیاده شدند و زنگ خانه را زدند، خانم جوانی با صورتی کشیده و قدی بلند در دهانه در ظاهر شد.از ظاهرش مشخص بود کارگر خانه است.
پلیس ها حکم تفتیش خانه را به زن جوان نشان دادند و خیلی سریع وارد شدند، تمام خانه را جستجو کردند ولی هیچ اثری از خانواده رازمیک و حتی خود رازمیک نبود. رو به خانم جوان پرسیدند خانواده آدریان منزل تشریف ندارند؟
خانم جوان خیلی مودبانه پاسخ داد چند روزی به مسافرت خارج از کشور رفته اند.پلیس ها
ناامیدانه خداحافظی کردند و رفتند. تلاشهایشان برای پیدا کردن نرگس بی نتیجه مانده بود.
غیاب رازمیک شک پلیس را در مقصر بودن او بیشتر کرد. دستبندی که حرف ام و اس روی آن حک شده بود برای انگشت نگاری فرستادند.
نوید و زهرا هم تمام این مدت به جستجوی سر نخی در محل ربوده شدن نرگس بودند. کافه و تمام خیابان های اطرافش را جستجو کردند. آنها هم هر چه بیشتر جستجو میکردند بیشتر مطمعن میشدند که همه این اتفاقات از جانب رازمیک است.
#نرگس
#رمان
#قسمت نوزدهم
صبح روز بعد، زهرا پیش آقای محمودی مسئول رسیدگی پرونده نرگس رفت. برای رسیدگی به پرونده نرگس او را خواسته بودن تا ماجرا را دوباره از ابتدا و با جزئیات بیشتر بیان کند.
وقتی زهرا پشت در اتاق آقای محمودی رسید نفس عمیقی کشید، قلبش تند تند میزد. نمیدانست چرا هر وقت آقای محمودی را می دید نفسش بند می آمد. بالاخره به خودش جرات داد و در زد.
-بفرمایید.
آهسته در را باز کرد و با دیدن آقای محمودی، جوانی بیست و هشت ساله با صورتی کشیده، ریش و سبیل و ابروهای پر پشت، چشمهای مشکی و درشت در مقابلش، آهسته سلام کرد.
_سلام خیلی خوش اومدین لطفا بفرمایید بنشینید.
_آقای محمودی خبری از نرگس نشد؟
_اطلاعاتی که به ما دادین واقعا محدوده و ما تا الان فقط نشانی منزل رازمیک را پیدا کردیم.
_خوب چرا رازمیک را دستگیر نمی کنید؟ من مطمعنم کار خودشه.
_دیروز با حکم تفتیش رفتیم کسی آنجا نبود، کارگر خانه شان گفت به مسافرت خارج از کشور رفته اند.
_آقای محمودی قصد جسارت ندارم ولی چرا پلیس برای پرونده به این مهمی شخص با تجربه تری را در نظر نگرفته؟
_آقای محمودی ابروهایش را در هم کرد و گفت:رییسم و مسئول این پرونده به بیماری کرونا مبتلا شده و الان منزل هستن و من تلفنی از ایشون دستور میگیرم.
به غیر از نشانی رازمیک یه دستبند نقره پیدا کردیم که حرف اول ام و اس روی آن حک شده شما را خواستیم تا بپرسیم نمیدونید این حروف ممکنه متعلق به چه کسی باشه؟
_منم یه فندک در محل ربوده شدن نرگس پیدا کردم که حرف ام و اس روی اون حک شده بود ولی نمیدونم این اسامی متعلق به چه کسی است.
_آقای محمودی با عصبانیت گفت:
موضوع به این مهمی را الان باید به ما بگین میشه فندک را ببینم؟
_بله حتما بفرمایین
- پشت هر آدم موفقی، کوهستان سرد و تاریکی از اهمیت ندادن به دیگران و نظراتشان است...🌿🌊
#پزشکی
⊱·–·–·𔘓·–·–·–⊰
• 𝐽𝑜𝑖𝑛𔘓↝@pezeshk313 🩺✨